بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 199
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی عالمی سنی به علامه امینی که داشت از منبر به زیر می آمد گفت شما شیعه ها به علی غلو میکنید و او را ید الله میگویید بلا فاصله علامه امینی گفت اگر عمر گفته باشد قبول می کنی ؟
او گفت سخن عمر برای ما حجت است علامه سریع یکی از کتب اهل سنت را خواست و صفحه ای را به او نشان داد که این حدیث در آن صفحه بود :
روزی مردی به طواف کعبه اشتغال داشت در همان جا به زن نامحرمی نگاه نامشروعی کرد ، حضرت علی علیه السلام او را در این حال دید و با دست ضربه ای به او زد و او را مجازات کرد او هم به عنوان شکایت نزد عمر رفت و داستان را گفت .
عمر گفت : قد رای عین الله ، و ضرب ید الله
بدین صورت آن عالم سنی مبهوت شد : فبهت الذی کفر
النهایه ابن اثیر عبدالرزاق ج 10 ص 410 و کنز العمال ج 5 ص 462
بسم الله الرحمن الرحیم
مرد سحر باش که
صمت وجوع وسحر وخلوت وذکر به دوام
ناتمامان جهان را کند این پنج تمام
ودست از دامن دوست برندار.
به والله وبه بالله وبه تالله
به حق آیه نصر من الله
که مو از دامنت دست برندارم
اگر کشته شوم الحکم لله
اگر در شب نگرفتی در روز بگیر واگر روز را به رایگان از دست دادی شب را دریاب این راه ورسم گدایی را خود
جناب دوست به ما یاد داد که فرمود: "وهو الذی جعل الیل والنهار خلقة لمن اراد ان یذکر او اراد شکورا .الفرقان
64"سرش این است که جواد است وجود ،گدا می خواهد .
بانگ می آید که ای طالب بیا
جود محتاج گدایان چون گدا...
وچون جناب معشوق فرماید "واما السایل فلا تنهر .والضحی-11"خود با سایل چگونه بود ؟عارف رومی نظما ونثرا
چه خوش گفت ؟نظمش آن بود ونثرش این :"چنان که گدا عاشق کریم است کریم هم عاشق گدا است اگر
گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید واگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید ،اما صبر کمال گداست ونقص
کریم
تازیانه سلوک. 11-12
بسم الله الرحمن الرحیم
مردی به آفتاب یمنی اویس قرنی گفت:مرا اندرزی کن .آنجناب گفت "فر الی الله " این کلام را از کتاب الله اقتباس کرد که نوح نبی –علیه السلام- به مردم گفت "ففرو الی الله" آری سخن از قرآن باید آموخت ودهن از فرقان باید گرفت .یک نفساز نفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن ورهزنی سخت دشمن است . همواره در کمین است واقتضای طبیعتش این است .از شهوت و از شهرت بپرهیز واز معاشر نا جنس بخصوص از نفس بگریز که:
نخست موعظه پیر می فروش این است که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
دائما طاهر باش وبه حال خویش ناظر باشوعیوب دیگران را ساتر باش .با همه مهربان باش واز همه گریزان باش .یعنی با همه باش وبی همه باش .خداشناس باش در هر لباس باشد .قرآن صورت کتیبه انسان کامل – اعنی حقیقت محمدیه صلی الله و علیه وآله وسلم-است ببین تا چه اندازه ای بدان قرب داری رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم- فرمود:"ان هذا القرآن مأدبة الله"بنگر بهره ات ازاین مأدبه تا جه حد است .
تازیانه سلوک ص112-113
بسم الله الرحمن الرحیم
دستور العمل انسان قرآن است که "ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم "...مراقبت را حفظ بفرمایید یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه موجودات به سر می برید .می دانید که همنشینی موثر است .مصاحبت اثر دارد نفس آدمی خوپذیر است .کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند آن سعادتمندی که چنین مصاحبت را براستی در نهانخانه سر وذات خود با"الله نور السموات والارض" بدست آورده است مترنم به این ترانه است :
گر بشکافند سراپای من جز او نیابند در اعضای من
این چنین کسی پیوسته در ذکر وفکر وعشق وشوق وسوزوگداز وراز ونیاز است وبقول خواجه حافظ:
مرا مگوی که خاموش باش ودم درکش که مرغ را نتوان گفتن در چمن خاموش
چنین کسی را هیچ کاری از حضور باز نمی دارد "رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله "از امام صادق علیه السلام روایت است که :"العارف شخصه مع الخلق وقلبه مع الله تعالی"
تازیانه سلوک ص26-27
به نام حضرت دوست
مهمترین و بزرگترین مانعی که بر سر راه انسان سالک قرار دارد، تعلّق به دنیاست، تا دل غبارروبی نشود و مانع برطرف نگردد، خورشید کمال نمیتابد و وصل نمیدرخشد.
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) که هم «أمیرالمؤمنین»، هم «أمیرُ الأتقیاء»، هم «أمیرالعُرفاء»، هم «أمیرالحُکماء» و هم «أمیرالمتخلّقین» است، بعضی از وظایف را گاهی بازگو میکرد ولی بعضی از تکالیف را مکرّر گوشزد میفرمود. قرآن همبعضی از مناقب و فضایل را به صورت گذرا ذکر میکند، ولی بعضی از امور را مکرّر یادآوری میکند. آنچه را که قرآن به طور مکرّر یادآوری میکند پرهیز ازدنیاست؛ زیرا ما هر چه فریب و نیرنگ بوده از دنیا خوردهایم و هر خطری کهدامنگیرمان شده از تعلّق به دنیا بوده است. هر کس آبروی خود را از دست داده، بر اثر دنیازدگی و هر کس آبرویی به دست آورده بر اثر نجات از فر یب دنیا بوده است.
چون خدای سبحان خطر دنیا را مکرّر بازگو کرده و در قرآن کریم، بسیاری از آیات، ما را از دنیا طلبی پرهیز میدهد، باعث شده که در سخنان علی (علیه السّلام) از دنیا زیاد سخن به میان اید.
هر چه که ما را از خدا دور و به غیر حق مشغول کند دنیاست. بعضی به مال،مشغولند و دنیای آنها مالشان است و بعضی به علم، و دنیای آنهاعلمآنهاست. تکاثر، در ارتباط با مال باشد یا علم، دنیاست. کسی کهدرسمیخواند تا علم زیادی فراهم کند برای این که بگوید من اعلم از دیگران هستم، مانند کسی است که تلاش و کوشش میکند تا مالی فراهم کندبرایاین که بگوید من سرمایهدارترم: ?هُم أحسنُ أثاثاً ورِِءْیا?(1)، ?أَنْ تکونَ أُمةٌ هی أربی من أمّةٍ?(2)، ?أنَا أکثر منک مالا وأعَزّ نفراً?(3). گاهی انسان رنجعبادتهای زیادی را تحمّل میکند، نه برای رضای خدا، بلکه برای این که بگوید من زاهدتر یا عابدترم که این هم دنیاست. انسان سالک باید از تکاثرِ دنیابپرهیزد و به کوثر آخرت دل ببندد تا مانع بزرگ سیر و سلوک الی الله از سر راه او برداشته شود
1 ـ سوره مریم، آیه 74.
2 ـ سوره نحل، آیه 92.
3 ـ سوره کهف، آیه 34.
«برگرفته از کتاب مراحل اخلاق در قران تالیف ایت الله جوادی املی»
به نام حضرت دوست
یاد خدا (ذکر) با تفکر عمیق علمی، که آن هم ذکر خداست، کاملا ً هماهنگ است و هر کدام دیگری را تأیید و از دیگری استمداد میکند، یعنی یاد خدا سبب تقویت بُنْیه علمی میشود و هوش را شکوفا میکند و مذاکره علمی روح را به یاد خدا مترنّم و متذکّر میسازد. گرچه مولوی ذکر را به مثابه خورشید قرار داده که فکر پژمرده و افسرده را به اهتزاز و جنبش در میآورد:
«این قدر گفتیم باقی فکر کن
فکر اگر جامد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهتزاز
ذکر را خورشید این افسرده ساز»
«حکمت عبادات، ص 318 تالیف ایت الله جوادی املی»
ماخذ: ادب فنای مقربان جلد 4 تالیف ایت الله جوادی آملی
به نام حضرت دوست
رها کردن دنیا یگانه شرط جهاد و تنها بهای بهشت است. یعنی بدون فروشدنیا، مبارزه، صبغه الهی نداشته و به پیروزی حق نمی رسد چنانکه بدون ترک دنیا ورود به بهشت میسر نخواهد بود. حضرت علی (علیه السلام) که هم واجدشرایط جهاد بود و هم صالح برای رفتن به بهشت، میفرماید: «طلاق الدنیا مهر الجنة»
پس از طرح و بررسی آیات تدبر، نوبت به تبیین روایات مربوط به آن میرسد.
روایت نخست: قال أمیر المؤمنین علیه السلام: ألا لا خیر فی قراءة لیس فیها تدبر[5]
یکی از چیزهائی که در خصوص روایات مربوط به قرآن ممکن است به ذهن خطور کند این است که چرا در خصوص قرائت قرآن کریم سفارشهای زیادی شده است، اما در خصوص تدبر در قرآن، روایات انگشتشمار است؟
حدیث بالا پاسخ این پرسش است و همه روایات و احادیث قرائت قرآن را به تدبر مقید میکند. بنابراین تدبر وصف لازم قرائت ثمربخش قرآن کریم است و قرائت سودمند بدون تدبر محقق نمیشود.
روایت دوم: عن أَبی عبد اللَّه علیه السلام أَنه کان من دعائه إذا أخذ مصحف القرآن و الجامع قبل أن یقرأ القرآن و قبل أن ینشره یقول حین یأخذه بیمینه بسم الله ... اللهم ... لا تجعل قرائتی قراءة لا تدبر فیها بل اجعلنی أتدبر آیاته و أحکامه آخذا بشرائع دینک ... .[6]
این روایت نشان میدهد که تدبر، سیره عملی معصومان (علیهم السلام) بوده و همواره پیش از قرائت قرآن از خدای متعالی میخواستهاند که مبادا قرآن را بدون تدبر قرائت کنند.
روایت سوم: و أوصى رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم معاذ بن جبل فقال له أوصیک باتقاء الله و…تدبر القرآن[7]
طبق این روایت، تدبر در قرآن از وصایای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است همراه شدن تدبر و تقوا در سفارشات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیانگر اهمیت آن در دیدگاه ایشان است.
با استفاده از آیات و روایات تدبر میتوان موارد زیر را در اهمیت تدبر برشمرد:
نتیجه گیری از آیات و روایات تدبر:
نتیجه ای که از آیات و روایات ذکر شده بدست می آید این است که تدبر هم واجب است و ضروری و هم در میان واجبات اولویت و اهمیت دارد.از روایات که فهمیدیم تمام توصیه های به قرائت قرآن در واقع توصیه به قرائت متدبرانه است و از آیه «کتاب أنزلناه الیک مبارک لیدّبّروا آیاته و لیتذکّر اولوا الالباب»[18] می توان فهمید که تدبر هدف نزول است لذا اهمیت دارد. اما از همین آیه بدست می آید که مقدمه تذکر است لذا بر تذکر اولویت دارد و ضرورتش از آنجا بدست می آید که خداوند انسانها در 3 آیه دیگر[19] مؤاخذه کرده است ؛ اگر مؤاخذه نمی کرد واجب بودنش را نمی فهمیدم ، ولی حالا که مؤاخذه کرده است معلوم می شود واجب بوده که مؤاخذه کرده است.[20]
[5]. اصول کافی، ج1، ص36. ترجمه: امیر مومنان (علیه السلام) فرمود: آگاه باشید، فایدهای در قرائت بدون تدبر نیست.
[6]. مستدرکالوسائل، ج4 ، ص372. ترجمه: از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است، هنگامی که قرآن را به دست میگرفتند، پیش از خواندن و باز کردن آن در حالی که قرآن را در دست راست میگرفتند، چنین دعا میکردند: به نام خدا ... خدایا... قرائت مرا قرائتی که تدبر در آن نیست قرار مده، بلکه مرا آنگونه قرار بده که در آیات و احکام آن تدبر کنم، در حالی که قوانین دین تو را اخذ میکنم.
[7]. إرشادالقلوب، ج1 ، ص73. ترجمه: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ بن جبل وصیت کرد و فرمود تو را وصیت میکنم به تقوای الهی و ... تدبر در قرآن.
[8]. سوره ص، آیه 29.
[9]. همان.
[10]. سوره نساء، آیه 82.
[11]. سوره مؤمنون، آیه 68. ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا آنکه کتاب و رسول تنها بر ایشان آمده و بر پدرانشان نیامده است؟
[12]. سوره محمد، آیه 24. ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهاشان قفلها زدهاند؟
[13]. سوره ص، آیه 29.
[14]. سوره نساء، آیه 82؛ سوره محمد، آیه 24.
[15]. سوره مؤمنون، آیه 68.
[16]. اصول کافی، ج1، ص36.
[17]. مستدرکالوسائل، ج4 ، ص372.
[18].سوره مبارکه ص ،آیه29
[19]. سوره مؤمنون آیه 68 ، سوره نساء آیه 82 ، سوره محمد، آیه24
[20]. حجت الاسلام و المسلمین الهی زاده ، پائیز 86
در قرآن کریم 4 آیه داریم که موضوع تدبر در قرآن اشاره کرده است در ذیل به این آیات و نکات قابل استفاده از آن می پردازیم:
آیه نخست: کتاب أنزلناه إلیک مبارک لیدبروا آیاته ولیتذکر أولوا الألباب[1]
1. تدبر در قرآن، وظیفهای همگانی است.
توجه به سیاق آیه مورد بحث (یعنی آیات پیش از آن) نشان میدهد که ضمیر «لیدبروا» به گروه خاصی برنمیگردد و به همه انسانها مربوط است.
2. تدبر در قرآن، غایت انزال کتاب خداست.
این نکته از تعلق جار و مجرور «لیدبروا» به فعل «أنزلناه» استفاده میشود، البته با توجه به اینکه لام در این عبارت، لام غایت است.
3. تدبر، زمینهساز تذکر خردمندان است.
این نکته از مقدم داشتن «لیدبروا» بر «لیتذکر أولوا الألباب» استفاده میشود.
آیه دوم: أفلم یدبروا القول أم جاءهم ما لم یأت آبائهم الأولین[2]
تدبر نکردن در قرآن، یکی از عوامل شرک و بیایمانی است.
توجه به محتوا و سیاق آیه نشان میدهد که در مقام تبیین و بررسی علل و عوامل شرک و بیایمانی به قرآن و وحی است، یعنی اینان که کفر میورزند، بدین خاطر است که در قرآن تدبر نکردهاند و گرنه کتاب آسمانی بر آباء پیشینی ایشان نازل شده بود و نمیتوانند بیسابقه بودن نزول آیات الهی بر اجدادشان را دلیل بی اعتباری قرآن بدانند، بنابراین تدبر نکردن در قرآن، از عوامل شرک و بیایمانی بر شمرده شده است.
آیه سوم: أفلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً[3]
1. کلام غیر خدا دارای اختلاف فراوان است؛ و قرآن که کلام خداست عاری از هر گونه اختلاف است.
این نکته از قسمت دوم آیه: «و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» و با توجه به نافیه بودن ادات شرط «لو» استفاده میشود.
2. تدبر در قرآن راه علم به هماهنگی و عدم اختلاف در قرآن و در نتیجه اثبات کلام الله بودن قرآن است.
این نکته از ارتباط «أفلا یتدبرون القرآن» با قسمت دوم آیه استفاده میشود.
کمترین ناهماهنگی که در آثار بشری هست، این است که اگر کسی بخواهد کتابی را در طول بیست و سه سال بنویسد، هیچگاه ابتدا و انتهای آن به لحاظ عمق و اتقان یکسان نخواهد بود، چون علم او در حال افزیش است و هرگاه که به انتها برسد سطح کتاب او از ابتدا بالاتر خواهد بود، گذشته از اینکه تضاد و تعارض و اختلافات آشکار نیز در آثار بشری گریزناپذیر است، چون بشر به هنگام نوشتن و سخن گفتن نمیتواند همه جوانب کلام را ببیند و به آنها ملتزم شود و بسیار میشود که کلام او در بخشی از گفتارش با لوازم کلام دیگرش اختلاف دارد و ...، اما اگر کسی در قرآن تدبر کند میبیند که صدر و ذیلش به لحاظ عمق و اتقان، اختلافی ندارد، همه آیات آن، موضوعات آن و ... هماهنگ است، به نحوی که کاربرد حتی یک حرف در قرآن روی حساب است.
آیه چهارم: أفلا یتدبرون القرآن أم علی قلوب أقفالها[4]
عدم تدبر در قرآن در کنار قفل قلب، از عوامل بی ایمانی است.
توجه به محتوا و سیاق نشان میدهد که این آیه شریفه هم مانند آیه دوم، در مقام برشماری علل و عوامل شرک و بی ایمانی است.
[1]. سوره ص، آیه 29. ترجمه: کتابی مبارک است که بر تو نازل کردیم، تا در آیاتش تدبر کنند و صاحبان خرد متذکر حقایق آن شوند.
[2]. سوره مؤمنون، آیه 68. ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا آنکه کتاب و رسول تنها بر ایشان آمده و بر پدرانشان نیامده است؟
[3]. سوره نساء، آیه 82. ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند و اگر از جانب غیر خدا بود در آن بسیار اختلاف مییافتند؟
[4]. سوره محمد، آیه 24. ترجمه: آیا در قرآن تدبر نمیکنند یا بر دلهاشان قفلها زدهاند؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک