بازدید امروز : 151
بازدید دیروز : 156
عکاس- روزنامه نگار- کاریکاتوریست- نویسنده وخادم شهر مرند ، میرهدایت سیدمرندی هستم . در شهریور1332در یوخاری کوچه - محله ی جیت گیلیم مرند دریک خانواده زحمتکش به دنیا آمدم . پدرم مرحوم حاجی میروهاب یکی از سیدهای صاحب نَقَس وازصاحبان زیارتگاه مازارباغی و مادرم مرحومه حاجیه سکینه خانم حیدری یکی از قاریان مرند است . درزندگی ام حداقل در 20-30 کنکور دانشکاهی شرکت کرده وچه قبول شده ام وچه قبول نشده ام ؛ مغرور هم نشده ام ؛ یأس هم بدل راه نداده وخسته هم نشده ام . ابتدائی رادردبستان انوشیروان ؛ سه سال اول دبیرستان رادرناصرخسرو و سه سال دوم را دردبیرستان پهلوی سابق به پایان برده ام. (درسال1350 پس از پایان سیکل اول تحصیل باصطلاح جهت کسب استقلال مادی برای استخدام درگروهبانی نیروی هوائی اقدام کردم که بامخالفت برادرارتشیام مواجه گشته ومجبور به برگشت به مرندشدم . چون وقت ثبت نام درمدرسه گذشته بود مجبور به کار درعکاسی چهرهنما وادامه ی تحصیل یک ساله ی شبانه گردیدم .دراین روزها اقدام به نوشتن داستانهائی وارسال آنها به مجلات کشوری کردم ؛ هرچند تا 1356 هیچ داستانی از من در نشریات چاپ نگردید! ) در1353 پس از دریافت دیپلم طبیعی بمدت 9ماه درنقشه برداری راه دوم مرند به جلفا نقش ایفا کردم. پس ازاتمام خدمت سربازی درآزمونهای ورودی 1356درسه رشته دانشگاهی (دبیری علوم تبریز- آموزشیاری و رادیولوژی) قبول ودرنهایت رادیولوژی تهران را انتخاب کردم . درسال دوم تحصیل رادیولوژی (شهریور1357)باشرکت دوباره درکنکور سراسری درکارشناسی تغذیه ی تبریز قبول و همچنین دررشته کارشناسی کاردرمانی تهران رتبه ی اول پذیرفته شدگان را بدست آوردم اما مسئولین دانشکده تصمیم داشتند بخاطر نمره ی بالایم ازنیمه دوم سال تحصیلی در رشتهی پزشکی دانشکدهی باتمانقلیچ(دانشگاه علوم پزشکی ایران) که وابسته به شیروخورشید سرخ بود مشغول تحصیل باشم . باوقوع انقلاب اسلامی مسئولین فوق به خارج کشوررفتند و همه دانشجویان که قرار بود تالیسانس ادامه تحصیل بدهیم مجبور به برگشت به شهرهایمان گردیدیم .تحصن بیست روزه مان در دانشکده نیز کارساز نشد وبنا به موقعیت خاص اوائل انقلاب من هم بعنوان اولین فرد تحصیلکرده در تکنولوژی رادیولوژی به مرند برگشته وازمرداد 1358به استخدام بیمارستان مرند درآمدم. (البته چون درآن زمان فرد تحصیلکرده دانشگاهی دررادیولوژی مرند وجود نداشت در ماه های دی وبهمن57 که دانشگاهها تعطیل بود بمدت دوماه برای کار داوطلبانه و رایگان بمرند آمده بودم). درشهریور1358 باکمک دوتا از دوستانم اولین نشریه ی محلی مرندرا بانام اویاناق منتشر کردیم تا به زعم خیالمان در خدمت فرهنگ شهرمان باشیم .این نشریه ی ترکی وفارسی تا 26 شماره (خرداد60) دوام آورد .
از1362 تا1367درجنب پل طالقانی عکاسی خانه عکس شیرین را راه انداختم ودر جوار آن نسبت به رنگ آمیزی عکسهای بزرگ شده ی دیگر عکاسان ونیز تعمیر دوربین های عکاسی همشهریان مشغول شدم. درسال1367 دوباره در کارشناسی رادیولوژی تبریز قبول و مشغول تحصیل شدم. از68 تا1374پنج نوبت در کنکوردانشگاه های ترکیه شرکت کردم ؛ چراکه لیسانس بودم و فقط رشته های پزشکی ودندانپزشکی را می زدم .درسال1374درپزشکی ترابوزان ترکیه (دانشگاه قارادنیز) موردپذیرش قرارگرفته و نسبت به ثبت نام اقدام کردم؛ اما چون شریک مطب رادیولوژی ام همکاری نکرد برای اینکه مطب را ازدست ندهم مجبور به چشم پوشی از ادامه ی تحصیل پزشکی گردیدم. (ازسال 1370 تا1375 بطور اشتراک اقدام به گشایش اولین رادیولوژی خصوصی مرند بنام رادیولوژی بوعلی در کوچه سینما کرده وپس از دوسال اولین سونوگرافی تاریخ مرندرا نیزراه انداختیم .)اما چون ازنظر روحی نسبت بداشتن مدرک کارشناسی اقناع نبودم رادیولوژی را وانهاده وباز درکنکور ترکیه شرکت نمودم . درسال1377در دندانپزشکی دانشگاه سلجوق کونیا (قونیه) قبول وثبت نام وشروع به تحصیل کردم. سال اول را باموفقیت باتمام رسانیده سال دوم را شروع کردم. درسال دوم تحصیلی باافت تحصیلی فرزندم که در مدرسه نمونه تحصیل می کرد روبرو شدم ومن باز چندباره مجبور !! شدم درمقابل اجباراین کلمه ی مجبور!! زندگی سر خم کرده دندانپزشکی را رها کرده و به سر کار وزندگی ام درمرند برگردم ! (مقررات و موانع روز مانع انتقالیم به دانشگاه های داخل گردید) درکنار کار دربیمارستان مرند در سی تی اسکن شهدای تبریز هم کاراضافه گرفتم. درسال 1379 باهمکاری با همسرم نسبت به گشایش اولین مجتمع غیرانتفاعی دخترانه مرند (مجتمع آموزشی دخترانه غیرانتفاعی شمس) اقدام کردیم وچون سن بازنشستگی ام نزدیک بود و به علت جراحی و درآوردن غده ی تیروئیدم مجاز بکار در مراکز رادیولوژی شخصی نبودم وفردی نیز نبودم که عاطل و باطل در گوشه ای کز بکنم ، یک مغازه تابلو فرش فروشی باز کردم تاهم یک چاق وچوقی بکنم وهم جهت ادامه ی کارهای تحقیقاتی ام ودرخدمت همشهریان ومراجعین علاقمند به تاریخ جائی داشته باشم چراکه در1383باتغییررشته، دررشت? مورد علاقه جنبی ام که از کودکی دراین وادی کارهائی و تحقیق هائی کرده بودم ازدانشگاه آزاد شبستر دررشت? تاریخ پذیرش گرفتم .در بهمن 1385بادفاع از پایاننامه ام که راجع به تاریخ مرند بود کارشناسی ارشدم را دریافت کردم ودوسال بعدبا رفع ضعف های همین پایاننامه ؛ آنرا بصورت کتابی جامع ومرجع تحت عنوان (نگاهی به تاریخ مرند)تقدیم همشهریان فرهنگدوست کردم.
هرچنددرسال 1386 از کارهای دولتی بازنشسته شدم اما ذوق دانستن بیشتر رهایم نمی کرد. درسال 1390 دردانشگاه آتاترک ارزروم ترکیه که یکی از بزرگترین ومعتبرترین دانشگاههای ترکیه می باشد دردکترای تاریخ(اورتا چاغ تاریخی)که همان تاریخ میانه ی ایران می باشد وتاریخ مابین سلجوقیان تا صفویه ی ایران را دربرمی گیرد شروع به تحصیل کرده و در1391 باگذراندن امتحان جامع ودریافت امتیازالف(92از100) درطول تحصیل وجامع دروس کلاسیک را به پایان رسانیدم وهم اکنون در مراحل پایانی ودفاع از تز دکترایم که عنوانش(ایلخانان وآثاربجامانده شان درآذربایجان ایران)است می باشم. برای نوشتن تز به زنجان(سلطانیه- داش کسن- موزه)و مراغه(رصدخانه- ورووی- گنبدهای مراغه-موزه و..) درتکاب(تخت سلیمان- زندان سلیمان) تبریز(ارک علی شاه- ربع رشیدی و....)و.... رفته تحقیق وعکس گرفتم که انشاالله درصورت وجود امکانات آن راهم بصورت کتاب تقدیم خواهم کرد. البته دراین سه سال راه اندازی وبلاگ توانسته ام کتاب (مرندقدیم به روایت عکس وسند) را دریک هزارجلد وچاپ وکاغذ گلاسه وکتابهای مجموعه داستان ترکی (آپاردی سئللرسارانی)و(ساری گلین را)بدست چاپ سپرده ودراختیار علاقمندان تاریخ مرندودوستداران زبان مادریمان بکنم.
دراین میان......
بخاطر علاقه ای که به عکاسی داشتم در ده- دوازده سالگی صاحب یک دوربین ساده ی عکاسی آگفا شدم (در آن سالها شاید دارنده ی دوربین شخصی در مرند به ده نفر نمی رسید) وبعنوان یکی از اولین عکاسان طبیعت آزاد مرند عکس های چندی از مرندِ اوائل دهه ی پنجاه تهیه نمودم که همه آنه خاطره انگیز بوده که قسمتی از آنهارا در کتاب مرندقدیم تقدیم کرده ام. درسال 51-1350 عکاسی حرفه ای را پیش استادحسن عکاس راحی (چهره نما ) فراگرفتم . درسال1367مقام اولی مسابقه ی عکاسی کشوری را از سینمای جوان کشور بعنوان اولین مرندی بدست آوردم . دو نمایشگاه انفرادی برگذار کرده وتعدادی از عکسهایم درمجله های زن روز- اطلاعات هفتگی و جوانان چاپ شده است (سالهای62تا65) .
اولین طرح من درکیهان بچه های سال1348 چاپ شد. امابعدها ده ها قطعه ازکاریکاتورهایم درکیهان (61-1358) - گل آقا (سالهای متمادی) – اویاناق (60-1358 )- امانت اورمیه - آوای ماکو(84- 1381)- فردای ما - خوش خبر- چاپ شده است ونیز از اولین شماره ی هفته نامه ی باغچهبان از1384 تاحال درهرشماره آن کاریکاتوری از من چاپ شده ومی شود. درکاریکاتور، دو نمایشگاه انفرادی ویک نمایشگاه جمعی داشته ام. چند مقام کشوری واستانی راهم بدست آورده ام ، درجنب آن نقاشی رنگ روغن وآبرنگ هم رسم می کنم .
در روزنامه نگاری، ده ها مقاله ی اجتماعی- تحقیقی تاریخی- نقد و....ازاینجانب درنشریه های محلی مرند مثل باغچهبان- فردای ما- خوش خبر – تب ریز- بانگ ساوالان- هدف واقتصاد چاپ شده ومی شود. بمدت دوسال هم مقالات وداستانهای ترکی ام درماهنامه ی ارزشمند آذربایجان با گستره ی پخش شمال غرب کشور یعنی(آفتاب آذربایجان)چاپ می شد.(این ماهنامه اکنون منتشر نمی شود)
ناشر اولین نشریه ی محلی مرند به دو زبان ترکی وفارسی تحت عنوان ( اویاناق = بیدارشویم ) ازشهریور1358 تاخرداد 1360 ونویسنده ی کتاب جامع"نگاهی به تاریخ مرند " و"مرندقدیمبروایت تصویروسند" و نویسنده ی داستان های ترکی در ماهنامه ( آفتاب آذربایجان) هستم .که آنها را باتعدادی داستان منتشرنشده ام در دوجلد مستقل بانامهای(آپاردی سئللرسارانی در152صفحه وقیمت6500تومان) و(ساری گلین در168صفحه وقیمت 6500تومان) تقدیم دوستداران کرده ام ودرحال تالیف کتابهای وزیر درتبعید وپیوستگی های فکری "حضرت عثمان مرندی ومولوی رومی"و "ایلخانان وآثاربجا مانده شان درآذربایجان ایران" هستم.
غرض از راه اندازی این وبلاگ :
هرچند سالهاست مطالبم درنشریه های محلی واستانی ونیز وبلاگ ( شمس مرند ) به نشانی www.shamsemarand.blogfa.com چاپ شده ومی شود، دیگرنیازی به راه اندازی وبلاگ شخصی نبود، اماهم جهت احترام به درخواست برخی ازدوستان وهم رسانیدن این پیام که من هیچ علاقه ای به فعالیت ویا راه اندازی وبلاگ های بی نام ونشان وبی هویت نداشته و ندارم لذا اقدام به گشایش این وبلاگ می کنم ، چراکه اگرنظری دارم بنام خود منتشرکرده و می کنم واگرنمی توانم ؛ منتشر نمی کنم وفضای مجازی شهرم را هم به بهانه توسعه فرهنگ با وبلاگی بی نام ونشان آلوده نمی کنم. (درنتیجه من هیچ ارتباطی باوبلاگ های بی نام ونشان نداشته و ندارم)
از این پس در وبلاگ پیش رو ضمن انتشارگزیده ای از مطالب وداستانهای چاپ شده ام در نشریات مختلف ؛ سعی خواهم کرد که دریک ویلاگ فاخر مطالب قابل استناد که از تحقیقات خودم نضج گرفته باشند درتمام زمینه های تاریخی شهر باستانی مرند ، تقدیم بکنم تا بلکه بتوانیم بکمک هم ( من وشما ) مطالب غیر صحیح وغیرعلمی منتشرشده توسط مؤلفین بی دقت رانسبت به تاریخ شهرمان را اصلاح بکنیم ( مثل اطلاق اشتباه آتشکده و تپه خاکستری ( کول تپه ) به قلعه ی خاکی وباستانی یالدیر ویا احداث مرند بدست یک بانوی مسیحی !! و....)
تنها خواهشی که دارم این است که ،هرکسی به هر نحوی می خواهد از مطالب این وبلاگ وعکس های آن استفاده ی انتشاراتی بکند ،اخلاقأ ذکر مأخذ فراموشش نشود !
علاقمندان می توانند نظرات علمی وتاریخی شان را یا دراین وبلاگ ویا ایمیل های oyanakh@gmail.com ویا نشانی مرند : خیابان ایستگاه پائین ترازدبیرستان یکتائی-جنب دبیرستان شمس- تابلو فرش مرند ویا تلفن های 04912270158و 09143913041 بااینجانب در میان بگذارند.
حضرت سیدعثمان مرندی قلندرلعل شهباز(َع)
تحقیق از :سیدمرندی
حضرت سید عثمان مرندی قلندرلعل شهباز یکی از اعاظم مشایخ سهروردیه است که درسال656هجری (635شمسی) در خانواده سیدکبیر درشهر مرند متولد ونشوونما یافت وبه علوم روز آراسته گردید.وی از نسب امام صادق (ع) می باشد. وی در حمله خانمانسوز مغول به همراه مریدان خود به شرق رفته ودر شبه قاره هند .....
عارف آذربایجانی ناشناخته در ایران و قطب العارفین در شبه قاره هند
بدون شک بزرگترین عارفان و ستارگان منطقهی عرفانی و دین پرور آذربایجان بزرگ که دوش بر دوش عرفای بزرگ از جمله سهروردی می زند کسی نیست جز (( لعل شهباز قلندر عثمان مرندی ))...
وجه تسمیه ی مناطقی ازشهرستان مرند (برگرفته ازکتاب جامع "نگاهی به تاریخ مرند" ) تألیف: میرهدایت سیدمرندی
*************************************************
( قسمت سوم)
وجه تسمیه ی دیزج و زنوزاق
وجه تسمیه ی مناطقی ازشهرستان مرند (برگرفته ازکتاب جامع "نگاهی به تاریخ مرند" ) تألیف: میرهدایت سیدمرندی
*******************************************************
( قسمت دوم )
وجه تسمیه کوه سامبوران- روستای ملایوسف- شهرکشکسرای
وجه تسمیه ی مناطقی ازشهرستان مرند (برگرفته ازکتاب جامع "نگاهی به تاریخ مرند" ) تألیف: میرهدایت سیدمرندی
*************************************************
( قسمت اول )
یام - (سئیوان -هجه وان - ددی وان -گله وان )-
آیران دیبی - گلین قیه - اردکلو
یکی از اولین سئوالاتی که در بررسی یک منطقه به ذهن میرسد و پرسیده می شود، اینست که این منطقه و یا این شهر یا این روستا، ازکی و چرا به این نام نامیده شده است و مفهوم این نام چیست ؟ نام مناطق هر چقدر امروزی تر باشد ، مفهومش معلوم ترا ست ، اما با گذشت زمان آنهم اگر زمانی به درازای تاریخ باشد ، رسیدن به ریشه وکُنه نام و دلایل نامگذاری مشکل تر خواهد بود.چرا که اغلب حکومت ها وقتی به قدرت می رسند برای زدودن آثار ونشانه های حکومت قبلی که احتمالاً پس از سالهای دشمنی و جنگ و ....
امامزاده احمد (ع)
باتشکرازحجت الاسلام حاجی سیدعلی پیغمبر دوست وحجت الاسلام علیرضا غیبی
این تن? شاید یک تنی نارون امامزاده گم شده است!!
امامزاده یالدیر (امامزاده ابراهیم (ع) )
نوشتهی: سیدمرندی
یکی دیگر از مکان های مقدس کهن شهر مرند بقعه امامزاده ابراهیم که به یالدیر امامزاداسی مشهور است، می باشد. این امامزاده از احترام خاصی دربین بومیان مرند برخورداراست. این امامزاده ....
امامزاده احمد(ع)1364 (عکس از سیدمرندی)
امامزادگان مرند تحقیق از :سیدمرندی
داغ ایمامزاداسی
حضرت احمدابن ابراهیم ابن موسی الکاظم (ع)
نمائی ازامامزاده احمدمرند(ع)1364 (عکس ازسیدمرندی)
برچسبها: امامزادگان مرند
گویش رمزی قه لئی چی مرند
در 8 کیلومتری شرق بناب مرند روستای متروکه ای است که تا ده بیست سال قبل با حدود 100 خانوار یکی از روستاهای پر جنب وجوش منطقه بود. روستای شودره(یا گوشه درق) روستایی است که اهالی آن در فصل پائیز و زمستان به شغل رویگری اشتغال داشتند ودر فصل بهار وتابستان به کشت وزرع مشغول بودند. مجبور بودند، برا ی رویگری به شهرها و روستاهای مجاور بروند و برای اینکه دیگران از حرف آنها سر در نیاورد الفاظ قراردادی را در بین خود متداول کرده بودند اهالی روستا بعلت از رونق افتادن ظروف مسی و در نتبجه عدم نیاز مردم به رویگری و هم بعلت کم آبی ، ده را ترک کرده وبه مرند وتبریز کوچیده اند.حالا فقط سه نفر از ا هالی در بین خانه های مخروبه به دامداری مشغولند. در تپه جنوبی روستا گورستانی است که در آن دو قوچ سنگی شکسته قرار دارد با تعدادی سنگ قبر یک شکل که بعلت داشتن گُل سنگ های خشکیده فراوان قابل خواندن نیستند، اهالی از این قبرها که حدود سی عدد است با احترام یادکرده و می گویند این قبرها قبر سربازند و عقیده دارند که اینها از سربازان شاه اسماعیل صفوی و شهدای جنگ چالدران هستند که در اینجا به خاک سپرده شده اند.
درتپه شمالی چسبیده به روستا تخته سنگ جوشی بزرگی است بنام (سربابا) که روستائیان صدها سال در آنجا شمع روشن می کرده ا ند و دخیل می بستند و عقیده داشتند که سنگ نظر کرده است و می گفتند که زمانی آهوها به پای سنگ می آمدند تا روستائیان شیر آنها را بدوشند .
درچهار پنج کیلومتری شمال روستای شودره یک گورستان باستانی است که متأسفانه غالب آنها شکافته شده وداخل آنها به یغما رفته است. در کناره های قبرها ، سنگ های تقریباً صاف کار گذاشته شده و روی قبرها نیز یک یا دو عدد تخته سنگ ضخیم ، قرار داده شده است. اندازه قبرها حدود 80×120×70 هستند و از قراین اینطور بر می آید که جسدها را بحالت چمبانده یانشسته دفن می کرده اند. باقیمانده این گورستان حفاظت و بررسی علمی و تاریخی را می طلبد .
در صحبت با آقای عباس ابراهیمی و آقای حسین نوروزی،تعدادی از لغتهای باقیمانده در ذهن پیرشان را در این نوشته می آورم. آقای نوروزی می گفت که این زبان را پدران ما از اهالی سیس و بنیس که آنها نیز به شغل رویگری مشغول بودند یاد گرفته اند .(البته آن زمان ها سیس و بنیس از روستاهای مرند شمرده می شدند).
|
- آییغ اول سر کار واردی . = مواظب باش دزد هست !
- گوزله ، رنده آیاخ، واسراولار چاپالاقالار. = مواظب باش، مرد می رود پولش می ماند.
- خوره ک هَه ری یه دی. = غذا خراب (بد) است .
- اُ، کشان چادی ، خوندارلا. = او (زن) زیباست او را بگیر.
- من هُوویَه تووام . = من گرسنه هستم .
- اُ رنَده آیاخ ، تایر اولدی. = آن مَرد، مُرد .
- کمچه نین باشی هَه ری یه دی. = سرپسره کثیف است .
- اُرنده آیاخ هه ری یه دی . = آن مرد بدی است .
- اُ رنده آیاخ واسردی. = آن مرد خوب است.
- رنََده خورون کمچه سی وار. = زن بچه دارد (زن حامله است ).
- دومان قاخدی ، میندیر . = قیمت ها بالارفته ، بارش کن(زیاد حساب کن ).
- کلان میندیر. = طرف خام است ، حسابی بارش کن .
- خوره ک، واساردیَیر.(دَییل) = غذا کیفیت ندارد.
- ایشی هَیَرت د یر. = کارش بد است .
- آییغ اول ، ایچیری. = مواظب باش ، حرف ما را می فهمد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک