تعداد کل بازدید : 832814

  بازدید امروز : 54

  بازدید دیروز : 156

میاب دان بیر سس

 
[ و به پسر خود محمد بن حنفیه فرمود : ] پسرکم از درویشى بر تو ترسانم . پس ، از آن به خدا پناه بر که درویشى دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنى پدید آرد . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:7 صبح

امام حسین علیه السّلام به ایشان فرمود: «جانم به فدایت»

حضرت عباس

روز تاسوعا با نام قمر بنی هاشم اباالفضل العبّاس علیه السّلام گره خورده است، در این نوشتار، با بضاعت اندکی که داریم، به گزارشی تاریخی از روز نهم محرّم الحرام سال 61 هجری و جریانی که میان سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السّلام و اباالفضل العبّاس علیه السّلام، روی داده است، می پردازیم.

در پی سُستی عمر سعد از سخت گیری بر حضرت حسین بن علیّ علیهما السّلام، عبیدالله بن زیاد، نامه ای به عمر سعد نوشت و از او خواست که به امام حسین علیه السّلام پیشنهاد کند که حکم مرا (عبیدالله بن زیاد) گردن نهد؛ اگر پذیرفتند، نزد من فرستدشان و اگر سَر باز زنند، با آنها کارزار (جنگ) کند. حامل این نامه، شمر بن ذی الجوشن است. عبیدالله به شمر گفت: اگر عمر سعد، فرمان مرا پذیرفت، تو در تحت امر عمر سعد باش و اگر نپذیرفت، تو (شمر بن ذی الجوشن) امیر لشگر باش. همین که شمر، نامه را گرفت به همراه عبدالله بن أبی المَحل برخاستند، عبدالله بن أبی المَحل به عبیدالله بن زیاد گفت: أصلح الله الامیر، خواهر زادگان ما1 با حسین هستند،2 اگر بینی (موافق هستی) نامه امانی بنویس. ابن زیاد گفت: آری به چشم و کاتب را امر کرد، امانی بنویسد. عبدالله بن أبی المَحل، امان نامه را با کارگزار خود به نام کرمان به کربلا فرستاد. چون وی به کربلا رسید، فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام را فرا خواند و گفت: این نامه امانی است که خالوی شما فرستاده است. فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام در جواب گفتند: به خالوی ما سلام برسان و بگو ما به این امان، حاجتی نداریم، امان خدا بهتر از امان ابن سمیّه است.

در روایت دیگر دارد که خود شمر تا نزدیک اصحاب امام حسین علیه السلام آمد و گفت: خواهرزادگان ما کجایند؟

تصوّر بفرمایید که جناب قمر بنی هاشم علیه السّلام در این وضعیّت، چه حالی داشته است؟

فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام، بیرون آمدند و گفتند: چه می خواهی؟ شمر گفت: ای خواهر زادگان من، شما در امانید. آن جوانان در جواب امان نامه، سخن تاریخی خود را گفتند: لعنت بر تو و بر امان تو؛ آیا ما را امان می دهی در حالی که فرزند پیغمبر را، امان نباشد؟

و به نقل دیگر، اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرمود: دستت بریده باد، چه بد امانی است اینکه آوردی، ای دشمن خدا، آیا می گویی برادر و سَرور خود حسین بن علیّ علیهما السّلام، را رها کنیم و در فرمان لعینان و لعین زادگان در آییم؟

اگر امام حسین علیه السّلام از عبّاس بن علی پرسیده باشد که با شما چه کار داشتند، چه جوابی باید می داد؟

شمر با عصبانیّت بازگشت و عمر سعد فریاد زد: ای لشگر خدا سوار شوید و شادمان باشید که به بهشت می روید. پس مردم سوار شدند و بعد از نماز عصر، عازم جنگ گردیدند.

حضرت حسین بن علی علیهما السّلام، امام معصوم و حجّت الهی است .

و امام معصوم و حجّت الهی، اهل تعارف و مبالغه در الفاظ و کلمات نیست.

پس امام حسین بن علیّ علیهما السّلام واقعا نه برای شوخی و مبالغه در تعبیر، به اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرموده: جانم به فدایت.

بنا بر این بود که در همان روز تاسوعا، کار تمام شود. در حالی که امام حسین علیه السّلام بیرون خیمه خود نشسته به شمشیر خود تکیّه داده و سَر بر زانو نهاده بود، خواهرش زینب سلام الله علیها ضجّه ای بشنید و نزدیک برادر آمد و عرض کرد: این بانگ و فریاد را نمی شنوید که پیوسته به ما نزدیک می شود؟

امام علیه السّلام فرمود: در این ساعت (لحظه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله را در خواب دیدم به من فرمود: به این زودی، نزد ما آیی. پس خواهرش سیلی بر روی زد و شیون کرد و بانگ واویلاه بر آورد. امام حسین علیه السّلام به ایشان فرمود: هنگام شیون نیست؛ ای خواهر خاموش باش، خدا تو را رحمت کند.

در این هنگام عبّاس بن علی علیهماالسّلام به عرض سالار شهیدان علیه السّلام رساند که برادر، این گروه آمدند (در حال نزدیک شدن به ما هستند) امام حسین علیه السّلام برخاست و به عبّاس علیه السّلام فرمود: «جانم به فدای تو» سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس چه اتّفاقی افتاده است؟

دوستان عزیزم توجّه دارند که:

حضرت حسین بن علی علیهما السّلام، امام معصوم و حجّت الهی است.

و امام معصوم و حجّت الهی، اهل تعارف و مبالغه در الفاظ و کلمات نیست.

پس امام حسین بن علیّ علیهما السّلام واقعا نه برای شوخی و مبالغه در تعبیر، به اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرموده: جانم به فدایت.

همین یک جمله برای عظمت حضرت ابوفاضل، باب الحوائج الی الله، کافی است و ما در این روز تاسوعا که به نام قمر بنی هاشم علیه السّلام است و در تمام طول عمر، متوسّل به ذیل عنایت این باب الحواج الی الله هستیم. وقتی عبّاس بن علی علیهما السّلام از تصمیم سپاه شام مطّلع شد و به عرض امام حسین علیه السّلام رساند، امام فرمودند: نزد آنها برگرد و اگر توانی، کار را به فردا بیانداز و امشب بازگردانشان. شاید برای پروردگار، نماز گزاریم و او را بخوانیم و استغفار کنیم، خدا می داند که من، نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.3

ای محبّین و عزاداران حسینی، این سخن رسمی حسین بن علیّ علیهما السّلام است، نماز و قرآن را دریابید؛ إن شاءالله در روز تاسوعا و عاشورا، در تمام مساجد و هیئات، نماز ظهر و عصر، در اوّل وقت و با شکوه هر چه تمام تر، اقامه شود.

 

پی نوشت:

1. اباالفضل العبّاس علیه السّلام به همراه برادران خود، عبدالله، جعفر و عثمان که همگی فرزند امیرالمومنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام هستند.

2. حضرت امّ البنین علیهاالسّلام دختر خرام بن خالد عمّه عبدالله بن أبی المَحل است.

3. شعرانی، میرزا ابوالحسن، دَمع السُّجوم در ترجمه نَفَس المهموم شیخ عبّاس قمی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ پنجم،1390ش،ص 194-191 .

محمّد حسن بشیری             

مدّرس حوزه علمیه              

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:3 صبح

اگر عباس علیه السلام امروز می بود

حضرت عباس

برخی از سوالاتی که جا دارد هر شیعه عاشق اباالفضل علیه السلام از خود بپرسد این است که اگر عباس علیه السلام که دارای بصیرتی نافذ بود با وضعیت اسفبار امروز دنیای اسلام چه می کرد و چگونه عزای امام حسین علیه السلام را به پا می کرد؟ آیا دنبال قمه زنی و ترویج آن می رفت ؟!! یا به دنبال دفاع از حریم حرم و حفظ کیان اسلام و خصوصا تشیع؟!


اگر عباس علیه السلام به عنوان یک امام شناس بصیر در یک شبکه اجتماعی یا ماهواره ای ظاهر می گشت به دنبال وحدت دنیای اسلام و همدلی امت پیامبر صلی الله علیه و آله می بود یا دنبال اختلاف افکنی و توهین به مقدسات این و آن؟!!

در عزای سالار شهیدان زار زار می گریست یا این که به جای گریستن زنجیر تیغ دار بر پشت خود می کشید و از روی آتش و میخ و سیخ راه می رفت و به تعبیر برخی از مدعیان «عزاداری خون» به راه می انداخت؟!

مگر نه این است که فاطمه زهرا سلام الله علیها امامت را مایه وحدت امت شمرد؟! پس چگونه است که از برخی حنجره ها و حلقوم ها صدای تفرقه و اختلاف افکنی بلند است؟! کدام سامری در درون این گوساله می دمد؟!

چه کسی می تواند در این تردید داشته باشد که امروز مرجعیت حاضر در عراق با همین سیاست وحدت اسلامی توانسته است عراق را از فروپاشی و تجزیه نگه دارد؟ چه کسی می تواند نقش جمهوری اسلامی که داعیه دار شعار قرآنی «وحدت اسلامی» است را در حفظ شهرهای مذهبی عراق از سقوط و افتادن در دست وهابی های خبیث داعشی انکار کند؟

بزرگترین درس عاشورا دشمن شناسی و شناختن دشمن اصلی است تا به جای پرتاب تیر به سمت وی به جبهه خودی خنجر نزنیم!

بله این نگاه به عاشوراست که از آن هشت سال دفاع مقدس و جان بر کفی بر می خیزد و این الگوسازی عباس علیه السلام در شجاعت و بصیرت و ولایت پذیری برای جوانان است که از آن، دفاع از حرم حاصل می شود؟

عزاداری سنتی که امام راحل(ره) بر آن تأکید داشتند باعث ارث بردن فضایل از عباس علیه السلام توسط جوانان می شود، روحیه شهادت طلبی جوانان ایرانی در هشت سال دفاع مقدس و تمام عملیات های استشهادی و غیر استشهادی حزب الله لبنان در لبنان و سوریه و غیر آن ناشی از نوع نگاه امام راحل به مسأله عاشوراست که در واقع همان نگاه تحریف نشده خود اهل بیت علیهم السلام به عاشورا می باشد.

سوق دادن هیئات و جلسات مذهبی به سمت بی توجهی به مسائل کلان امت اسلامی چیزی جز تحریف مقاصد اصلی عاشورا نیست و هر کس که به چنین چیزی دامن می زند دانسته یا ندانسته خیانتی بزرگ را مرتکب می شود که قطعا باید در پیشگاه خداوند و خصوصا امام حسین علیه السلام پاسخگو باشد.

عده ای به جای سرمشق گرفتن از امام حسین علیه السلام که فرمود: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أیها الناس من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله و أنا أحق من غیر ...»

چاپ هشتم «سقای آب و ادب»

یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم هر کس ببیند که پادشاه و سلطه ظالمانه ای، حلال خدا را حرام می شمارد و عهد خداوند را نقض می کند و با سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می نماید، اگر هیچ عکس العمل زبانی و عملی از خود نشان ندهد بر خداوند واجب است که او را در همان جهنمی ببرد که آن ظالم را برده و من شایسته ترین فردی هستم که باید عکس العمل نشان دهم!

خلاصه، عده ای به جای سرمشق قرار دادن این کلام ابی عبد الله علیه السلام می گویند ما فقط عزاداری می کنیم و به مسائل سیاسی کاری نداریم!!

وقتی اصحاب معاویه به سرحدات حکومت امیر المومنین علیه السلام  وارد شدند و از زن معاهد یعنی غیر مسلمان زیور آلات وی را ربودند آن حضرت فرمودند که اگر یک مسلمانی این حادثه را بشنود و از تاسف بمیرد مورد ملامت نیست. حال چگونه است که قریب به پنج هزار زن ایزدی را در شمال عراق گروه داعش لعنة الله علیهم به اسارت برده و تبدیل به برده جنسی نموده اند اما برخی می گویند ما به مسایل سیاسی کاری نداریم؟! علت این است که اگر بخواهند کار داشته باشند طبعا باید ریشه های داعش را که امریکا و اسرائیل و انگلیس خبیث هستند محکوم کنند لکن چه کنند که به خاطر ادامه داشتن پخش شبکه های ماهواره ای خود از لندن و لس آنجلس دست به چنین کاری نمی توانند بزنند!!

پس چه شد پیروی از امیر مومنان علیه السلام و چه شد تبری از داعش و پدر وی امریکای جهانخوار؟! چه شد درس از حسین بن علی علیهماالسلام و فدا کردن خود در راه حقیقت و قیام علیه ظلم؟!

سوق دادن هیئات و جلسات مذهبی به سمت بی توجهی به مسائل کلان امت اسلامی چیزی جز تحریف مقاصد اصلی عاشورا نیست و هر کس که به چنین چیزی دامن می زند دانسته یا ندانسته خیانتی بزرگ را مرتکب می شود که قطعا باید در پیشگاه خداوند و خصوصا امام حسین علیه السلام پاسخگو باشد

امروز عباس و حسین علیهماالسلام جنگاور آموزش دیده در مقابل داعش می خواهند نه قمه زن بی بصیرت. امروز مدافع حرم می خواهند نه پیاده روی تا حرم. اما همه می بینیم و می دانیم که از برخی از مدعیان ولایت اهل بیت علیهم السلام که قرائتی غیر از قرائت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری از مسأله عاشورا دارند هیچ بخاری بلند نمی شود. این سپاه شجاع ایران و حزب الله لبنان و سپاه غیور بدر عراق که زاییده دفاع مقدس اند به میدان آمده اند و از نوامیس شیعه و مسلمانان در عراق و سوریه دفاع می نمایند.

در زمانی که جمهوری اسلامی سرگرم کمک مادی و نظامی و آموزشی به مدافعان در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین می باشد عده ای خنجر به دست در داخل با صرف پول های کلان به دنبال ترویج قمه زنی در هیئات و حسینیه ها در ایران و عراق و سایر مناطق شیعه نشین هستند. به هیئاتی که به مسائل سیاسی نپردازند وعده کمک مالی می دهند تا بلکه به خیال خود ابهت حکم ولایت فقیه را در کشورهای شیعه نشین بشکنند.

چه نفعی از این کار می برند یا به عبارت دقیق تر چه کسانی از این کار نفع می برند؟ بازی کننده اصلی و پشت پرده کیست؟!

آیا غیر از انگلیسی که از حکم تحریم تنباکو و حکم اعدام سلمان رشدی سیلی خورده؟!

آیا غیر از امریکایی که به وسیله هیمنه ولایت فقیه بر قلوب مردم، بزرگترین هم پیمان خود را در منطقه از دست داده است؟!

آیا غیر از اسرائیلی است که از حزب الله لبنان که فدایی ولایت فقیه اند سیلی خورده است؟!

آری بزرگترین درس عاشورا دشمن شناسی و شناختن دشمن اصلی است تا به جای پرتاب تیر به سمت وی به جبهه خودی خنجر نزنیم!

حمید حاج علی                  

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:1 صبح

پرچمت بر زمین نخواهد ماند

اربعین حسینی

چهل روز گذشت. نه اشک‎ها در چشم دوام آوردند، نه حرف‎ها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاکهای بیابان می‎دانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟

تشنگی را باید از ریگ‎های ساحل پرسید تا بگویند آب به چه می‎ارزد؟

هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام. تنگ راه‎های شام، انتظار کشیدند تا صدای قدم‎های کسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانه‎اند، غریبه‎اند با برادران خویش! حرف‎ها فاسد شده‎اند پشت میله‎های زندان سینه‎ها. دستی بیرون نمی‎آید که سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده‎اند. اراده ها را چپاول کرده‎اند. دست‎ها را بریده‎اند. به آدم‎ها یاد داده‎اند خم و راست شوند. کسی نمی‎داند شجاعت چیست و جوان مردی را با کدام قلم می‎نویسند؟ چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا! آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود. چشم‎هایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود. اشک‎هایمان را چهل روز است که نشسته‎ایم! چهل روز است که از پا ننشسته‎ایم. زنجیر بر دست‎هایمان نهادند و در میدان‎های شهر گرداندند؛ غافل که چلچراغ را به دیار شب می‎برند. خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبت‎مان بیفزایند؛ غافل که ما صبر را سال هاست می‎شناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیه‎السلام آموخته‎ایم.

از دشنه و دشنام کم نگذاشتند. از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند تا حقیقت پاکی‎مان پوشیده شود؛ ولی چه باک! حقیقت، بی نیاز از این گرد و خاک کردن‎هاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باک از این همه دشمنی! زبان‎ها را دستور به سکوت دادند؛ ولی آنچه البته نمی‎پاید، سکوت است.

قلب‎ها را نتوانستند باز دارند از اندوه .

مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل. خطبه‎های زین العابدین علیه‎السلام قیام کرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیام رسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پرده‎ها را لرزاند، ریسمان‎ها را گسیخت و قلب‎ها را گشود؛

چهل روز گذشت. اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد، صدای «هل من ناصر» تو بی جواب نخواهد ماند.

 

روزگار این چنین نخواهد ماند                              دولتِ ظالــمـیـن نخواهد ماند
قرن‎هـا مـی ‎روند و مــی‎آیند                              پرچمت بر زمین نخواهد ماند     با تشکر فروان از سایت تبیان

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:58 صبح

حقیقت کربلا

اربعین

چهل روز گذشت.

از داغ مظلوم کربلا چهل روز گذشت.

از رقص خیمه‎ها در آتش، چهل روز گذشت.

چهل روز از گریستن آسمان و زمین و افلاکیان، چهل روز از سیاه‎پوشی زنان قبیله عشق، چهل روز از خاک و خرابه و آوار گذشته است. اما این انقلاب خون، حالا به بار نشسته است. حنجره‎هایی که دیروز فریادگر مظلومیت بودند، رساترین فریاد شده‎اند.

«چهل روز گذشت. حقیقت، عریان‎تر و زلال‎تر از همیشه، از افق خون سر برآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.

خونی که آن روز غریبانه‎ترین غروب، در گمنام‎ترین زمین، در عطشناک‎ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ‎های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند.»

آری! اکنون زمان آن رسیده بود که فریادهای زخم خورده سوار بر بال باد، حقیقت را عریان‎تر از همیشه ترانه کند. وقتش رسیده بود که زینب علیهاالسلام، مشک بردارد و تاریخ را از حقیقت کربلا سیراب کند.

وقتش رسیده بود جریان کربلا، بر زبان وارثان آن غروب تلخ، وادی به وادی ریشه‎ها را به جوش و خروش و دیده‎ها را به سپیده دعوت کند.

«حال، اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار، چونان نخل‎های بارور سر برآورد.» و صداها در عرصه تاریخ به حرکت درآمده‎اند تا منادی حق و حقیقت باشند تا روزی که وارث حقیقی کربلا، علم به دست بگیرد.


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:55 صبح

چهل وادی صبر

اربعین

سلام بر ستاره‎های سوخته بر اندام دشت!

سلام بر بدن‎های چاک چاک!

سلام بر خورشیدهای بر نیزه!

سلام بر مظلومیت بر خاک مانده.

سلام بر اربعین!

سلام بر لحظه‎های غریب وصال!

سلام بر لحظه‎ای که تو را از عطر خوش بهشتی‎ات باز شناختم!

سلام بر پیراهنی که بوی غربت مادر را می‎دهد!

سلام بر اجساد مطهری که غریب، بر خاک رها شدند!

سلام بر حنجره خشک و تشنه علی اصغر!

سلام بر خیمه‎های سوخته، بر بدن‎های جدا شده از سر، معصومیت خاکستر شده، سلام بر تو برادر!

چهل وادی دویدم منازل صبر را .

چهل وادی کشیدم بر دوش خود رنج را .

چهل وادی فرو خوردم بغض را .

چهل وادی ویران شدم در خویشتن؛

خراب گشتم برادر، در خرابه‎های شام .

فرو ریختم برادر، در گریه‎های شبانه سه ساله.

زینت پدر را زیر خنده‎های خویش به تاراج بردند.

حرمت فرزندانت را نادیده گرفتند.

چهل وادی صبر کردم، برادر! صبر کردم؛ صبری جمیل برادر؛ «ما رأیت إلاّ جمیلا.»

پروانه سان سوختم بر گرد خیمه سجاد.

شعله‎ها را در آویختم تا جگرگوشه‎ات را از هیمه آتش بیرون کشیدم.

ذره ذره آب شدم تا کودک هراسانت را از تاریکی‎ها بیرون کشیدم .

هزاران بار مرگ چشیدم تا ضجه‎های داغ دیده طفلان را آرام کردم.

هزاران بار بغض فرو خوردم تا از پس دروازه‎های نامردی گذشتم.

ایستادم، برادر؛ همانگونه که سزاوار خواهر چون تویی است.

ایستادم؛ سربلند، در اوج شکستگی.

ایستادم و یک به یک پرده‎های نیرنگشان را چون تار عنکبوتی سست، پاره کردم.

ایستادم و مصیبت حنجره‎های خشک را به گوش‎های غفلت زده رساندم. ایستادم و چشم‎های کور را به سوختگی خیام، باز کردم.

ایستادم و انگشت‎های ظلم را در جام‎های به خون آلوده شکستم.

چه کسی می‎توانست بعد از این همه رسوایی، صدای حقیقت را بر خاک ترک خورده کربلا نشنود؟!

چه کسی می‎توانست بعد از این رسوایی تظلم را نبیند؟! چه کسی می‎توانست بعد از این، مظلومیت تو را انکار کند؟! من آمدم برادر؛ با یک دنیا حرف‎های ناگفته، با کمری شکسته و گیسوانی به سپیدی نشسته.

من آمدم؛ با دلی داغ دیده و اندوهی فراوان و با قلبی سوخته.

حالا منم و تو و رنج چهل روز اسارت که بیش از چهل سال، مرا در هم شکست.

آرام بخواب، برادر! در آرامشی ابدی که خون سرخ تو و یارانت، تا قیامت بر صحنه تاریخ نقش بسته است.


"طیبه تقی زاده"

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:54 صبح

درسی‌ که‌ اربعین‌ به‌ ما می‌دهد

اربعین در کلام مقام رهبری

مقام رهبری

روضه اربعین در کلام مقام معظم رهبری

 

متن زیر بخشی از بیانات رهبر معظم انقلاب در بین اقشار مختلف مردم در سالهای مختلف به مناسبت اربعین حسینی است . حضرت آیة الله خامنه‌ای در این گفتار به تبیین مأموریت مهم خاندان سیدالشهدا (علیه‎السلام) پس از واقعه عاشورا پرداخته و تأکید می‌کنند مهم‌ترین درس اربعین، زنده نگهداشتن یاد و حقیقت شهادت است.

 

 

یاد حقیقت و خاطره‌ى شهادت

 

به همان اندازه که مجاهدت حسین‌بن‌على(علیهما‌السلام) و یارانش به عنوان صاحبان پرچم، با موانع برخورد داشت و سخت بود، به همان اندازه نیز مجاهدت زینب(علیهاالسلام) و مجاهدت امام سجاد(علیه‌السلام) و بقیه‌ى بزرگواران، دشوار بود. البته صحنه‌ی آنها، صحنه‌ى نظامى نبود؛ بلکه تبلیغى و فرهنگى بود. ما به این نکته‌ها باید توجه کنیم. درسى که اربعین به ما مى‌دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره‌ى شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. شما ببینید از اول انقلاب تا امروز، تبلیغات علیه انقلاب و امام و اسلام و این ملت، چه قدر پرحجم بوده است. چه تبلیغات و طوفانى که علیه جنگ به راه نیفتاد جنگى که دفاع و حراست از اسلام و میهن و حیثیت و شرف مردم بود. ببینید دشمنان علیه شهداى عزیزى که جانشان - یعنى بزرگترین سرمایه‌شان - را برداشتند و رفتند در راه خدا نثار نمودند، چه کردند و مستقیم و غیرمستقیم، با رادیوها و روزنامه‌ها و مجله‌ها و کتاب‌هایى که منتشر مى‌کردند، در ذهن آدم‌هاى ساده‌لوح در همه جاى دنیا، چه تلقینى توانستند بکنند. اگر در مقابل این تبلیغات، تبلیغات حق نبود و نباشد و اگر آگاهى ملت ایران و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان، در خدمت حقیقتى که در این کشور وجود دارد، قرار نگیرد، دشمن در میدان تبلیغات غالب خواهد شد. میدان تبلیغات، میدان بسیار عظیم و خطرناکى است. (29/6/68)

 

 

اهمیت اربعین

- اساسا اهمیت‌ اربعین‌ در آن‌ است‌ که‌ در این‌ روز، با تدبیر الهی‌ خاندان‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت‌ حسینی‌ برای‌ همیشه‌ جاودانه‌ شد و این‌ کار پایه‌گذاری‌ گردید. اگر بازماندگان‌ شهدا و صاحبان‌ اصلی‌، در حوادث‌ گوناگون‌ ـ از قبیل‌ شهادت‌ حسین‌ بن ‌علی‌(علیهما‌السلام‌) در عاشورا ـ به‌ حفظ یاد و آثار شهادت‌ کمر نبندند، نسل‎های‌ بعد، از دستاورد شهادت‌ استفاده‌ی‌ زیادی‌ نخواهند برد.(29/6/68)

 

- درست‌ است‌ که‌ خدای‌ متعال‌، شهدا را در همین‌ دنیا هم‌ زنده‌ نگه‌ می‌دارد و شهید به‌ طور قهری‌ در تاریخ‌ و یاد مردم‌ ماندگار است‌؛ اما ابزار طبیعی‌یی‌ که‌ خدای‌ متعال‌ برای‌ این‌ کار ـ مثل‌ همه‌ی‌ کارها ـ قرار داده‌ است‌، همین‌ چیزی‌ است‌ که‌ در اختیار و اراده‌ی‌ ماست‌. ما هستیم‌ که‌ با تصمیم‌ درست‌ و بجا، می‌توانیم‌ یاد شهدا و خاطره‌ و فلسفه‌ی‌ شهادت‌ را احیا کنیم‌ و زنده‌ نگهداریم‌. (29/6/68)

اساسا اهمیت‌ اربعین‌ در آن‌ است‌ که‌ در این‌ روز، با تدبیر الهی‌ خاندان‌ پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت‌ حسینی‌ برای‌ همیشه‌ جاودانه‌ شد و این‌ کار پایه‌گذاری‌ گردید.

 

نقش امام سجاد و حضرت زینب(علیهماالسلام)

 

- اگر زینب ‌کبری‌(سلام‌الله‌علیها) و امام‌ سجاد(صلوات‌الله‌علیه‌) در طول‌ آن‌ روزهای‌ اسارت‌ - چه‌ در همان‌ عصر عاشورا در کربلا و چه‌ در روزهای‌ بعد در راه‌ شام‌ و کوفه‌ و خود شهر شام‌ و بعد از آن‌ در زیارت‌ کربلا و بعد عزیمت‌ به‌ مدینه‌ و سپس‌ در طول‌ سال‎های‌ متمادی‌ که‌ این‌ بزرگواران‌ زنده‌ ماندند ـ مجاهدات‌ و تبیین‌ و افشاگری‌ نکرده‌ بودند و حقیقت‌ فلسفه‌ی‌ عاشورا و هدف‌ حسین ‌بن ‌علی‌ و ظلم‌ دشمن‌ را بیان‌ نمی‌کردند، واقعه‌ی‌ عاشورا تا امروز، جوشان‌ و زنده‌ و مشتعل‌ باقی‌ نمی‌ماند. (29/6/68)

 

- چرا امام‌ صادق‌(علیه‌ الصلاه ‌والسلام‌) ـ طبق‌ روایت ‌ـ فرمودند که‌ هر کس‌ یک‌ بیت‌ شعر درباره‌‌ حادثه‌‌ عاشورا بگوید و کسانی‌ را با آن‌ بیت‌ شعر بگریاند، خداوند بهشت‌ را بر او واجب‌ خواهد کرد؟ چون‌ تمام‌ دستگاههای‌ تبلیغاتی‌، برای‌ منزوی‌ کردن‌ و در ظلمت‌ نگهداشتن‌ مسأله‌ی‌ عاشورا و کلاً مسئله‌ اهل‌بیت‌، تجهیز شده‌ بودند تا نگذارند مردم‌ بفهمند چه‌ شد و قضیه‌ چه‌ بود. تبلیغ‌، اینگونه‌ است‌. آن‌ روزها هم‌ مثل‌ امروز، قدرت‎های‌ ظالم‌ و ستمگر، حداکثر استفاده‌ را از تبلیغات‌ دروغ‌ و مغرضانه‌ و شیطنت‌آمیز می‌کردند. در چنین‌ فضایی‌، مگر ممکن‌ بود قضیه‌ی‌ عاشورا ـ که‌ با این‌ عظمت‌ در بیابانی‌ در گوشه‌یی‌ از دنیای‌ اسلام‌ اتفاق‌ افتاده ‌ـ با این‌ تپش‌ و نشاط باقی‌ بماند؟ یقینا بدون‌ آن‌ تلاشها، از بین‌ می‌رفت‌. (29/6/68)

 

تلاش بازماندگان امام حسین(علیه‎السلام)

ویژه نامه اربعین

 

- آنچه‌ این‌ یاد را زنده‌ کرد، تلاش‌ بازماندگان‌ حسین ‌بن ‌علی‌(علیه‌السلام‌) بود. به‌ همان‌ اندازه‌ که‌ مجاهدت‌ حسین ‌بن ‌علی‌ (علیه‌السلام‌) و یارانش‌ به‌ عنوان‌ صاحبان‌ پرچم‌، با موانع‌ برخورد داشت‌ و سخت‌ بود، به‌ همان‌ اندازه‌ نیز مجاهدت‌ زینب(علیهاالسلام‌) و مجاهدت‌ امام‌ سجاد(علیه‌السلام‌) و بقیه‌ی‌ بزرگواران‌، دشوار بود. البته‌ صحنه‌ آنها، صحنه‌ی‌ نظامی‌ نبود؛ بلکه‌ تبلیغی‌ و فرهنگی‌ بود. ما به‌ این‌ نکته‌ها باید توجه‌ کنیم‌. (29/6/68)

 

تبلیغات دستگاه جبار یزید

- دستگاه‌ ظالم‌ جبار یزیدی‌ با تبلیغات‌ خود، حسین‌ بن ‌علی‌(علیهما‎السلام) را محکوم‌ می‌ساخت‌ و وانمود می‌کرد که‌ حسین‌بن‌علی‌(علیهما‎السلام) کسی‌ بود که‌ بر ضد دستگاه‌ عدل‌ و حکومت‌ اسلامی‌ و برای‌ دنیا قیام‌ کرده‌ است‌! بعضی‌ هم‌، این‌ تبلیغات‌ دروغ‌ را باور می‌کردند. بعد هم‌ که‌ حسین‌بن‌علی‌(علیه‌السلام‌)، با آن‌ وضع‌ عجیب‌ و با آن‌ شکل‌ فجیع‌، به‌ وسیله‌ی‌ دژخیمان‌ در صحرای‌ کربلا به‌ شهادت‌ رسید، آن‌ را یک‌ غلبه‌ و فتح‌ وانمود می‌کردند! اما تبلیغات‌ صحیح‌ دستگاه‌ امامت‌، تمام‌ این‌ بافته‌ها را عوض‌ کرد. حق‌، اینگونه‌ است‌. (29/6/68)

 

 

یا حسین، یا حسین، یا حسین!

در روز اربعین هم، بعد از آن روزهاى تلخ و آن شهادت عجیب، اولین زائران اباعبدالله‌الحسین (علیه‌السلام) بر سر قبر امامِ معصومِ شهید جمع شدند. از جمله کسانى که آن روز آمدند، یکى «جابر بن ‌عبدالله انصارى» است و یکى «عطیة بن سعد عوفى» که او هم از اصحاب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. جابر بن ‌عبدالله از صحابه‌ پیامبر و از اصحاب جنگ بدر است؛ آن روز هم على‌الظّاهر مرد مسنّى بوده است؛ شاید حداقل شصت، هفتاد سال از سن او - بلکه بیشتر - مى‌گذشته است. اگر در جنگ بدر بوده، پس لابد قاعدتاً در آن وقت باید بیش از هفتاد سال سن داشته باشد؛ لیکن «عطیه» از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است.

 

او آن وقت جوان‌تر بوده؛ چون تا زمان امام باقر هم «عطیة بن سعد عوفى» على‌الظّاهر زندگى کرده است. «عطیه» مى‌گوید: وقتى به آنجا رسیدیم، خواستیم به طرف قبر برویم، اما این پیرمرد گفت اول دم شطّ فرات برویم و غسل کنیم. در شطّ فرات غسل کرد، سپس قطیفه‌اى به کمر پیچید و قطیفه‌اى هم بر دوش انداخت؛ مثل کسى که مى‌خواهد خانه‌ى خدا را طواف و زیارت کند، به طرف قبر امام حسین(علیه‌السلام) رفت. ظاهراً او نابینا هم بوده است. مى‌گوید با هم رفتیم، تا نزدیک قبر امام حسین(علیه‌السلام) رسیدیم. وقتى که قبر را لمس کرد و شناخت، احساساتش به جوش آمد. این پیرمرد که لابد حسین‌بن‌على(علیه‌السلام) را بارها در آغوش پیامبر دیده بود، با صداى بلند سه مرتبه صدا زد: یا حسین، یا حسین، یا حسین!

هر کس‌ یک‌ بیت‌ شعر درباره‌‌ حادثه‌‌ عاشورا بگوید و کسانی‌ را با آن‌ بیت‌ شعر بگریاند، خداوند بهشت‌ را بر او واجب‌ خواهد کرد؟ چون‌ تمام‌ دستگاههای‌ تبلیغاتی‌، برای‌ منزوی‌ کردن‌ و در ظلمت‌ نگهداشتن‌ مسأله‌ی‌ عاشورا و کلاً مسئله‌ اهل‌بیت‌، تجهیز شده‌ بودند تا نگذارند مردم‌ بفهمند چه‌ شد و قضیه‌ چه‌ بود.

واقعه‌ى جوشان، زنده و مشتعل عاشورا

اساساً اهمیت اربعین در آن است که در این روز، با تدبیر الهى خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاد نهضت حسینى براى همیشه جاودانه شد و این کار پایه‌گذارى گردید. اگر بازماندگان شهدا و صاحبان اصلى، در حوادث گوناگون - از قبیل شهادت حسین‌بن‌على(علیه‌السلام) در عاشورا - به حفظ یاد و آثار شهادت کمر نبندند، نسل‌هاى بعد، از دستاورد شهادت استفاده‌ زیادى نخواهند برد... اگر زینب ‌کبرى ‌(سلام‌الله‌علیها) و امام سجّاد(صلوات‌الله‌علیه) در طول آن روزهاى اسارت - چه در همان عصر عاشورا در کربلا و چه در روزهاى بعد در راه شام و کوفه و خود شهر شام و بعد از آن در زیارت کربلا و بعد عزیمت به مدینه و سپس در طول سال‎هاى متمادى که این بزرگواران زنده ماندند - مجاهدات و تبیین و افشاگرى نکرده بودند و حقیقت فلسفه‌ى عاشورا و هدف حسین‌بن‌على و ظلم دشمن را بیان نمى‌کردند، واقعه‌ى عاشورا تا امروز، جوشان و زنده و مشتعل باقى نمى‌ماند. (خطبه‌هاى نماز جمعه‌ تهران 14/3/78)

 

 

 

اولین شکوفه‌هاى عاشورایى

 

اربعین هم خود یک فروردین دیگر است. اولین شکوفه‌هاى عاشورایى در اربعین شکفته شد. اولین جوشش‌هاى چشمه‌ى جوشان محبت حسینى - که شطّ همیشه جارى زیارت را در طول این قرن‌ها به راه انداخته است - در اربعین پدید آمد. مغناطیس پُرجاذبه‌ى حسینى، اولین دل‌ها را در اربعین به سوى خود جذب کرد؛ رفتن جابر بن ‌عبدالله و عطیّه به زیارت امام حسین(علیه‎السلام) در روز اربعین، سرآغاز حرکت پُربرکتى بود که در طول قرن‌ها تا امروز، پیوسته و پى‌درپى این حرکت پُرشکوه‌تر، پُرجاذبه‌تر و پُرشورتر شده است و نام و یاد عاشورا را روز به ‌روز در دنیا زنده‌تر کرده است.

 

(پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب 1/1/85)

 

گروه دین و اندیشه تبیان، مهری هدهدی

 


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:49 صبح

. بازگشت اسیران به مدینه یا کربلا

اشاره کردیم که شیخ طوسی‌، بیستم صفر یا اربعین را، زمان بازگشت اسرای‌ کربلا از شام به مدینه دانسته است‌. باید افزود که نقلی دیگر، اربعین را بازگشت اسرا از شام را به «کربلا» تعیین کرده است‌. تا اینجا، از لحاظ منابع کهن‌، باید گفت اعتبار سخن نخست بیش از سخن دوم است‌. با این حال‌، علامه مجلسی پس از نقل هر دو اینها، اظهار می‌دارد: احتمال صحت هر دوی اینها(به لحاظ زمانی‌) بعید می‌نماید.(10) ایشان این ‌تردید را در کتاب دعایی خود «زاد المعاد» هم عنوان کرده است‌. با این حال‌، در متون بالنسبه قدیمی‌، مانند «لهوف» و «مثیرالاحزان» آمده است که اربعین‌، مربوط ‌به زمان بازگشت اسرا، از شام به کربلاست‌. اسیران‌، از راهنمایان خواستند تا آنها را از کربلا عبور دهند.

باید توجه داشت که این دو کتاب‌، در عین حال که مطالب مفیدی دارند، از جهاتی‌، اخبار ضعیف و داستانی هم دارند که برای شناخت آنها باید با متون‌ کهن‌تر مقایسه شده و اخبار آنها ارزیابی شود. این نکته را هم باید افزود که ‌منابعی که پس از لهوف‌، به نقل از آن کتاب این خبر را نقل کرده‌اند، نباید به‌ عنوان یک منبع مستند و مستقل‌، یاد شوند. کتاب‎هایی مانند «حبیب السیر» که به ‌نقل از آن منابع خبر بازگشت اسرا را به کربلا آورده‌اند،(11) نمی‌توانند مورد استناد قرار گیرند.

در اینجا مناسب است دو نقل را در باره تاریخ ورود اسرا به دمشق یاد کنیم‌. نخست نقل ابوریحان بیرونی است که نوشته است‌:

در نخستین روز ماه صفر، أدخل رأس الحسین(علیه‎السلام) مدینه دمشق‌، فوضعه یزید لعنة الله بین یدیه‌ و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول‌:

 

لست من خندف ان لم أنتقم‌                            من بنی أحمد، ما کان فَعَل‌

لیْت‌َ أشیاخی ببدرٍ شهدوا                               جَزَع الخزرج من وقع الاسل‌

فأهلّوا و استهلّوا فرحا                                    ثم قالوا: یا یزید لاتشل‌

قد قتلنا القرن من أشیاخهم‌                           و عدلناه ببدر، فاعتدل(12)

وی روز اول ماه صفر را روزی می‎داند که سر امام حسین(علیه‎السلام) را وارد دمشق کرده و یزید هم در حالی که اشعار ابن زبعری را می‎خواند و بیتی هم بر آن افزوده بود، با چوبی که در دست داشت بر لبان امام حسین(علیه‎السلام) می‎زد.

دوم سخن عمادالدین طبری در «کامل بهائی» است که رسیدن اسرا به دمشق را در 16ربیع الاول دانسته ـ یعنی 66 روز پس از عاشورا ـ می‎داند که طبیعی‌تر می‌نماید.

 

4. میرزا حسین نوری و اربعین‌

علامه میرزا حسین نوری از علمای برجسته شیعه‌، و صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» در کتاب «لؤلؤ و مرجان در آداب اهل منبر» به نقد و ارزیابی برخی از روضه‌ها و نقل‎هایی پرداخته که به مرور در جامعه شیعه رواج یافته و به نظر وی ‌از اساس‌، نادرست بوده است‌. ظاهرا وی در دوره اخیر نخستین کسی است که به نقد این روایت پرداخته و دلایل متعددی در نادرستی آن اقامه کرده است.

ایشان این عبارت سید بن طاوس در لهوف را نقل کرده ‌است که اسرا در بازگشت از شام‌، از راهنمای خود خواستند تا آنها را به کربلا ببرد؛ و سپس به نقد آن پرداخته است‌.(13) داستان از این قرار است که سید بن طاوس در «لهوف» خبر بازگشت اسراء را به ‌کربلا در اربعین نقل کرده است‌. در آنجا منبع این خبر نقل نشده و گفته می‌شود که وی در این کتاب مشهورات میان شیعه را که در مجالس سوگواری بوده‌، در آن مطرح کرده است‌.

اما همین سید بن طاوس در «اقبال الاعمال» با اشاره به این که شیخ طوسی در مصباح‌ می‌گوید اسرار روز اربعین از شام به سوی مدینه حرکت کردند و خبر نقل شده ‌در غیر آن که بازگشت آنان را در اربعین به کربلا دانسته‌اند، در هر دو مورد تردید می‌کند. تردید او از این ناحیه است که ابن زیاد مدتی اسراء را در کوفه ‌نگه داشت. با توجه به این مطلب و زمانی که در این نگه داشته صرف شده و زمانی که در مسیر رفت به شام و اقامت یک ماهه در آنجا و بازگشت مورد نیاز است‌، بعید است که آنان در اربعین به ‌مدینه یا کربلا رسیده باشند. ابن طاوس می‌گوید: این که اجازه بازگشت به کربلا به آنها داده باشد، ممکن است‌، اما نمی‌توانسته در اربعین باشد. در خبر مربوط به‌ بازگشت آنان به کربلا گفته شده است که همزمان با ورود جابر به کربلا بوده و با او برخورد کرده‎اند. ابن طاوس در این که جابر هم روز اربعین به کربلا رسیده باشد، تردید می‌کند.(14)

ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرت‎ها و مسیرها و زمان‎هایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. در این نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین(علیه‎السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.

این ممکن است که ابن طاوس لهوف را در جوانی و اقبال را در دوران بلوغ فکری تألیف کرده باشد. در عین حال ممکن است دلیل آن این باشد که آن کتاب را برای محافل روضه خوانی و این اثر را به عنوان یک اثر علمی نوشته باشد. دلیلی ندارد که ما تردیدهای او را در آمدن جابر به کربلا در روز اربعین بپذیریم. به نظر می‎رسد منطقی‎ترین چیزی که برای اعتبار اربعین در دست است همین زیارت جابر در نخستین اربعین به عنوان اولین زایر است.

اما در باره اعتبار اربعین به بازگشت اسرا به کربلا توجه به این نکته هم اهمیت دارد که شیخ مفید در کتاب مهم خود در باب زندگی امامان و در بخش خاص به امام حسین(علیه‎السلام) از کتاب «ارشاد» در خبر بازگشت اسرا، اصلا اشاره‌ای به این که‌ اسرا به عراق بازگشتند ندارد. همین طور ابومخنف راوی مهم شیعه هم‌ اشاره‌ای در مقتل الحسین خود به این مطلب ندارد. در منابع کهن تاریخ کربلا هم مانند انساب الاشراف‌، اخبارالطوال‌، و طبقات الکبری اثری از این خبر دیده نمی‌شود.

روشن است که حذف عمدی آن معنا ندارد؛ زیرا برای چنین ‌حذف و تحریفی‌، دلیلی وجود ندارد.

خبر زیارت جابر، در کتاب بشارة المصطفی آمده‌، اما به ملاقات وی با اسرا اشاره نشده است‌.

مرحوم حاج شیخ عباس قمی هم‌، به تبع استاد خود نوری‌، داستان آمدن‌ اسرای کربلا را در اربعین از شام به کربلا نادرست دانسته است‌.(15) در دهه‌های اخیر مرحوم محمدابراهیم آیتی هم در کتاب ‌بررسی تاریخ عاشورا بازگشت اسرا را به کربلا انکار کرده است‌.(16) همین طور آقای مطهری که متأثر از مرحوم آیتی است. اما این جماعت یک مخالف جدی دارند که شهید قاضی طباطبائی است.

اربعین حسینی

5. شهید قاضی طباطبائی و اربعین‌

شهید محراب مرحوم حاج سید محمدعلی قاضی طباطبائی(ره)‌، کتاب‌ مفصلی با نام «تحقیق در باره اولین اربعین حضرت سید الشهداء» در باره اربعین ‌نوشت‌ که اخیرا هم به شکل تازه و زیبایی چاپ شده است.

هدف ایشان از نگارش این اثر آن بود تا ثابت کند، آمدن اسرای از شام‌ به کربلا در نخستین اربعین‌، بعید نیست‌. این کتاب که ضمن نهصد صفحه‌ چاپ شده‌، مشتمل بر تحقیقات حاشیه‌ای فراوانی درباره کربلاست که بسیار مفید و جالب است‌. اما به نظر می‌رسد در اثبات نکته مورد نظر با همه زحمتی که مؤلف محترم کشیده، چندان موفق‌ نبوده است‌.

ایشان در باره این اشکال که امکان ندارد اسرا ظرف چهل روز از کربلا به کوفه‌، از آنجا به شام و سپس از شام به کربلا بازگشته باشند، هفده نمونه از مسافرت‎ها و مسیرها و زمان‎هایی که برای این راه در تاریخ آمده را به تفصیل نقل کرده‌اند. در این نمونه‌ها آمده است که مسیر کوفه تا شام و به عکس از یک هفته تا ده دوازده ‌روز طی می‌شده و بنابر این‌، ممکن است که در یک چهل روز، چنین مسیر رفت و برگشتی طی شده باشد. اگر این سخن بیرونی هم درست باشد که سر امام حسین(علیه‎السلام) روز اول صفر وارد دمشق شده‌، می‌توان اظهار کرد که بیست ‌روز بعد، اسرا می‌توانستند در کربلا باشند.

باید به اجمال گفت‌: بر فرض که طی این مسیر برای یک کاروان‌، در چنین زمان ‌کوتاهی‌، با آن همه زن و بچه ممکن باشد، باید توجه داشت که آیا اصل این ‌خبر در کتاب‎های معتبر تاریخ آمده است یا نه‌. تا آنجا که می‌دانیم‌، نقل این خبر در منابع ‌تاریخی‌، از قرن هفتم به آن سوی تجاوز نمی‌کند. به علاوه‌، علمای بزرگ شیعه‌، مانند شیخ مفید و شیخ طوسی‌، نه تنها به آن اشاره نکرده‌اند، بلکه به عکس‌ِ آن تصریح کرده و نوشته‌اند: روز اربعین روزی است که حرم امام حسین(علیه‎السلام) وارد مدینه شده یا از شام به سوی مدینه خارج شده است‌.

آنچه می‌ماند این است که نخستین زیارت امام حسین(علیه‎السلام) در نخستین اربعین، توسط جابر بن عبدالله انصاری صورت گرفته است و از آن پس ائمه اطهار(علیهم‎السلام) که از هر فرصتی برای رواج زیارت امام حسین(علیه‎السلام) بهره می‌گرفتند، آن ‌روز را که نخستین زیارت در آن انجام شده‌، به عنوان روزی که زیارت امام‌حسین(علیه‎السلام) در آن مستحب است‌، اعلام فرمودند.

متن زیارت اربعین هم از سوی امام صادق(علیه‎السلام) انشاء شده و با داشتن آن مضامین عالی‌، شیعیان را از زیارت ‌آن حضرت در این روز برخوردار می‌کند.

اهمیت خواندن زیارت اربعین تا جایی است که از علائم شیعه دانسته شده است‌، درست آنگونه که بلند خواندن بسم الله در نماز و خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانه روز در روایات بیشماری‌، از علائم شیعه بودن عنوان شده است‌.

زیارت اربعین در «مصباح المتهجد» شیخ طوسی و نیز «تهذیب الاحکام» وی به نقل از صفوان بن مهران جمال آمده است‌. وی گفت که مولایم صادق(علیه‎السلام) فرمود: زیارت اربعین که باید وقت برآمدن روز خوانده شود چنین است ...(17) این زیارت‌، به جهاتی مشابه برخی از زیارات دیگر است‌، اما از آن روی که ‌مشتمل بر برخی از تعابیر جالب در زمینه هدف امام حسین از این قیام است‌، دارای اهمیت ویژه می‌باشد. در بخشی از این زیارت درباره هدف امام حسین‌(علیه‎السلام) از این نهضت آمده است‌: «... و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة ‌و حیرة الضلالة‌... و قد توازر علیه من غرّته الدنیا و باع حظّه بالارذل الادنی.»؛ خدایا، امام حسین(علیه‎السلام) همه چیزش را برای نجات بندگانت، از نابخردی و سرگشتگی و ضلالت در راه تو داده در حالی که مشتی فریب خورده که انسانیت‌ خود را به دنیای پست فروخته‌اند بر ضد وی شوریده آن حضرت را به‌ شهادت رساندند.

زیارت اربعین نشانه مومن

دو نکته کوتاه:

نخست آن که برخی از روایاتی که در باب زیارت امام حسین(علیه‎السلام) در کتاب کامل الزیارات‌ ابن قولویه آمده‌، گریه چهل روزه آسمان و زمین و خورشید و ملائکه را بر امام‌ حسین(علیه‎السلام) یادآور شده است‌.(18)     

دوم این که ابن طاوس یک اشکال تاریخی هم نسبت به اربعین بودن روز بیستم صفر مطرح کرده و آن این که اگر امام حسین(علیه‎السلام) روز دهم محرم به شهادت رسیده ‌باشد، اربعین آن حضرت نوزدهم صفر می‌شود نه بیستم‌. در پاسخ گفته شده ‌است، به احتمالی ماه محرمی که در دهم آن امام حسین(علیه‎السلام) به شهادت رسیده‌، بیست و نه روز بوده است‌. اگر ماه کامل بوده‌، باید گفت که روز شهادت را به ‌شمارش نیاورده‌اند.(19)      


پی نوشت ها:

1- مجموعه ورام‌، ص 35.

2- مستدرک وسائل، ج 9، ص 329.

3- الاحتجاج‌، ص 84 .

4- بحارالانوار، ج 53، ص 200 .

5- مستدرک وسائل‌، ج 5، ص 217.

6- مصباح المتهجد، ص 787 .

7- نزهة‌الزاهد، ص 241.

8- الفتوح ابن اعثم‌، تصحیح مجد طباطبائی‌، ص‌916.

9- لؤلؤ و مرجان‌، ص 154.

10- بحارالانوار، ج 101، ص 334 ـ 335 .  

11- نفس المهموم ترجمه شعرانی‌، ص 269 .

12- آلاثارالباقیه‌، ص 422.

13- لؤلؤ و مرجان‌، ص 152 .

14- اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101 .

15- منتهی الامال‌، ج 1، صص 817 ـ 818 .

16- بررسی تاریخ ‌عاشورا، صص 148 ـ 149 .

17- مصباح المتهجد، ص 788، تهذیب الاحکام‌، ج 6،ص 113، اقبال الاعمال‌، ج 3، ص 101، مزار مشهدی‌، ص 514 (تحقیق قیومی‌)، مزار شهید اول (تحقیق‌ مدرسة الامام المهدی‌، قم 1410، ص 185 ـ 186 .

18- اربعین شهید قاضی‌، ص 386 .

19- بحارالانوار، ج 98، ص 335 .

منبع: سایت خبری بازتاب، رسول جعفریان

گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:47 صبح

دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟

ویژه نامه اربعین

اعتبار اربعین امام حسین(علیه‎السلام) از قدیم الایام میان شیعیان و در تقویم تاریخی‌ وفاداران به امام حسین(علیه‎السلام) شناخته شده بوده و است‌. کتاب مصباح المتهجد شیخ طوسی که حاصل گزینش دقیق و انتخاب معقول شیخ طوسی از روایات‌ فراوان در باره تقویم مورد نظر شیعه در باره ایام سوگ و شادی و دعا و روزه و عبادت است‌، ذیل ماه «صفر» می‌نویسد: نخستین روز این ماه (از سال 121)، روز کشته شدن زید بن علی بن الحسین است‌.

روز سوم این ماه از سال 64روزی است که مسلم بن عقبه پرده کعبه را آتش زد و به دیوارهای آن سنگ‌ پرتاب نمود در حالی که به نمایندگی از یزید با عبدالله بن زبیر در نبرد بود.

روز 20 صفر  ـ یعنی اربعین ـ زمانی است که حرم امام حسین(علیه‎السلام) یعنی کاروان ‌اسرا، از شام به مدینه مراجعت کردند و روزی است که جابر بن عبدالله بن ‌حرام انصاری‌، صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله‌)، از مدینه به کربلا رسید تا به زیارت‌ قبر امام حسین(علیه‎السلام) بشتابد و او نخستین کسی است از مردم که قبر آن ‌حضرت را زیارت کرد.

در این روز زیارت امام حسین(علیه‎السلام) مستحب است و این زیارت‌، همانا خواندن زیارت اربعین است که از امام عسکری(علیه‎السلام) روایت ‌شده است. شیخ طوسی سپس متن زیارت اربعین را با سند به نقل از حضرت صادق(علیه‎‌السلام) آورده است‌: "السلام علی ولی الله و حبیبه‌، السلام علی خلیل الله و نجیبه‌، السلام علی صفی الله و ابن صفیه ‌...

این مطلبی است که شیخ طوسی‌، عالم فرهیخته و معتبر و معقول شیعه در قرن ‌پنجم در باره اربعین آورده است‌. طبعا بر اساس اعتباری که این روز میان ‌شیعیان داشته است‌، از همان آغاز که تاریخش معلوم نیست‌، شیعیان به حرمت‌ آن‌، زیارت اربعین می‌خوانده‌اند و اگر می‌توانسته‌اند مانند جابر بر مزار امام ‌حسین(علیه‎السلام) گرد آمده و آن امام را زیارت می‌کردند. این سنت تا به امروز در عراق با قوت برپاست‌ و شاهدیم که میلیون‎ها شیعه عراقی و غیر عراقی در این روز بر مزار امام حسین (علیه‎السلام) جمع می‎شوند.

در اینجا و در ارتباط با اربعین چند نکته را باید توضیح داد.

 

1. عدد چهل‌

نخستین مسأله‌ای که در ارتباط با «اربعین‌» جلب توجه می‌کند، تعبیر اربعین‌ در متون دینی است‌. ابتدا باید نکته‌ای را به عنوان مقدمه یادآور شویم‌:

اصولا باید توجه داشت که در نگرش صحیح دینی‌، اعداد نقش خاصی به‌ لحاظ عدد بودن‌، در القای معنا و منظوری خاص ندارند؛ به این صورت که‌ کسی نمی‌تواند به صرف این که در فلان مورد یا موارد، عدد هفت یا دوازده یا چهل یا هفتاد به کار رفته‌، استنباط و استنتاج خاصی داشته باشد. این یادآوری‌، از آن روست که برخی از فرقه‌های مذهبی‌، به ویژه آنها که تمایلات‌ «باطنی‌گری‌» داشته یا دارند و گاه و بی‎گاه خود را به شیعه نیز منسوب می‌کرده‌اند، و نیز برخی از شبه فیلسوفان متأثر از اندیشه‌های انحرافی و باطنی‌ و اسماعیلی‌، مروج چنین اندیشه‌ای در باره اعداد یا نوع حروف بوده و هستند. در واقع‌، بسیاری از اعدادی که در نقل‎های دینی آمده‌، می‌تواند بر اساس یک‌ محاسبه الهی باشد، اما این که این عدد در موارد دیگری هم کاربرد دارد و بدون یک مستند دینی می‌توان از آن در سایر موارد استفاده کرد، قابل قبول نیست‌. به ‌عنوان نمونه‌، در دهها مورد در کتاب‎های دعا، عدد صد به کار رفته که فلان ذکر را صد مرتبه بگویید، اما این دلیل بر تقدس عدد صد به عنوان صد نمی‌شود. همینطور سایر عددها. البته ناخواسته برای مردم عادی‌، برخی از این اعداد طی‌ روزگاران‌، صورت تقدس به خود گرفته و گاه سوء استفاده‌هایی هم از آن‌ها می‌شود.

تنها چیزی که در باره برخی از این اعداد می‌شود گفت آن است که آن اعداد معین نشانه کثرت ‌است‌. به عنوان مثال‌، در باره هفت چنین اظهار نظری شده است‌. بیش از این‌ هر چه گفته شود، نمی‌توان به عنوان یک استدلال به آن نظر کرد.

مرحوم اربلی‌، از علمای بزرگ امامیه‌، در کتاب کشف الغمه فی معرفة الائمة‌ در برابر کسانی که به تقدس عدد دوازده و بروج دوازده‌گانه برای اثبات امامت‌ ائمه اطهار(علیهم‎السلام) استناد کرده‌اند، اظهار می‌دارد، این مسأله نمی‌تواند چیزی را ثابت کند؛ چرا که اگر چنین باشد، اسماعیلیان یا هفت امامی‌ها، می‌توانند دهها شاهد ـ مثل هفت آسمان ـ ارائه دهند که عدد هفت مقدس است‌، کما این که این کار را کرده‌اند.

حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب +11نماز شب+ 23نوافل‌) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز

عدد «اربعین‌» در متون دینی‌

ویژه نامه اربعین

یکی از تعبیرهای رایج عددی‌، تعبیر اربعین است که در بسیاری از موارد به کار رفته است‌. یک نمونه آن که سن‌ّ رسول خدا(صلی الله علیه و آله‌) در زمان مبعوث شدن‌، چهل بوده است‌. گفته شده که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است‌. گفتنی است که برخی از انبیاء در سنین کودکی به نبوّت رسیده‌اند. از ابن عباس(گویا به نقل از پیامبر) نقل شده که اگر کسی چهل ساله شد و خیرش بر شرش غلبه نکرد، آماده رفتن به جهنم باشد. در نقلی آمده است‌ که‌، مردمان طالب دنیایند تا چهل سالشان شود. پس از آن در پی آخرت خواهند رفت‌.(1)    

در قرآن آمده است «میقات‌» موسی با پروردگارش در طی چهل روز حاصل ‌شده است‌. در نقل است که‌، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود.(2) درباره بنی اسرائیل هم آمده که‌ برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و ضجّه می‌کردند. (مستدرک ج 5،ص 239) در نقلی آمده است که اگر کسی چهل روز خالص برای خدا باشد، خداوند او را در دنیا زاهد کرده و راه و چاه زندگی را به او می‌آموزد و حکمت ‌را در قلب و زبانش جاری می‌کند. بدین مضمون روایات فراوانی وجود دارد. چله نشینی صوفیان هم درست یا غلط‌، از همین بابت بوده است‌. علامه مجلسی در کتاب بحار الانوار در این باره که برگرفتن چهل نشینی از حدیث مزبور نادرست است‌، به تفصیل سخن گفته است‌.

اعتبار حفظ چهل حدیث که در روایات ‌فراوان دیگر آمده‌، سبب تألیف صدها اثر با عنوان اربعین در انتخاب چهل ‌حدیث و شرح و بسط آنها شده است‌. در این نقل‎ها آمده است که اگر کسی از امت من‌، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینش از آنها بهره برد، خداوند در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که ‌امیرمؤمنان(علیه‎السلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت می‌کردند، در برابر دشمنانم می‌ایستادم‌.(3)   

مرحوم کفعمی نوشته است‌: زمین از یک‌ قطب‌، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و هفتاد نفر نجیب‌، هیچگاه خالی ‌نمی‌شود.(4)                            

در باره نطفه هم تصور بر این بوده که بعد از چهل‌ روز عَلَقه می‌شود. همین عدد در تحولات بعدی علقه به مُضْغه تا تولد در نقل‎های کهن به کار رفته است‌، گویی که عدد چهل مبدأ یک تحول دانسته شده‌ است‌.

در روایت است که کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول ‌نمی‌شود. و نیز در روایت است که کسی که چهل روز گوشت نخورد، خلقش ‌تند می‌شود. نیز در روایت است که کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند قبلش را نورانی می‌کند. نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که لقمه حرامی‌ بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمی‌شود.(5) اینها نمونه‌ای از نقل‎هایی بود که عدد اربعین در آنها به کار رفته است‌.

 

2. اربعین امام حسین(علیه‎السلام)

باید دید در کهن‌ترین متون مذهبی ما، از «اربعین‌» چگونه یاد شده است‌. به عبارت ‌دیگر دلیل بزرگداشت اربعین چیست‌؟ چنان که در آغاز گذشت‌، مهمترین نکته درباره اربعین‌، روایت امام عسکری (علیه‎السلام) است‌. حضرت در روایتی که در منابع ‌مختلف از ایشان نقل شده فرموده‌اند: نشانه‌های مؤمن پنج چیز است‌: 1ـ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز(17رکعت نماز واجب +11 نماز شب+ 23نوافل‌) 2ـ زیارت اربعین 3ـ انگشتری در دست راست 4 ـ وجود آثار سجده ‌بر پیشانی 5 ـ بلند خواندن بسم الله در نماز .

این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در منابع دعایی آمده‌، به اربعین امام حسین(علیه‎السلام) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده ‌است‌.

اما این که منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌.

نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند.

دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‎السلام) را زیارت کند. شیخ مفید در«مسار الشیعه» که در ایام موالید و وفیات ائمه اطهار(علیهم‎السلام) است‌، اشاره به روز اربعین ‌کرده و نوشته است‌: این روزی است که حرم امام حسین(علیه‎السلام)، از شام به سوی مدینه مراجعت کردند. نیز روزی است که جابر بن عبدالله برای زیارت امام ‌حسین(علیه‎السلام) وارد کربلا شد.

کهن‌ترین کتابِ دعاییِ مفصلِ موجود، کتاب «مصباح المتهجّد» شیخ طوسی از شاگردان شیخ مفید است که ایشان هم همین مطلب را آورده است‌. شیخ ‌طوسی پس از یاد از این که روز نخست ماه صفر روز شهادت زید بن علی بن‌الحسین(علیه‎السلام) و روز سوم ماه صفر، روز آتش زدن کعبه توسط سپاه شام در سال ‌64 هجری است‌، می‌نویسد: بیستم ماه صفر(چهل روز پس از حادثه کربلا) روزی است که حرم سید ما اباعبدالله الحسین از شام به مدینه مراجعت کرد و نیز روزی است که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی رسول خدا(صلی الله علیه و آله‌) از مدینه وارد کربلا شد تا قبر حضرت را زیارت کند. او نخستین کس از مردمان بود که امام حسین(علیه‎السلام) را زیارت کرد. در چنین روزی زیارت آن حضرت‌ مستحب است و آن زیارت اربعین است‌.(6) در همانجا آمده است که وقت خواندن زیارت اربعین‌، هنگامی است که روز بالا آمده‌ است‌.

منشأ اربعین چیست‌، باید گفت‌، در منابع به این روز به دو اعتبار نگریسته شده است‌. نخست روزی که اسرای کربلا از شام به مدینه مراجعت کردند. دوم روزی که جابر بن عبدالله انصاری‌، صحابی پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله‌) از مدینه به ‌کربلا وارد شد تا قبر حضرت اباعبدالله الحسین(علیه‎السلام) را زیارت کند.

در کتاب «نزهة الزاهد» هم که در قرن ششم هجری تألیف شده‌، آمده‌: در بیستم ‌این ماه بود که حرم محترم حسین از شام به مدینه آمدند.(7) همین طور در ترجمه فارسی فتوح ابن اعثم(8) و کتاب مصباح کفعمی که از متون دعایی بسیار مهم قرن نهم هجری است‌ این مطلب آمده است‌. برخی استظهار کرده‌اند که عبارت شیخ مفید و شیخ ‌طوسی‌، بر آن است که روز اربعین‌، روزی است که اسرا از شام به مقصد مدینه ‌خارج شدند نه آن که در آن روز به مدینه رسیدند.(9) به هر روی‌، زیارت اربعین از زیارت‌های مورد وثوق امام حسین(علیه‎السلام) است که از لحاظ معنا و مفهوم قابل توجه است‌.


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:44 صبح
برای مثال در نقد آن چه از قول یکی از طرفداران رسیدن اهل بیت امام(علیه السلام) به کربلا در روز اربعین اول نقل شد می توان گفت که زمان وقوع دو اتفاق، در تاریخ روشن است: نخست، تاریخ مرگ معاویه که با پانزده رجب برابر بوده و دیگری، تاریخ خروج امام حسین(علیه السلام)از مدینه که آن نیز با روز 28 رجب مصادف بوده است.7 هم چنین امر دیگری نیز در تاریخ روشن است و آن این که ولید، والی مدینه در همان شبی که نامه یزید مبنی بر مرگ معاویه و لزوم اخذ بیعت از حسین بن علی(علیهما السلام) و عبدالله بن زبیر به دستش رسید، امام(علیه السلام) را احضار کرد و خبر مرگ معاویه و لزوم بیعت با یزید را با آن حضرت در میان گذاشت 8 و امام حسین(علیه السلام) نیز دو روز پس از آن واقعه، از مدینه خارج شده و راه مکه را در پیش گرفت. اکنون اگر این سه امر را بپذیریم، و چون در مقاتل از روز رسیدن نامه یزید به مدینه یاد نشده، نتیجه خواهیم گرفت که نامه یزید یا به عبارت دیگر خبر مرگ معاویه باید روز 26 رجب به مدینه رسیده باشد، نه روز 16 رجب. این امر نخستین دلیلی است که ثابت می کند نامه یزید با کبوتر نامه بر نیامده است، بلکه نامه رسانی از جنس انسان آن را به مدینه آورده است.
و اما دلیل درستی خبر مرحوم استرآبادی آن است که چون در آن، از تاریخ وزش باد و پیش گویی امام یاد نشده معلوم می شود که آن جریان به یک روز قبل از رسیدن نامه یزید به مدینه ارتباط دارد و پیش گویی امام نیز قبل از رسیدن خبر به مدینه اتفاق افتاده است، نه هم زمان با مرگ معاویه. دلیل دوم آن که نویسنده طبقات کبری در الطبقه? الخامسه? من الصحابه? می نویسد: و قدم رسول من قِبَل یزید بن معاویه یأمر عبیدالله أن یرسل الیه بثقل الحسین ومن بقی من ولده واهل بیته ونسائه;9 فرستاده ای از طرف یزید پیش آمد و عبیدالله فرمان داد سر حسین ابن علی و بازمانگان از فرزندان و خاندان و زنان او را به سوی یزید روانه سازد. ظهور این عبارت حاکی از آن است که فرستاده یزید از جنس کبوتر نبوده، بلکه از آدمیان بوده است، زیرا کلمه «رسول» برای پیک و قاصدی که مأمور ارسال نامه و احتمالاً رساندن پیغام یا خبر به صورت شفاهی بوده به کار می رفته نه برای کبوتری که حداکثر حامل یک نامه بوده است. سومین دلیل بر استفاده نکردن یزید از کبوتر نامه بر آن که در گزارش طبری آمده است که ضمن نامه اصلی یزید نامه ای به اندازه أُذُن الفأره( گوش موش) وجود داشت که در آن دستور دست گیری و شدت عمل به خرج دادن در مورد امام حسین(علیه السلام) و عبدالله بن زبیر در صورت بیعت نکردن آنان صادر شده بود.10 از این مطلب به دست می آید که چنین نامه ای (یک نامه بزرگ و اصلی و یک نامه کوچک که ضمیمه آن شده بود) را قاعدتا کبوتر نمی توانسته است حمل کند، زیرا حمل چنین نامه ای به مسافتی طولانی، یعنی فاصله بین شام تا مدینه، خارج از توان و طاقت کبوتر خواهد بود و کبوتران غالبا نا مه های بسیار کوچک و مختصر را جابه جا می کردند و این گونه نبوده است که نامه ای رسمی را به ضمیمه نامه کوچکی توسط کبوتر برای مکانی دور دست ارسال کنند. واما دلیل چهارم: مرحوم محدث خیابانی که جناب قاضی به قول ایشان استناد کرده است نیز آن را به عنوان یک احتمال مطرح کرده و به صورت امری قطعی نمی داند، علاوه بر آن که بر فرض رواج استفاده از کبوتر، حفظ امنیت شهرها، به ویژه شهر مدینه، ایجاب می کرد نامه توسط قاصدی مطمئن و کاردان ارسال شود تا از احتمال افتادن چنین پیامی به دست نامحرمان کاسته شود، زیرا اگرچه کبوتر پیام ها را با سرعت بیشتر به مقصد می رساند اما از اطمینان بالایی برخوردار نبود و همواره نگرانی در مورد اشتباه کبوتر و یا راه زنی رندان و فضولان وجود داشته است . حال که احتمال کسب تکلیف ابن زیاد از یزید در مورد اهل بیت سید الشهداء(علیه السلام)توسط کبوتر منتفی است و هیچ کتاب تاریخی نیز حتی اشاره ای به استفاده از کبوتر نامه بر نکرده است در مسئله مورد نظر تنها دو احتمال وجود خواهد داشت که عبارت است از:
الف) این که اسرای بنی هاشم در کوفه زندانی شدند تا قاصد ابن زیاد نامه او را به یزید رسانده و پاسخ را دریافت کند و به کوفه بازگردد که در آن صورت عادتاً رفت و برگشت او دو هفته طول می کشید و بنابراین می بایست که مدّت زندانی شدن اهل بیت امام در کوفه حدود دو هفته بوده و تبعاً زمان خروج آنان از کوفه به سوی شام نیز پس از دوهفته حبس در کوفه بوده باشد.11
طبری نقل می کند که زندانی شدن اهل بیت امام در کوفه روزهای متوالی به طول انجامیده است. وی می نویسد: وامّا عوانه? بن الحکم الکلبی فانّه قال: لمّا قتل الحسین وجیء بالأثقال والأساری حتّی وردوا بهم الکوفه? الی عبیدالله فبینا القوم محتبسون اذ وقع حجر فی السّجن معه کتاب مربوط وفی الکتاب خرج البرید بأمرکم فی یوم کذا وکذا الی یزید بن معاویه? وهو سائر کذا وکذا یوماً وراجع فی کذا وکذا فان سمعتم التکبیر فأیقنوا بالقتل وإن لم تسمعوا تکبیراً فهوالأمان إن شاءالله، قال فلمّا کان قبل قدوم البرید بیومین أو ثلاثه? اذا حجر قد اُلقی فی السجن مربوط و موسی، وفی الکتاب، اوصوا واعهدوا فانّه ینتظر البرید یوم کذا وکذا فجاء البرید ولم یسمع التکبیر وجاء کتاب بأن سرح الاساری الیّ;12 اما عوانه? بن حکم کلبی گفت: هنگامی که حسین بن علی کشته شد و بازماندگان و اسرا را آوردند تا این که آن ها را در کوفه تسلیم ابن زیاد کردند. مدتی در زندان به سر بردند تا این که روزی یک سنگی که تکه ای کاغذ به آن بسته شده بود به داخل زندان افتاد ودرآن نوشته شده بود در فلان روز پیک برای کب تکلیف در باره شما به سوی یزید روانه شد، چند روزی در راه است و فلان روز باز می گردد.
پس اگر صدای تکبیر شنیدید یقین کنید که کشته خواهید شد و اگر صدای تکبیر نشنیدید به معنای امان دادن به شما است انشاء الله. او گفته است که وقتی دو یا سه روز به بازگشتن پیک باقی مانده بود سنگی به داخل زندان افتاد که با آن نامه ای بسته شده بود و در آن نوشته شده بود که وصیت کنید و پیمانها را ببندید که در فلان روز باز خواهد گشت. هنگامی که پیک بازگشت صدای تکبیری شنیده نشد و در نامه ای که آن قاصد از طرف یزید آورده بود نوشته شده بود که اسیران را به نزد من بفرست. توجه به این نقل دو نکته را به خوبی روشن می سازد: اول، آن که نامه توسط پیک یا برید به شام ارسال شده است نه کبوتر، و دوّم، آن که مدّت زندانی شدن اهل بیت در کوفه طولانی بوده است تا آن جا که از جمله: «فلمّا کان قبل قدوم البرید بیومین او ثلاثه?» چنین به نظر می آید که زمان بازگشت باید بیشتر از سه روز باشد، زیرا کوفیان این مدت، یعنی سه روز را اواخر انتظار قلمداد می کردند. بنابراین اگر این نقل را بپذیریم باید زمان خروج کاروان اسرا را از کوفه پس از 25 محرم قلمداد کنیم، زیرا حداقل زمان رفتن پیک به شام و بازگشتنش حدود دو هفته بوده است. بر این اساس حرکت کاروان اسرا به سوی شام نمی توانسته است قبل از 25 محرم باشد.
ب) ابن زیاد قبل از آن برای یزید که کاروان اسرا و سرهای شهدا را از کوفه به سوی شام روانه سازد هیچ نامه ای برای یزید ارسال نکرد، بلکه نامه را به همراه رأس شریف امام روانه شام نمود و سپس بلافاصله سرهای دیگر شهدا و کاروان اسرا را نیز به شام فرستاد . بنا براین فرض، اقامت و زندانی شدن اهل بیت در کوفه طولانی نبوده است، زیرا ابن زیاد مجبور بود برای جلوگیری از آشوب و قیام مردم کوفه به سرعت اهل بیت امام و سرهای شهدا را به شام رهسپار سازد تا اجازه یا فرصت قیام و آشوب را از مردم کوفه بگیرد. شاید از اخباری که بر انتقال سرمطهر امام(علیه السلام) به شام به همراه اسرا دلالت دارند بتوان برای این امر استفاده نمود، زیرا رسم عرب این بوده است که پس از غلبه در جنگ سر فرمانده مخالفان را به همراه نامه ای که بشارت پیروزی بود برای فرمانروای خود ارسال می کردند و عقبه سپاه به همراه غنایم و اسرا در روزهای بعد باز می گشتند. در این جریان نیز وقتی برخی مقاتل بر همراهی نامه ابن زیاد و سر مطهر سید الشهدا(علیه السلام) اذعان دارند، می توان نتیجه گرفت که ابن زیاد برای جلوگیری از آشوب و قیام مردم کوفه بدون کسب تکلیف از یزید، کاروان اسرا و سرهای شهدا را بلافاصله به شام فرستاده و از زندانی کردن آنان به مدت طولانی ابا کرده است. برخی از کتاب های تاریخی معتبر این فرض را تأیید کرده اند و از نامه ابن زیاد به یزید و کسب تکلیف او درباره اسرا و سرهای شهدا یاد نکرده اند علاوه بر این، برخی مقاتل تصریح می کنند که ابن زیاد نامه ای را که گزارش انجام مأموریتش در کوفه بود به همراه سرامام حسین(علیه السلام)به شام فرستاد. ابن اعثم کوفی در مقتل خود نقل می کند: وسبق زجر بن قیس الجعفی برأس الحسین الی دمشق حتّی دخل علی یزید مسلّم علیه ودفع الیه کتاب عبیدالله بن زیاد، فأخذ یزید کتاب عبیدالله بن زیاد فوضعه بین یدیه ثم قال ما عندک ...13 و 14; زجر بن قیس جعفی در حالیکه سر حسین(علیه السلام) را به همراه داشت به سوی دمشق پیشی گرفت تا این که بر یزید داخل شد و نامه ابن زیاد را به او تسلیم کرد. یزید نامه را گرفت و مقابل خود گذاشت و گفت: در نزد تو چیست؟
مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام واقعیت آن است که هیچ خبر یقینی و معتبری در خصوص مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام وجود ندارد، به همین دلیل صاحب کتاب نفس المهوم علیه الرحمه در کتاب خود می فرماید: اعلم ان ترتیب المنازل الذی نزلوها فی کلّ مرحله? باتوا بها أم عبروا منها غیر معلوم ولا مذکور فی شیء من الکتب المعتبره بل لیس فی اکثرها مسافره? اهل البیت الی الشام15; بدان که ترتیب منزلهایی که در هر مرحله در آن توقف کرده اند، بیتوته کرده اند یا از آن عبور کرده اند معلوم نیست و در هیچ کتاب معتبری ذکر نشده است، بلکه در بیشتر آن ها از مسافرت اهل بیت به شام مطلبی به چشم نمی خورد. امّا با توجه به نقشه جغرافیایی منطقه و مسیرهایی که بین کوفه و شام در آن زمان بر اساس برخی مدارک مرسوم بوده می توان گفت که درمجموع سه راه بین کوفه و شام وجود داشته است:? مسیر اول:
همان گونه که گفته شد هیچ دلیل معتبری که بر مسیر حرکت کاروان اسرا از کوفه به سوی شام دلالت کند وجود ندارد، اما در بسیاری از کتاب های ضعیف و غیر معتبر از منازلی که کاروان اسرا از آن منازل عبور کرده اند یاد شده و این اخبار ضعیف، زمینه شهرت مسیر سلطانی را فراهم آورده است. این امر باعث شده است که برخی از نویسندگان و محققان متأخرِ تاریخ عاشورا آن را تأیید کرده و راه سلطانی را که از شهرهایی چون تکریت ، موصل، تل عفر، نصیبین و عین الورد می گذرد به عنوان مسیر حرکت کاروان اسرا به شام بپذیرند . بنابراین، نخستین مسیری که اخبار ضعیف و غیر مستند بر آن دلالت می کند راه سلطانی است. شاید علت این شهرت این باشد که در آن زمان برای رفتن از کوفه به شام اغلب از این مسیر استفاده می شد. اما باید توجه داشت که این مسیر بسیار طولانی بوده و راه های کوتاه تری نیز وجود داشته است.
? مسیر دوم:
مسیر دیگری که برخی از محققان از آن نام برده و احتمال انتقال اسرا را از آن مسیر محتمل ساخته است مسیر مستقیم کوفه به شام است. این مسیر از منطقه ای کویری و صحرایی خشک وسوزان به نام بادیه? الشام که هیچ شهری در آن وجود ندارد می گذرد. اولین بار در کتاب اعیان الشیعه از آن مسیر نام برده شده و نویسنده برای توجیه آن که پیک ابن زیاد به شام راه کوفه تا شام را می توانسته است در مدت یک هفته بپیماید مسیر مستقیم را معرفی می کند. ایشان ابتدا پیمودن فاصله میان کوفه تا شام را در مدت یک هفته که برخی از مقتل نویسان ذکر کرده اند بعید می شمارد، اما در ادامه، در توجیه آن می گوید: و یمکن دفع الاستبعاد بأنّه یوجه طریق بین الشام والعراق یمکن قطعه فی اسبوع لکونه مستقیماً وکان عرب عقیل یسلکونه فی زماننا. و تدلّ بعض الأخبار علی انّ البرید کان یذهب من الشام للعراق فی الاسبوع وعرب صلیب یذهبون من حوران للنّجف فی نحو ثمانین ایام. فلعلّهم سلکوا هذا الطریق و تزوّدوا ما یکفیهم من الماء واقلّوا المقام فی الکوفه? و الشّام، والله اعلم;16 ممکن است این استبعاد به این توجه که پیمودن راه بین شام و عراق در یک هفته ممکن است دفع شود، زیرا آن مسیر، مستقیم است و عرب عقیل در زمان ما دین مسیر را می پیمایند. بعضی از اخبار نیز دلالت دارد که پیک مسیر بین شام تا کوفه را در یک هفته می رفته است و عرب صلیب نیز از حورانِ نجف ـ تا شام را ـ حدود هشت روز می پیموده اند، پس شاید آنها از این مسیر عبور می کردند و با خود آب کافی می بردند و در شام و کوفه به مقدار اندکی اقامت می کردند. خداوند داناست. محمّد امین امینی نیز در کتاب خود این مسیر را ترجیح داده و می نویسد: ونحن ایضاً نرجّح أنّ اعداءالله ورسوله(صلی الله علیه وآله) کانوا قد سلکوا ببقیه? الرکب الحسینی فی سفرهم من الکوفه? الی الشام اقصر الطرق مسافه?، سواء أکان طریق عرب عقیل او غیره ونستبعد أنّهم سلکوا ماسِمّی بالطریق السلطانه الطویل;17 و ما نیز ترجیح می دهیم که دشمنان خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای بُردن بازماندگان کاروان حسینی(علیه السلام) از کوفه به شام کوتاهترین مسیر ممکن گذشته اند. و فرق نمی کند که این مسیر همان راه عرب عقیل باشد یا راه دیگری و اینکه آنها مسیر طولانی معروف به مسیر سلطانی را پیموده باشند را بعید می دانیم. و بالاخره آیه? الله شهید قاضی طباطبائی(رحمهم الله) در کتاب خود به وجود راه مستقیم تصریح کرده امّا در این باره که کاروان بازماندگان سیدالشهداء را از آن مسیر به شام منتقل کرده اند یا نه اظهار نظری نکرده است،18 بلکه از کلام ایشان چنین بر می آید که با انتقال از مسیر سلطانی موافق است، زیرا برخی از وقایع بین راه را که مربوط به مسیر سلطانی است بر اساس اخبار ضعیف نقل کرده و ظاهراً تأیید می کند.19 امّا حقیقت این است که گذشتن آنان از راه مستقیم که تنها دو شخصیّت از محققان متأخر آن را تأیید کرده اند نه تنها هیچ شاهد و مدرکی ندارد، بلکه شواهدی برخلاف آن موجود است، زیرا ـ همان گونه که گذشت ـ برخی کتاب های ضعیف و متأخر وقایعی را در مسیر اسرا نقل کرده اند که همگی مربوط به مسیر سلطانی است، نه مسیر بادیه? الشام. علاوه بر این، شاهد معتبر دیگری وجود دارد که پیمودن مسیر بادیه? الشام را منتفی می سازد و آن شاهد جمله ای از سخنان زینب کبرا(علیها السلام)خطاب به یزید است که فرمود: أمن العدل یابن الطلقاء تخدیرک حرائرک وامائک وسوقک بنات رسول الله(صلی الله علیه وآله)سبایا قد هتکت ستورهن و أبدیت وجوههنّ یحدّوا بهنّ الاعداء من بلد الی بلد;20 ای فرزند آزاد شدگان آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان تو در پناه تو باشند و دختران پیامبر خدا اسیر باشند و خرمتشان دریده شود و صورتهایشان آشکار شود و دشمنان خدا آنها را از شهر به شهر دیگر برند و... . بدیهی است که اگر مسیر کاروان اسرا از صحرای سوزان و کویری بادیه? الشام بود، آن حضرت می بایست از سختی های راه، همچون تشنگی و گرسنگی طفلان اباعبدالله(علیه السلام) در راه که عادتاً باید با آن رو به رو می شدند و یا دست کم از سوی مأموران به آن ها که در کسوت اسارت بودند تحمیل می شد شکایت می نمود، امّا زینب(علیها السلام)از گذشتن از شهرها و قرار گرفتن در معرض دید مردمان به عنوان اسیر خارجی شکایت کرده و به چیز دیگری اشاره نمی کند که این خود دلیلی بر حرکت از مسیری همچون مسیر سلطانی می باشد نه مسیر بادیه? الشام. مسیر سوم: راه سوّم که به نظر می رسد بیش از هر راه دیگری احتمال دارد مسیر کاروان اسرا از کوفه به شام بوده باشد، مسیر ظاهراً متعارف و مرسوم بین کوفه تا شام است; یعنی مسیری که از ساحل غربی رود فرات و از شهرهایی چون انبار، هیت، قرقیسیا، رقه و منطقه صفین می گذرد. ویژگی های این مسیر آن است که اولا: مسیری متعارف و مرسوم بین کوفه و شام بوده و ثانیاً: نه آن قدر طولانی است که اشکال مسیر سلطانی به آن وارد باشد و نه مسیری کویری و خشک و سوزان است که چون مسیر بادیه? الشام متروکه باشد و تنها در مواقع بحرانی و اضطراری آن هم توسط افرادی متبحّر و مجهّز یا بومی که به آن منطقه آشنا هستند پیموده شود. این مسیر همان مسیری است که لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای جنگ با معاویه آن را پیموده اند21 و در زمان امام حسن مجتبی(علیه السلام) نیز لشکریان معاویه از شام تا مسکن (محل برخورد سپاهش با سپاه امام حسن(علیه السلام)) از آن عبور کرده اند. البته مشاهده نقشه منطقه و هر سه راه موجود بین کوفه و دمشق، برای هر بیننده ای اعتقاد جزمی حاصل می کند که تنها پیمودن این مسیر، منطقی و معقول بوده است ، زیرا انتخاب مسیر سلطانی و رفتن به تکریت، موصل و نصیبین همانند آن است که لقمه ای را از دور گردن چرخانده به دهان برسانیم و انتخاب مسیر کویری و سوزان در حالت عادی برای مردان کار کشته و خبره معمول نبوده است پس چگونه ممکن است یک مشت زن و کودک را از آن مسیر منتقل کنند و هیچ نقلی، وصف آن را پس از پیمودن متذکر نشده باشد.
بنابراین ظاهر این است که انتخاب مسیر جانب غربی فرات که مسیری میانه است از احتمال بیشتری نسبت به دو راه دیگر برخوردار باشد. البته شواهد موجود در خصوص شهرهای حلب، قنسرین، حماه? و حمص و دیر راهب از آن جهت که مشترک بین دو مسیر سلطانی و مسیر میانه است نمی تواند شاهدی برای هیچ یک از دو راه به شمار آید، اگر چه در صورت قوت، دلیلی بر عدم پیمودن راه بادیه? الشام خواهد بود.
زمان صرف شده برای رسیدن به شام به نظر می رسد رسیدن کاروان اسرا در روز اول صفر به شام پذیرفته نیست. همان گونه که ذکر شد، نویسنده کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء(علیه السلام) در کتاب خود به راه مستقیم بین کوفه و شام اشاره کرده و زمان پیمودن آن مسیر را توسط مردمان همان دیار بالغ بر هفت روز می داند. ایشان در کتاب خود می نویسد: راهی میان شام و عراق است و راه راست و مستقیم می باشد و عرب های (عقیل) در زمان ما از آن راه می روند و در مدّت یک هفته به عراق می رسند.22 وی در ادامه همان مطلب نقل می کند: عرب های (صلیب) از (حوران) که محال وسیع از اعمال دمشق و در جهت قبله آن واقع است و مشتمل بر دهات و مزارع زیاد است و مرکز آن محال (بصری) می باشد و در اشعار عرب اسم آن محال زیاد آمده است در ظرف هشت روز از محل خودشان حرکت کرده و در عراق به نجف اشرف می رسند.23 و نیز از حکایت میثم تمار نتیجه می گیرد و می نویسد: از این قضیه، کاملا روشن است که در ظرف یک هفته از شام به عراق و کوفه می آمدند و قاصد در مدت یک هفته به کوفه رسیده و خبر دادن میثم تمار ـ قدس الله روحه ـ صحیح و درست در آمده است .24 و بالاخره باز هم یاد آور می شود: و برخی نقل می کنند که یازده روز بدون توقف از شام راه رفته اند تا به کوفه رسیده اند.25 با توجه به آن چه گذشت و براساس ادله ذیل می توان به این نتیجه رسید که کاروان اسرا در روز اول صفر نمی توانسته اند به کربلا برسند:
1) استفاده از کبوتر نامه بر هیچ شاهد و مؤیدی ندارد و نامه ابن زیاد توسط پیک یا برید ارسال شده است، پس بازگشت او به همراه فرمان یزید ظاهراً نباید کمتر از دو هفته به طول انجامیده باشد . بنابراین، کاروان اسرا دست کم دو هفته در کوفه در زندان ابن زیاد بسر برده و پس از دو هفته فرمان انتقال آن ها به شام توسط ابن زیاد صادر شده است;
2) به دلیل سختی مسیر کویری بادیه? الشام، اسرا از آن مسیر منتقل نشده اند و البته هیچ شاهدی حتی در کتاب های ضعیفه آن را تأیید نمی کند;
3) شواهد حاکی از آن است انتقال آنان از کوفه به شام بیش از یک هفته به درازا کشیده است، زیرا وقتی مسیر مستقیم کوفه تا شام را پیک های تندرو یا بومیان محلی در یک هفته می پیمایند، پیمودن مسیر سلطانی که نزدیک به دو برابر مسیر بادیه? الشام است یا مسیر میانه که آن نیز از مسیر بادیه? الشام بسیار طولانی تر است باید بیشتر از آن زمان به طول انجامیده باشد . این مسئله به چهار دلیل قابل احتجاج است :
الف) نخست آن که کاروان اسرا متشکل از عده ای زن و کودک بوده است و چنین کاروانی هرگز طاقت سرعت سیر، آن گونه که پیک ها بامرکب های آزموده و تندرو طی می کردند نداشته اند;
ب) آن که طبیعت حرکت دسته جمعی مدارا و پیمودن راه به قدم ضعیف ترهاست ، این امر حتی در میان مرکب ها نیز صدق می کند; یعنی اگر دسته ای از مرکب ها را بخواهیم به صورت جمعی حرکت دهیم ناچار باید سرعت حرکت هم پای ضعیف ترین آن مرکب ها باشد، چرا که با سرعت زیاد لاجرم پراکندگی و ازهم پاشیدگی در حرکت اجتناب ناپذیر خواهد بود;
آن که پیمودن مسیر. طولانی تر، خود زمان بیشتری می طلبد; یعنی مسیر بادیه? الشام در یک هفته پیموده می شد، اما مسیر سلطانی یا میانه که طولانی تر است یقیناً زمان بیشتری را می طلبد; چهارم ـ آن که وجود شهرهای متعدد آن گونه که در مسیر سلطانی وجود داشته یا شهرهای موجود در مسیر میانه، ناخود آگاه توقف ها را بیشتر کرده و از سرعت حرکت می کاهد. بنابراین، حتی با فرض بسیار خوشبینانه اگر در هر روز خاندان سیدالشهداء و سرهای شهدا را 100 کیلومتر برده باشند رسیدن به شام با توجه به این که فاصله کوفه تا شام از مسیر سلطانی حدود 1500 کیلومتر بوده است باید بیش از پانزده روز به طول انجامیده باشد.اما اگر روشن شود که سر مطهر سید الشهداء را زودتر از اسرا به شام ارسال داشته اند تردیدها به طور کلی در این خصوص مرتفع خواهد شد و ما را گامی به جلو پیش خواهد برد و بر درستی ادعای خود مطمئن تر خواهد ساخت . البته اگر چه نقل هایی وجود دارد که حاکی از همراهی سر امام حسین(علیه السلام) با اسرا بوده، اما نقل های متعددی نیز دلالت می کند که ابن زیاد سر امام(علیه السلام) را زودتر به شام فرستاده است. به هرحال، یکی از دو نقل مطابق با واقع نیست و باید در تحقیق آن نقلی را که در عالم خارج با واقع بیشتر مطابق به نظر می رسد و قراین و شواهد آن را بیشتر تأیید می کند پذیرفت. شاید بتوان گفت ارسال سر مطهر امام(علیه السلام) به شام و کم شدن یک سر از مجموع سرهای شهدا چندان به نظر نیامده است و همین عامل، باعث اشتباه برخی مورخان شده و باعث شده است که آنان سر امام(علیه السلام) را نیز همراه دیگر سرها با کاروان اسرا بدانند. اما شواهدی که به فرستادن سر امام(علیه السلام) پیش از کاروان اسرا و بقیه سرها دلالت می کند عبارت است از:
1) تمام کتاب هایی که روز اول صفر و وارد کردن سرامام حسین(علیه السلام) را به شام متذکر شده اند، از وارد نمودن اسرا در آن تاریخ به شام هیچ یادی نکرده اند، چنان که در دو گزارش زیر آمده است: وفی اوله ـ ای اول الصفر ـ ادخل رأس الحسین(علیه السلام) الی دمشق وهو عید عند بنی امیّه.26 و قال الکفعمی : و فی اوله (صفر) أدخل رأس الحسین(علیه السلام) الی دمشق وهو عید عند بنی امیّه;27 و در اولین روز ماه صفر سر حسین(علیه السلام) به دمشق داخل شد و آن روز روز عید بنی امیه شد کفعمی می گوید: و در اولین روز ماه صفر سر حسین(علیه السلام) به دمشق داخل شد و آن روز در نزد بنی امیه عید شد. و در بعضی مقاتل آمده است: و قد کان عبیدالله بن زیاد لمّا قتل الحسین(علیه السلام) بعث زجر بن قیس الجعفی الی یزید بن معاویه یخبره بذالک... ;28 عبدالله بن زیاد وقتی حسین(علیه السلام) را به شهادت رساند زجر بن قیس جعفی را به سوی یزید فرستاد تا او را از این امر با خبر سازد.
2) بر اساس گزارش بسیاری از کتاب های تاریخ، از جمله فتوح ابن اعثم و مقتل خوارزمی، زحربن قیس سر امام را به شام برده است تا خبر پیروزی ابن زیاد را به یزید ابلاغ کند. این منابع، فرستادن سر امام(علیه السلام) را پیش از کاروان اسرا تأیید کرده و می نویسند: و سبق زجر بن قیس الجعفی برأس الحسین إلی دمشق حتی دخل علی یزید مسلّم علیه ودفع الیه کتاب عبیدالله بن زیاد. قال: فأخذ یزید کتاب عبیدالله بن زیاد فوضعه بین یدیه ثم قال: هات ما عندک یا زجر... قال: ثمّ أتی بالرأس حتی وضع بین یدی یزید بن معاویه? فی طشت من ذهب... ;29 زجر بن قیس جعفی در حالیکه سر حسین(علیه السلام) را به همراه داشت به سوی دمشق پیشی گرفت تا این که بر یزید داخل شد و نامه ابن زیاد را به او تسلیم کرد. یزید نامه را گرفت و مقابل خود گذاشت و گفت: جلو بیا چه چیزی در نزد توست؟... . گفت: سر مطهر را آورد و در مقابل یزید بن معاویه در طشتی از طلا قرار داد.
3) نقل دیگری حکایت از فرستادن سر مطهر ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) توسط محضر بن ثعلبه دارد که اگر چه در آن، حامل رأس مطهر شخص دیگری دانسته شده است اما ظاهر آن، فرستادن سر امام را پیش از کاروان اسرا تأیید می کند: و قدم برأس الحسین محقر بن ثعلبه? العائذی علی یزید فقال: اتیتک یا امیرالمومنین برأس احمق الناس والأمم، فقال یزید: ما ولدت ام محقر أحمق و الام;30 محقر بن ثعلبه? عائذی سر حسین(علیه السلام) را به نزد یزید آورد و گفت این امیرالمؤمنان سر احمق ترین و نادان ترین مردم را برای تو آورده ام. یزید گفت: کسیکه مادر محقر به دنیا آورده است احمق تر و نادان تر است.
4) و بالأخره یکی دیگر از شواهدی که به همراه نبودن سر مطهر سید الشهداء با کاروان اسرا دلالت می کند حکایت مجلس یزید است . مجلسی که در آن چنین نقل شده است: ثم ادخل نساء الحسین علیه والرأس بین یدیه فجعلت فاطمه و سکینه? ابنتا الحسین تتطاولان لتنظرا الی الرأس، و جعل یزید یتطاول لیستر عنهما الرأس، فلمّا رأین الرأس صحن;31 سپس خانواده حسین(علیه السلام) را داخل کردند در حالی که سر مطهر امام مقابل روی یزید بود فاطمه و سکینه دختران حسین(علیه السلام)تلاش می کردند تا سر پدر را ببینند و یزید آن را از آنها می پوشاند. امّا آنگاه که سر پدر را دیدند صیحیه کشیدند. نکته مهمی که از این نقل باید برداشت کرد این است که تلاش دختران ابا عبدالله(علیه السلام)برای دیدن سر بریده پدر و صیحه کشیدن آن ها پس از مشاهده آن، از جدا بودن رأس مطهر سیدالشهداء(علیه السلام) از کاروان اسرا حکایت می کند ، زیرا اگر سر مطهر امام در طول سفر با آن ها بود و آن ها همواره رأس شریف پدر را در مقابل خود مشاهده می کردند.
اولا: برای دیدن آن در مجلس یزید تلاش نمی کردند و ثانیاً: با مشاهده آن تاب و توان خود را از کف نمی داده و صیحه نمی کشیدند. بنابراین، بسیار دشوار است بپذیریم که سرهای شهدا و نیز سر اباعبدالله الحسین(علیه السلام) را به همراه عده ای زن و کودک به سوی شام روانه کنند و با رسیدن به هر شهر و دیاری سرها و اسرا را به نمایش در آورند، اما فرزندان سید الشهداء سر مطهر پدر خود را در طول این مسیر مشاهده نکرده باشند. علاوه بر این ـ همان گونه که گذشت ـ رسم رایج در آن زمان آن بوده است که پس از پیروزی در جنگی، رأس سرکرده مخالفین به همراه قاصدی نزد امیر و فرمانروای قوم پیروز ارسال می شد تا بشارت پیروزی به سرعت و زودتر از هر خبری به اطلاع فرمانروای قوم پیروز رسیده و او بتواند تصمیم لازم و مقتضی را اتخاذ نماید و آخرین فردی نباشد که خبری به این مهمی به او رسیده باشد. نتیجه آن که ظاهراً نمی توان پذیرفت که ورود اسرا به شام در روز اول صفر بوده باشد، زیرا دو هفته در کوفه محبوس بودن و نزدیک به دو هفته پیمودن راه کوفه تا شام احتمال رسیدن آنان را به شام در روز اول صفر منتفی خواهد کرد. 4. مدت زمان اقامت اهل بیت امام در شام یکی دیگر از اموری که با رسیدن اهل بیت سیدالشهداء در روز اربعین به کربلا ارتباط مستقیم دارد روشن شدن میزان اقامت آنان در شام است . همان گونه که موارد قبلی تا اندازه ای مشکوک و غیر متیقن بود این مسئله نیز به یقین معلوم نیست، حتی تشتت اقوال و اخبار در این خصوص بیش از موارد قبل است .
در میان اقوال مربوط به میزان اقامت اهل بیت سید الشهداء در شام می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
1) توقف کاروان اسرا در شام به مدت 8 روز;32
2) قاضی نعمان توقف آنان را در مکان بی سقف به مدت یک ماه و نیم روایت می کند، علاوه بر آن، یاد آور شده که به مدت هفت روز در خانه یزید مانده اند به عزاداری پرداخته اند: وقیل ان ذلک بعد ان أجلسهن فی منزل لا یکنّهنّ من برد ولا حر فأقاموا فیه شهراً ونصف حتّی اقشرّت وجوههنّ من حرّ الشمس ثمّ اطلقهن;33 گفته شده است که این واقعه (عزاداری در خانه یزید به مدت 7 روز) بعد از آن بود که به مدت یک ماه و نیم در خانه ای که نه از گرما و نه از سرما از آنها محافظت می کرد بود، تا اینکه صورت هایشان از گرمی آفتاب سیاه شد و پوست انداخت، و سپس آزاد شدند. محدث نوری نیز این قول را تأیید کرده و اقامت اهل بیت را در خانه یزید به مدت ده روز جدای از زندانی شدن آن ها در مکان بدون سقف که از گرما و سرما حفاظت نمی کرد، می داند;34
3) ابن طاووس نیز در اقبال الأعمال مدت اقامت آن ها را یک ماه ذکر کرده است.35 هم چنین مرحوم طبسی نجفی اقامت و حبس اهل بیت را در شام کمتر از یک ماه ندانسته و در کتاب خود می نویسد : أنّ ظاهر عدّه? التواریخ أنّ توقّفهم فی الشام لا یقل من شهر.36 ظاهر تعدادی از کتب تاریخ این است که توقف آنها در شام کمتر از یک ماه نبوده است.
4) قول دیگری اقامت آنان را شش ماه دانسته و سید بن طاووس آن را بدون قائل می داند;37
5) نقل های دیگری نیز بر اقامت 18 روزه38 یا 45 روزه39 و حتی یک ساله اهل بیت در شام دلالت دارند که عمدتاً اقوال شاذ و نادر می باشند. این مسئله نزد امامیه از ابهام بیشتری برخوردار است، زیرا آنان از یک سو با اقوالی که حاکی از حبس طولانی مدت اهل بیت در مکانی بدون سقف که از سرما و گرما محافظت نمی کرد موافق اند تا آن جا که تصریح می کنند صورت های اهل بیت امام(علیه السلام) سیاه شده و پوست انداخته بود، و از سوی دیگر برای اثبات رسیدن کاروان اسرا به کربلا در اربعین اول با قول توقف کوتاه در شام موافق اند .
این دو امر با هم سازگاری نداشته و همین مسئله کار را بر امامیه مشکل تر ساخته است. البته رجوع به اخبار مربوط به اقامت کاروان سیدالشهداء در شام تقریباً ما را به این امر مطمئن می سازد که اقامت آنان به مدت هشت یا ده روز نبوده است ، زیرا اولا: اقامت در مکانی که از گرما و سرما محافظت نمی کند به اندازه ای که صورت های اهل حرم سیاه شده و پوست آنان بسوزد هرگز نمی توانست مدت کوتاهی باشد، زیرا طبق نقل های معتبر کاروان اسرا با مرکب هایی که بدون کجاوه بود به شام انتقال داده شدند و صورت هایشان نیز باز بوده است ، پس اگر قرار بود صورتهایشان می سوخت و پوست می انداخت باید در راه رخ می داد، نه در مدت کوتاه اقامت و حبس در مکان بی سقف . اما همین که چندین خبر معتبر سوختن پوست های صورت اهل حرم را به زمان حبس در زندان بی سقف نسبت داده اند در واقع یکی از اغراض آنان علاوه بر اشاره به گرمی هوا و بی سقف بودن مکان زندان، یادآوری طولانی بودن مدت حبس در چنین مکانی بوده است، علاوه بر آن که شاید از آن بتوان چنین نتیجه نیز گرفت که اسرا را از مسیر بادیه? الشام نیز به شام منتقل نکرده اند، زیرا در آن صورت باید علت سوختگی پوست صورت اهل بیت سیدالشهداء(علیهم السلام) به مسیر بین کوفه تا شام نسبت داده می شد. هم چنین باید اسکان در خانه یزید و برپایی هفت روز عزاداری در آن سرا را به آن حبسِ ظاهراً طولانی مدت اضافه نمود و نیز واگذار نمودن اختیار اقامت در شام یا بازگشت به مدینه را به اهل بیت و انتخاب بازگشت به مدینه از سوی آنان و مدت زمانی را که برای تجهیز کاروان لازم بوده است تا برای انتقال خاندان سیدالشهداء(علیه السلام) از شام به مکانی دورتر از کوفه، یعنی به مدینه منتقل سازد هر یک زمانی می طلبد که باید به مجموع زمان محاسبه شده قبل اضافه کرد. از این رو اعتقاد به اقامت هشت یا ده روزه اسرا در شام با واقعیت مطابقت نخواهد داشت و انتخاب آن چندان محققانه نیست . مرور رفتار یزید با سر مطهر امام(علیه السلام) و خاندان آن حضرت نشانه آن است که باید تغییر رفتار یزید در مدت زمان قابل توجهی رخ داده باشد، زیرا یزید به عنوان خلیفه یا به عبارت دیگر حاکم مطلق سرزمین پهناور اسلام نمی توانست رفتار خشن همراه با طعن و تعریض به بازماندگان سیدالشهداء را به راحتی و در مدت چند روز، کاملا تغییر دهد و از امام سجاد دل جویی کند. توضیح آن که یزید ابتدا با جسارت به سر مطهر سید الشهداء(علیه السلام)در مجالس متعدد و تحقیر بازماندگان امام(علیه السلام)در صدد فرو نشاندن آتش کینه و عداوت خود با آل محمد(صلی الله علیه وآله)برآمد، به آنان بی مهری کرد و آنان را در مکانی نامناسب و بدون سقف زندانی نمود، اما آن گاه که اوضاع را نامناسب و متشنج یافت و اعتراض و ناخرسندی مردم، حتی اطرافیانش را مشاهده کرد برای جلوگیری از تنفر افکار عمومی کم کم تغییر موضع داد، اسرای آل محمد(صلی الله علیه وآله) را در دربار و منزل خود اسکان نمود و امام سجاد(علیه السلام) را بر سر سفره خود نشاند و به آن ها اجازه اقامه عزاداری برای سیدالشهداء و اصحاب با وفایش را داد و در مرحله آخر از امام سجاد(علیه السلام)دل جویی کرد و گناه به شهادت رساندن سیدالشهداء(علیه السلام) را به گردن ابن زیاد انداخته خود را از این جنایت تبرئه نمود . بدیهی است برای این که یزید متوجه اشتباه خود شود باید زمانی سپری می شد و اوضاع جاری را ارزیابی می نمود و هم چنین پس از آن که اشتباه خود را فهمید برای این اندازه تغییر موضع نیز نیاز به زمانی کافی داشت.

منبع : سازمان آموزش و پرورش استان خراسان

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:42 صبح
تحقیقی در باره اربعین حسینی


تحقیقی در باره اربعین حسینیمسئله اربعین سید الشهداء(علیه السلام) و این که آیا خاندان آن حضرت پس از رهایی از اسارت یزید قصد عزیمت به کربلا را داشته و نیز آیا توانسته اند در آن روز به زیارت آن مضجع شریف نایل آیند و مرقد مطهرش را زیارت کنند، از جمله مسائلی است که از دیرباز صاحب نظران در باره آن اختلاف نظر داشته و هریک با استشهاد به ادله تاریخی برای اثبات یا نفی آن تلاش کرده اند. در این مقاله با توجه به متون تاریخی معتبر احتمالات ممکن را تبیین کرده و ضمن بیان نظر مدافعان این واقعه، دیدگاه خود را مبنی بر نبود دلیل کافی و قابل اعتماد بر مسئله اربعین سید الشهداء(علیه السلام)تبیین خواهیم نمود. هم چنین امکان رسیدن کاروان اسرا را نیز به کربلا در اربعین اول تقریبا ناممکن دانسته و در پایان، دلیل الحاق سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را به جسم شریفش مورد خدشه قرار داده و وجود حدیث شریفی که زیارت اربعین را از علائم مؤمنان می شمارد برای استحباب و فضیلت آن زیارت کافی دانسته ایم. کلید واژگان: اربعین، کربلا، حسین(علیه السلام)، شهادت، اهل بیت، اسارت، کوفه، شام.
مقدمه ورود خاندان مکرّم سیدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدینه در روز اربعین و الحاق سر مقدس اباعبدالله الحسین(علیه السلام) به پیکر مطهّرش در آن روز، یکی دیگر از وقایع مبهم واقعه عاشورا و حوادث پس از آن است. به راستی اگرچه حادثه عاشورا دل خراش ترین و غمبارترین حادثه ای است که در طول تاریخ، قلب شیعیان و دوست داران خاندان عصمت و طهارت را جریحه دار ساخته و جا داشت تمامی وقایع آن بدون هیچ کم و کاستی در کتاب های تاریخ نقل شود، امّا مع الاسف از آن جا که هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شیعیان علی بن ابی طالب و فرزندان معصومش تحت بیشترین فشارها و آزارها بوده، سخت ترین شکنجه ها و تحریم ها را متحمّل شده و عملا در حاشیه قرار گرفته بودند ، هیچ گاه امکان ضبط و نقل وقایع غم بار عاشورا و آن چه بر خاندان مکرم سید الشهداء گذشت پدید نیامد.
به راستی وقتی تاکنون به طور قطع و یقین سرنوشت سر مقدس اباعبدالله الحسین(علیه السلام)که در واقع یکی مهم ترین اموری است که باید مورد توجه قرار می گرفت روشن نشده است و اقوال در باره دفن سر مطهر آن حضرت مختلف و متشتت است چگونه می توان انتظار داشت وقایع ریز و درشت دیگری همچون مدّت حبس خاندان سید الشهداء در کوفه ، روز حرکت از کوفه و مسیر حرکت آنان از کوفه تا شام، میزان اقامت آنان در شام و بالأخره مسیر بازگشت آنان به درستی و روشنی ، و بدون هیچ گونه اختلافی ثبت و ضبط شده باشد؟! می دانیم که بخش اعظم وقایع عاشورا و حوادث پس از آن، توسط مورخان اهل سنت که بعضاً تلاش می کردند دامن یزید و خاندان بنی امیّه را از این لکه ننگ ابدی، پاک سازند نقل شده است، پس نباید انتظار داشت تمام وقایع و حوادث بدون کمترین تحریفی نقل شده باشد.
از آن گذشته اگر مورخان نیز قصد نگارش حوادث را به صورت صحیح و بدون تحریف داشتند، حکّام وقت ممانعت به عمل آورده و معلوم نبود که چه سرنوشتی در انتظار نویسنده و نوشته او بود. تلاش نگارنده این سطور بر آن است که مسئله بازگشت کاروان اسرای بنی هاشم (علیهما السلام)را از شام بررسی کرده و نتیجه گیری نهایی را براساس متون موجود، بازگو نماید. باشد که این تحقیق گامی مثبت در جهت هرچه روشن تر شدن حوادث پس از عاشورا باشد و مرضی پروردگار واقع گردد. مشهور بین عرف شیعه آن است که امام سجاد(علیه السلام) به همراه اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام) در راه بازگشت از شام، به کربلا رفته و روز اربعین موفق به زیارت قبر مطهر حسین بن علی(علیه السلام) و اصحاب باوفایش شدند و پس از سه روز عزاداری و اقامه ماتم به مدینه الرسول(صلی الله علیه وآله)بازگشتند.
و نیز بین شیعیان مشهور است که زین العابدین(علیه السلام)سر مطهر پدر را در آن روز به بدن شریفش ملحق نمود. اما با وجود این از دیرباز در میان محقّقان و صاحب نظران در باره رسیدن کاروان اسرا در اربعین اول به کربلا اختلاف نظر بوده است. برخی آن را تایید کرده، شواهد تاریخی بر آن اقامه می کنند و برخی دیگر، حضور خاندان سید الشهداء(علیه السلام) را در اربعین اول انکار کرده تحقق آن را امکان پذیر ندانسته یا محقق شده نمی دانند. نویسنده این سطور نیز بر این باور است که کاروان اسرا در روز اربعین به کربلا نرسیده و نیز معتقد است «احتمال رسیدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعین» با «تحقق آن» دو امر مستقلند که در این مسئله معلوم نیست که هردو با هم رخ داده باشند. بنابراین، به باور نویسنده هرگز نمی توان گفت که منکران قضیه اربعین به بی راهه رفته اند. ما در این مقاله بر آن شدیم تا وقایعی را که پس از اسارت اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام)اتفاق افتاد و با رسیدن یا نرسیدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعین اوّل ارتباط مستقیم دارد مرور کرده، تحقیقی مختصر درباره آن ارائه نماییم. بررسی وقایع مرتبط با واقعه اربعین به طور کلّی وقایعی را که با رسیدن کاروان اسرا به کربلا رابطه مستقیم دارد می توان در امور ذیل خلاصه نمود:
1) مدت زندانی بودن اهل بیت سیدالشهداء(علیه السلام) در کوفه و زمان حرکت آنان به سوی شام;
2) مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام;
3) زمان صرف شده برای رسیدن به شام;
4) مدت زمان اقامت اهل بیت امام در شام;
5) مسیر بازگشت از شام به مدینه و بررسی احتمال عزیمت آن کاروان به کربلا و رسیدن به آن جا در اربعین اول; اکنون هریک از موارد فوق را به طور مستقل بررسی می کنیم.1 مدت زندانی بودن اهل بیت سیدالشهداء در کوفه و زمان حرکت آنان به سوی شام تقریباً در باره خروج اهل بیت امام حسین(علیه السلام) از کربلا و حرکت به سوی کوفه در کسوت اسارت در روز یازدهم محرم تردیدی نیست و هم چنین بنا بر قول مشهور ، آنان در روز دوازده محرم وارد کوفه شدند، امّا در مورد حرکتشان به سوی شام تاریخ دقیق و یقین آوری در دست نیست، زیرا مدّت اقامت آنان و مدت زندانی بودنشان در کوفه چندان معلوم نیست . البته از مسلمات تاریخ است که اسرا مدتی در کوفه زندانی شدند، چنان که برخی مقاتل معتبر به آن تصریح کرده اند. طبری به نقل از عوانه? بن حکم کلبی به این مسئله اشاره کرده2 و شیخ صدوق نیز در مقتل خود به زندانی شدن اسرا تصریح می کند و می نویسد: ثم امر بعلی بن الحسین فغلّ وحمل مع النسوه? والسبایا الی السجن...فامر ابن زیاد بردهم إلی السجن3; سپس فرمان داد تا علی بن الحسین به غل و زنجیر کشیده شده به همراه زنان و یتیمان به زندان برده شود... پس دستور داد که آن ها را به زندان بازگردانند. امّا اکثر مقاتل در مورد تاریخ خروج کاروان اسرا از کوفه و حرکت به سوی شام یاد نکرده، از زمان دقیق خروج آنان از کوفه خبر دقیقی در دست نیست.یکی از نویسندگان در این باره چنین می گوید: با این که اسرای اهل بیت مدتی که مقدارش تحقیقاً معلوم نیست در کوفه در زندان ابن زیاد مانده اند و ابن زیاد از یزید کسب اطلاع نموده و درباره آن ها کسب تکلیف و دستور خواسته که تمامی آن ها را بکشد یا به شام ره سپار سازد.4
اما آن دسته از صاحب نظرانی که اربعین اول را پذیرفته و بر این باورند که کاروان اسرا در روز اربعین اول به زیارت قبور مطهر شهدای کربلا موفق شده اند باید به گونه ای وقایع را تبیین کنند که رسیدن آنان به کربلا در اربعین قابل توجیه باشد، چنان که باید زمان محبوس بودن آنان را در کوفه بسیار کوتاه بدانند. از این رو برخی بر این اعتقادند که اسرای آل محمد(صلی الله علیه وآله) به مدت بسیار کوتاهی در کوفه زندانی بوده و در فاصله دو روز کبوتر نامه بر نامه ابن زیاد را نزد یزید برده و پاسخ را مبنی بر فرستادن اسرا به شام باز گردانده است، در نتیجه، اسرا در روز پانزده محرم به سوی شام روانه شده و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند. برای اثبات این ادعا شواهدی ذکر شده و از آن، چنین برداشت شده است که در آن زمان از کبوترِ نامه بر استفاده می شده است.شاهدی که برای این امر نقل شده، عبارت ذیل است: مرحوم احمد بن تاج الدین حسن سیف الدین استر آبادی از محدثین امامیه در کتاب آثار احمدی می گوید صحیح است که عبدالله انصاری می گوید: با جمعی از مردم در خدمت امام حسین(علیه السلام)بودیم، بادی عظیم از جانب شام برآمد، یکی از موالیان معاویه آن جا حاضر بود گفت: یابن رسول الله جدت مردم را از وزیدن باد خبر می داد و تو نیز اگر می توانی خبر ده که این باد چه می گوید؟! آن حضرت فرمود: می گوید که حاکم شام مرده و از جانب فوات جرعه کشیده، آن ملعون را سخن امام(علیه السلام) بسیار گران آمد، امّا به غیر سکوت چاره ای ندید، روز دیگر خبر رسید که معاویه مرده و از خاک دان دنیا رخت فوات بدار الجزاء کشیده است. بعد محدث خیابانی(رحمهم الله)فرمود: پس معلوم شد که به جز وسیله کبوترِ نامه بر، ایصال این خبر ممکن نخواهد بود.5 صاحب کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء(علیه السلام) با استناد به این نقل معتقد است که بنی امیه از کبوتر نامه بر برای ارسال نامه های خود استفاده می کردند، پس ابن زیاد نیز برای کسب تکلیف از یزید درباره اسرا از کبوترِ نامه بر استفاده کرده و در نتیجه، اسرای آل محمد را تنها پس از سه روز توقف در کوفه به شام فرستاده است. بر این اساس، مدّت زندانی شدن اهل بیت امام در کوفه از روز 12 ـ 15 محرم بوده است6 و در این فاصله، نامه ابن زیاد با کبوتر نزد یزید فرستاده شد و پاسخ یزید مبنی بر ارسال سرهای شهدا و اسرا به شام بازگشت. ما اصراری بر انکار رسیدن کاروان اسرای آل محمد(صلی الله علیه وآله) به کربلا در روز اربعین نداریم، امّا بر این باوریم که تحقّق آن نیز در تاریخ مسلّم نیست و شواهد و قراین معتبری برخلاف آن وجود دارد.


 
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک