تعداد کل بازدید : 833468

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 77

میاب دان بیر سس

 
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی را به سوی بهشت برایش هموار گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:32 صبح

توبه‌ی نصوح در قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم­السلام)

images (9)

توبه‌ی نصوح در قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم­السلام)

صلحه سعید

چکیده

از جمله شرائط مهم توبه آن است که توبه‌ی نصوح باشد. «نصوح» در لغت به معنای خالص است و در اصطلاحِ، توبه‌ی نصوح توبه­ایست که شخص گنه­کار، مجدّداً به انجام گناه باز نگردد. این توبه باید قبل از فرارسیدن نشانه­های مرگ صورت گیرد و شخص عاصی نباید گناه را از روی لجالت و عناد با ذات پروردگار انجام داده باشد. نوشتار حاضر نگاهی است به توبه و اقسام و شرائط توبه و شرائط توبه‌ی نصوح از دیدگاه آیات و روایات و نیز کلمات مفسّرین.

images (8)

مقدمه

خداوند در قرآن کریم مؤمنین را به انجام توبه و بازگشت به سمت پروردگار امر کرده است و این کار را مایه‌ی سعادت و رستگاری آنها دانسته است: «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[1] با این حال در آیه‌ی دیگر از قرآن کریم مؤمنین به انجام توبه‌ی  نصوح امر شده­اند و انجام این توبه است که در کلام الهی مایه‌ی تکفیر گناهان و از بین رفتن گناهان و سیّئات است. خداوند می­فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ »[2] اینکه توبه‌ی  نصوح چه توبه ایست و چه شرائطی دارد، موضوع بحث این نوشتار است. ضمن اینکه موضوعاتی پیرامون توبه از جمله اقسام توبه و درجات و ثمرات آن مورد بحث قرار گرفته است.

مفهوم­شناسی

1- توبه: «توبه» از ماده‌ی تاب/یتوب می­باشد و به معنای «حیاء کردن» است.[3] همچنین بعضی لغت شناسان این واژه را به معنای مراجعت و بازگشت دانسته­اند.[4] لذا از اقوال لغویون به دست می­آید که توبه بر دو معنى دلالت دارد، یکى حیاء و خجالت کشیدن و دیگری به رُجوع و برگشت. از حیث اصطلاح نیز توبه به معنای شرمندگی از انجام گناه و بازگشت به سمت پروردگار است. در حقیقت انسان قبل از هر چیزی پس از ارتکاب گناه باید خجالت­زده شود و آنگاه از گناهش برگردد و لذا هر دو معنای «استحیاء» و «رجوع» در معنای اصطلاحی توبه اخذ شده است و اگر انسان حیاء نکند و خجالت نکشد، می توان گفت محال است برگردد و از گناهش توبه کند.[5]

به عبارت دیگر «توبه» پاک ساختن دل از گناه و بازگشت از دوری از درگاه الهی است، و ترک گناهان کنونی و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافی و تدارک تقصیر گذشته است.[6]

ج) نصوح: «نصوح» در لغت از ماده «نُصح» بر وزن «صُلح» در اصل به معنى نصیحت­کردن و خیرخواهى خالصانه است.[7] برای «نصوح» معنى دیگری هم ذکر کردند و آن عبارت است از سازگاری بین دو شیء و اصلاح کردن و محکم کردن آن و از آنجا که خیرخواهى واقعى باید تواءم با محکم­کارى باشد، واژه«نصح» گاه به این معنى نیز آمده است، به همین جهت به نماى محکم «نِصاح» نیز گفته مى­شود. با توجّه به این معنای لغوی «توبه‌ی نصوح» توبه ایست که شخص به آنچه انجام داده و از آن توبه کرده مجدّداً بر نگردد.[8] بر این اساس هر دو معنى لغوی «نصح» یعنی «خالص بودن» و «محکم بودن»، در توبه نصوح به کار رفته است[9] و لذا توبه نصوح مى­تواند عبارت باشد از توبه­اى که صاحبش را از برگشتن به طرف گناه باز می­دارد، و یا توبه­اى که بنده را براى رجوع از گـناه خالص سازد، و در نتیجه ، دیگر به آن عملى که از آن توبه کرده بر نگردد.[10]

توبه‌ی  نصوح در روایات

از امام صادق(علیه السلام) در مورد آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا توبوا الى اللّه توبه نصوحا» سؤال شد. حضرت فرمودند: به اینکه بنده‌ی خدا از گناهى که مرتکب شده توبه کند، و دیگر آن گناه را مرتکب نشود

بیهقی در کتاب شعب الایمان از نعمان­بن­بشیر روایت کرده است که عمربن خطاب درباره توبه نصوح سؤال کرد و پیامبر(ص)فرمود: «مردی از عمل زشتی توبه می­کند و سپس هرگز به آن برنمی گردد.»[11]

     در روایت دیگر احمد و ابن مردویه وبیهقی از ابن مسعود از رسول خدا(ص) نقل می­کنند که حضرت فرمودند: «التوبه من الذنب لا تعود إلیه أبدا».[12]

     و در کافى به سند خود از ابى­الصباح کنانى روایت کرده که گفت: از امام صادق(علیه السلام) پـرسیدم آیه شریفه «یا أیها الذین امنوا توبوا الى اللّه توبه نصوحاً» به چـه معنا است؟ ایشان فرمودند: اینکه بنده خدا از گناهى توبه کند و دیگر آن گناه را مرتکب نشود.

images (10)


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:27 صبح

احوالات اربعین حسینی – شعر ترکی آذری

ای دشت کربلا سنه اهل بلا گلیــر
بیر دسته دردمند آلا سندن شفا گلیر
آزاد اولوبدی ظلمیدن آزادگان عشق
دیدار یاره یار اورگینده یارا گلیر
قولاردا یوخ طناب آچیلیب بال و پرلری
اما اورکلری دوتولوب برملا گلیر
گئتمیش گئدنده ظلمیله بوغملی کاروان
فکرائتمه ایندی غمدن اولوبدور رهاگلیــر 
محمل لراوسته دائرائدوبلرحسینیه
زینب او هیئت ایچره دیور اوخشاما گلیـر
چون آیریلاندا قارداشینا آغلیانمیوب
ایندی دویونجا قارداشینا آغلیا گلیـر
قیزلارقوشوب سیزیلتسینی ناقه زنگینه
امارباب آغلاموری بیصدا گلـــــیر
بوشدی رقیه نون یئری بو کاروانیده
دردی ائدوب ربابی غمه مبتلا گلیر
یتمیش ایکی شهیده دوتا اربعین بوگون
زوار اولوب عیال شه لافتی گلیر
زینب گوزآلتی قیزلاری بیربیرسایور گورور
ییرمی ایکی یتیمیدن اون بیربالاگلیر
لیلادلینده وردایلیوب اکبرین آدین
هرسوزباشی دیور آنان اولسون بالاگلیر
دوربیرسولان جماله باخ ای مه جمال اوغول
رنگیم ائله سولوب نظره کهرباگلــــــــــــیر
باشین دالیجا کوه و بیابان دولا نمو شام
عشقین ائدوبدی لیلینی مجنون نماگلـیر
چیخ پیشوازه دوت الیمی ناقه دن اَنیـــم
گورسونله لیلینون الین اکبر دوتا گلــــــیر
قوی داغلی سینم اوستونه قانه باتان باشی
اشکیله لیلی یاروه مرهـــــــــــم قویا گلیر
بیر آیری محمل اوسته چیخور گویلره فغان
کیمدور بو آغلیان سسی چوخ آشـنا گلـیر
هر دم دونور فراته باخور گوز یاشی آخور
سسلور فرات ، عترت خیرالنسا گلـــــیر
کلثومدور بو آغلیان عباســــون عاشقی
دوتموش الینده قانه باتان بیر لوا گلــــیر
یار عطرینی آلاندا مشامه او با وفــــــــا
سسلندی به به عطر گل مصطفی گلیر
یوز نهر علقمه دوتوب عباسی سسلدی
کی با وفا، باجون سنه اولسون فدا گلیر
آچ قانلی گوزلرین باجوون حالینی سوروش
گور سندن آیریلوب گئدوب هاردان هارا گلیر
شامه گئدنده قویمادیلار یاس دوتام او گـون
ایندی باجون بو چولده سنه یاس دوتا گلیر
ای سروسن سناندان آزالموش گوزومده نور
قبرین اودور که گوزلریمه خیرداجا گلـــــــیر
پرچم چکلّله قبرینه سردارلشکرین
کلثوم اودور مزاریوه پرچم سالا گلــیر
القصه ناقه دن توکولوب آل بوتراب
افغان اوجالدی نالیه ارض و سما گلیر
……………………………
گوزون آچ ای قوری یرلرده وئرن جان یارالی
باجون اولسون یارالی قلبیووه قربان یارالی
******
آیریلیق تیری یانان قلبه دگوب دلدی حسین
باغریقان گئتدی باجون قدی کمان گلدی حسین
بو گوزل قبر منه کعبه دن افضلدی حسین
بو مزار ایچره یاتوب اوچ گل خندان یارالی
********
اربعینوندی سنون آغلاماقا گلدی باجون
یاس دوتوب آهیله دل داغلاماقا گلدی باجون
اوچ پر اوخ یاره سینی باغلاماقا گلدی باجون
ائدرم گوز یاشیمی یاروه درمان یارالی
********
ساغالوبدور باجیوون باشداکی محمل یاراسی
عیبی یوخ قمچیلرین چکسه ده بیر ایل یاراسی
قمچیلر، یوخ باجیوی،یوردی حسین،دل یاراسی
دل یاراسی ائلییوب قلبیمی شان شان یارالی
یارالی جان یارالی جان یارلی
(اثر شاعر مرندی: کربلایی کریم نصیری)

خبرنامه آرمان مهدویت


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:21 صبح

شعر زیبا در مورد اربعین حسینی بازگشت زینب کبری(س) به کربلا

اگر چه عشق و وفا را به غایت آوردم

هجوم بی کسی ام را برایت آوردم

من از تظاهر نامحرمان عزا دارم

هزار غم ز هزاران حکایت آوردم

کسی که درد ندیده ز درد راوی نیست

به چشم آنچه که دیدم روایت آوردم

مرور تلخ ترین خاطرات من وقتی است

که آستین به سر بچه هایت آوردم

زافترای کنیزی تمام دلها ریخت

 ومن پناه به آه و دعایت اوردم

گهی که بر لب تو چوب خیزران می خورد

به آیه شإن نزول ولایت آوردم

برای آنکه به نام تو لطمه ای نرسد

هماره اسم تو را با درایت آوردم

به گریه های غریبم اگر چه خندیدند

بهار گریه سوی کربلایت آوردم

فدای پیرهن پاره ات که با چه دلی

نشان ز خاطره آشنایت آوردم

دگر به شام کسی سب مرتضی نکند

شهیده دادم و داغش برایت آوردم

طنین صوت علی را به کوفه افکندم

رشام غافله را با صدایت آوردم

سر تو سایه به سایه چراغ محمل بود

قدی خمیده کنون پیش پایت آوردم

کنار قبر تو دلهای پر حرارت را

به یاد سوختن خیمه هایت آوردم

ببین که چادر من پرچم عزای تو شد

نوا و زمزمه در نینوایت آوردم

هر آنکه فاتح دلهاست چون تو پیروز است

ببین دل همه را مبتلایت آوردم

                              محمود ژولیده
منبع : سایت شیعتی

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:18 صبح

اشعار اربعین(مصیبت)

 

دوبیتی های اربعین

سفر کردم به دنبال سر تو
سپر بودم برای دختر تو
چهل منزل کتک خوردم برادر
به جرم این که بودم خواهر تو

حسینم واحسین گفت و شنودم
زیارت نامه ام جسم کبودم
چه در زندان، چه در ویرانة شام
دعا می خواندم و یاد تو بودم

برای هر بلا آماده بودم
چو کوهی روی پا استاده بودم
اگر قرآن نمی خواندی برایم
کنار نیزه ات جان داده بودم

برگشت کاروان کربلا

اگر چه اشک گرمی ارمغان آورده ام مادر
نسیم سردم و بوی خزان آورده ام مادر
نیاید کس به استقبال من زیرا که می سوزد
ز هرُم شعله ای کز سوز جان آورده ام مادر
به این بی دست و پایی بی پر و بالی نمی دانم
چه باعث شد که رو در آشیان آورده ام مادر
اگر من زنده برگشتم ز صحرای شهادت ها
ز صدها مرگ تدریجی نشان آورده ام مادر
رهانیدم ز طوفان ستم ها کاروانی را
که اینک بی برادر کاروان آورده ام مادر
حسینت را نیاوردم من و از داغ جانسوزش
دل خونین و چشم خون فشان آورده ام مادر
به جا از یوسفت ماندست یک پیراهن خونین
که با خون دل آن را ارمغان آورده ام مادر
کمک کن زینبت را تا کنار قبر پیغمبر
که مانند تو جسمی ناتوان آورده ام مادر

اربعین(مصیبت)

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم
زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن
که از جسم شهیدانت، دلی زخمی تر آوردم
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم
اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم
تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل!
که من برتو خبرهای فراوان از سر آوردم
چهل منزل سفر کردم به شهر شام و برگشتم
خبر ازچوب و از لعل لب و طشت زر آوردم
زاشک چشم و سوز سینه ی مجروح وخون دل
همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم
قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم
زسیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را
به آهم شعله ها از سینه ی میثم برآوردم

یک پیرهن

گلم پرپر شد و بوی گلاب آید ز خاک او
بگو ای باغ سرخ من، گل من کو گل من کو
حسین جانم، حسین جانم «تکرار»


نمی گویم چها دیدم که از من باخبر بودی
به هر کویی گذر کردم تو با من همسفر بودی
حسین جانم، حسین جانم «تکرار»


نمی دانم چسان بی تو، به سر عزم وطن دارم
ز هجده یوسفم با خود فقط یک پیرهن دارم
حسین جانم، حسین جانم «تکرار»


به غیر از اشک چشم خود نیاوردم گلابی را
که من هرگز ننوشیدم بدون گریه آبی را
حسین جانم، حسین جانم «تکرار»

جستجوی کربلا

بوی گل ها از فضا، می رسد با دود و خون
یاد روزی کین زمین، غرق آتش بود و خون
هر طرف نخلی ز پا افتاده بود
پا و دست و سر جدا افتاده بود
عمه جان زینب(2)
بر مشامم می رسد عمّه بوی کربلا
می کنم با خون دل، جستجوی کربلا
من به صحرا، اشک من بر رخ دوید
در تکاپوی عزیزان شهید
عمه جان زینب(2)
دست گلچین بشکند، کین جنایت آفرید
لاله ها را پر شکست، باغبان را سر برید
غنچه خونین من اصغر کجاست؟
لاله سرخم علی اکبر کجاست؟
عمه جان زینب(2)

اربعین(مصیبت)

 ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار
آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار
محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست
این کاروان خسته دل را منزل اینجاست
اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد
از برگْ برگ لاله هایم خون روان شد
اینجا همه دار و ندارم را گرفتند
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند
اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس
هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس
اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد
اینجا ز آل الله منع آب کردند
با تیر طفل شیر را سیراب کردند
اینجا صدای العطش بیداد می کرد
بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد
اینجا همه از آل پیغمبر بریدند
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند
اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید
قرآن به زیر دست و پا پامال گردید
اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره
اینجا کشید از گوش، دشمنْ گوشواره
اینجا زدند آل علی را ظالمانه
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه
اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت
دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت
اینجا به گردون رفت دود آه زینب
حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب
اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد
هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد
اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند
دُردانه های وحی در محمل نشستند
ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟
ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟
با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟
با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟
خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست
پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست
تصویر درد و داغ در آیینه دارم
چون آفتابْ آتش درون سینه دارم
خاموش و در دل گفتگو با یار دارم
در سینه داغ هیجده دلدار دارم
بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم
ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم
اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه
بی تو چگونه من روم سوی مدینه
ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد
ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد
گیرم که زنده راه یثرب را بپویم
زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟
بگذار تا سوز دلم مخفی بماند
این صفحه با سوز خود میثم بخواند

مشکل به روی مشکل

تا سایه سرت به سر محملم فتاد
برخاست آتش غم و بر حاصلم فتاد
یک اربعین بود که ندیدم جمال تو
وین است شعله ای که بر آب و گلم فتاد
ای کشتی نجات ز طوفان دوری ات
موج بلا و حادثه بر ساحلم فتاد
بودم هزار مشکل و از رنج هر اسیر
یک مشکل دگر به روی مشکلم فتاد
برخاست آتش از دل و اشکم به رُخ دوید
دل هر زمان به یاد ابوفاضلم فتاد
دارم من از خرابه بسی خاطرات تلخ
مُردم همین که بار در آن منزلم فتاد
شد گریه رقیه سبب تا ببینمت
هر چند باز داغ دگر بر دلم فتاد
شد باز بند دست من و باز کی شود
بند مصیبتی که به پای دلم فتاد

بازگشت به وطن

عمر سفر آمد به سر مدینه
داغ دلم شد تازه تر مدینه
فریاد زن اعلام کن خبر ده
برگشته زینب از سفر مدینه
از کربلا و شام و کوفه سوغات
آورده ام خون جگر مدینه
هم داده ام از دست شش برادر
هم دیده ام داغ پسر مدینه
از کاروان بی حسین و عباس
ام البنین را کن خبر مدینه
گردیده جسم یوسف پیمبر
از قلب زینب پاره تر مدینه
پیراهن او را بگیر از من
بر مادرم زهرا ببر مدینه
بر یوسف زهرا ز سوز سینه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه
جان مرا لب تشنه سر بریدند
هجده عزیزم را به خون کشیدند
هم پیکرش را پاره پاره کردند
هم سینه اش را از سنان دریدند
گه دور خیمه گه به دور مقتل
با کعب نی دنبال ما دویدند
با کام خشک از هیجده عزیزم
بین دو نهر آب سر بریدند
از کربلا تا شام لحظه لحظه
رأس حسینم را به نیزه دیدند
اعضای او گردیده سوره سوره
آیات قرآن از لبش شنیدند
حالا که آمد این سفر به پایان
اکنون که از ره کاروان رسیدند
بر یوسف زهرا ز سوز سینه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه
دادم ز کف گل های پرپرم را
عبدالله و عباس و اکبرم را
راهم مده راهم مده که با خود
نآورده ام گل های پرپرم را
دیدم به روی شانة ذبیحم
با کام عطشان ذبح اصغرم را
تا سر بریدند از تن حسینم
دیدم لب گودال مادرم را
وقتی سکینه تازیانه می خورد
کردم صدا جد مطهرم را
دردا که با پیشانی شکسته
دیدم به نی رأس برادرم را
تا بر حسین خود کنم تأسی
بر چوبة محمل زدم سرم را
یک روزه یک باغ گلم خزان شد
از دست دادم یار و یاورم را
بر یوسف زهرا ز سوز سینه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه
عریانِ تن در خون شناورش بود
پیراهنش گیسوی دخترش بود
آبی که زخمش را به قتلگه شست
در آن یم خون اشک مادرش بود
وقتی که جسمش را به بر گرفتم
لب های من بر زخم حنجرش بود
یک سوی او نعش علی اکبر
یک سوی او دست برادرش بود
من زائر جسمش کنار گودال
زهرا به کوفه زائر سرش بود
پیشانی اش را جای سنگ دشمن
نقش سم اسبان به پیکرش بود
با من بنال از داغ آن شهیدی
کز نوک نی چشمش به خواهرش بود
از نیزه و شمشیر و تیر و خنجر
بر زخم دیگر زخم دیگرش بود
بر یوسف زهرا ز سوز سینه
قرآن بخوان، قرآن بخوان مدینه

اربعین(مصیبت)

سلام ای نازنین آلاله های سرخ زهرایی
که بشکفتید روی نیزه ها در اوج زیبایی
سلام ای یوسف بی پیرهن! ای بحر لب تشنه!
سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی!
زجا بر خیز، ای اشکم نثار حنجر خشکت!
که از بهر تو آب آورده ام با چشم دریایی
اگر چه قامتم خم گشت از کوه فراق تو
خدا داند شکستم پشت دشمن را به تنهایی
سر تو قطعنامه خواند و من تکبیر می گفتم
که بر بیدادگر طشت طلا شد طشت رسوایی
اگر از شام می پرسی زننگ شامیان این بس
که با سنگ جفا کردند از مهمان پذیرایی
چنان داغ تو آبم کرده و از پا درافکنده
که ممکن نیست جز با چشم تو زینب را تماشایی
به لطف و رأفتت نازم که در ویران سرا یک شب
سر پاک تو شد بر ما چراغ گردهم آیی
خدا دادِ دل ما را ز اهل شام بستاند
که بهر کف زدن کردند دور ما صف آرایی
گرفتم پیکرت را چون به روی دست در مقتل
گریبان چاک زد ازاین شکیبایی، شکیبایی
قبول حضرتت افتد که هم چون ابر باران زا
به یاد حلق خشکت چشم میثم گشته دریایی

سوغات شام

«چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام»
«خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام»

گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام

اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام

اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام

همرهم زین العباد این حجت دادار را
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام

 

اربعین(مصیبت)

باز آوای جرس بر جگرم آتش زد
اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد
ناله آتش شد و بر برگ و برم آتش زد
سوز دل بیش تر از پیش ترم آتش زد
پاره های دلم از چشم تر آید بیرون
وز نیستان وجودم شرر آید بیرون

دوستان با من و دل ناله و فریاد کنید
آه را با نفس از حبس دل آزاد کنید
اربعین آمده تا از شهدا یاد کنید
گریه بر زخم تن حضرت سجاد کنید
مرغ دل زد به سوی شهر شهیدان پر و بال
پیش تا از حرم الله کنیم استقبال

جابر این جا حرم محترم خون خداست
هر طرف سیر کنی جلوة مصباح هداست
غسل از خون جگر کن که مزار شهداست
سر و دست است که از پیکر صد پاره جداست
پیرهن پاره کن و جامة احرام بپوش
اشک ریزان به طواف حرم الله بکوش

جابرا هم چو ملک پر بگشا بال بزن
ناله با سوز درون علی و آل بزن
بر سر و سینة خود در همه احوال بزن
خم شو و سجده کن و بوسه به گودال بزن
چهره بگذار به خاکی که دهد بوی حسین
ریخته بر روی آن خون ز سر و روی حسین

جابرا اشک فشان ناله بزن زمزمه کن
گریه با فاطمه از داغ بنی فاطمه کن
در حریم پسر فاطمه یاد از همه کن
روی از گوشة گودال سوی علقمه کن
اشک جاری به رخ از دیدة دریایی کن
دست سقا ز تن افتاده، تو سقایی کن

گوش کن بانگ جرس از دل صحرا آید
ناله ای سخت جگر سوز و غم افزا آید
پیشباز اسرا دختر زهرا آید
به گمانم ز سفر زینب کبرا آید
حرمی روی به بین الحرمین آوردند
از سفر نالة ای وای حسین آوردند

بلبلان آمده گل ها همه پرپر گشتند
حرم الله دوباره به حرم برگشتند
زائر پیکر صد پارة بی سر گشتند
همگی دور مزار علی اکبر گشتند
گودی قتلگه و علقمه را می دیدند
هر طرف اشک فشان فاطمه را می دیدند

آب بر سینة خود دید چو تصویر رباب
عرق شرم شد و سوخت از شرم شد آب
جگر بحر ز سوز جگرش گشت کباب
شیر در سینه مادر، علی اصغر در خواب
یاد شش ماهه و گهوارة او می افتاد
به دو دستش حرکت های خیالی می داد

نفس دخت علی شعلة ماتم می شد
قامت خم شده اش بار دگر خم می شد
تاب می داد ز کف طاقت او کم می شد
پیش چشمش تن صد پاره مجسم می شد
حنجر غرقه به خون در نظرش می آمد
یادش از بوسة جد و پدرش می آمد
باز هم داغ روی داغ مکرر می دید
باغ آتش زده و لالة پرپر می دید
لحظه لحظه تن صد چاک برادر می دید
فرق بشکستة عباس دلاور می دید
رژه می رفت مصائب همه پیش نظرش
داغ ها بود که شد تازه درون جگرش

گریه آزاد شده بغض گلو را بسته
کرده فریاد درون حنجره ها را خسته
داغداران همه فریاد زنند آهسته
ذکرشان یا ابتا یا ابتا پیوسته
اشک اطفال دل فاطمه را آتش زد
گریة زینب کبری همه را آتش زد

گفت ای همدمم از لحظة میلاد حسین
ای سلامم به جراحات تنت باد حسین
از همان روز که چشمم به تو افتاد حسین
آتش عشق تو زد بر جگرم باد حسین
من و تو در بغل فاطمه با هم بودیم
همدم و یار به هر شادی و هر غم بودیم

حال بر گو چه شد از خویش جدایم کردی
در بیابان بلا برده رهایم کردی
گاه در گوشة گودال دعایم کردی
گاه بر نوک سنان گریه برایم کردی
چشمم افتاد سر نیزه به اشک بصرت
جگرم پاره شد از خواندن قرآن سرت

کثرت داغ سراپا تب و تابم کرده
خون دل سرزده از دیده خضابم کرده
سخنی گوی که هجران تو آبم کرده
چهره بنمای که داغ تو کبابم کرده
بر سر خاک تو از اشک گلاب آوردم
گرچه خود آب شدم بهر تو آب آوردم

روزها هر چه زمان می گذرد روز تواند
ظالمان تا ابد الدهر سیه روز تواند
اهل بیت تو همه لشکر پیروز تواند
که پیام آور فریاد ستم سوز تواند
سرکشان یکسره گشتند حقیر تو حسین
شام شد پایگه طفل صغیر تو حسین

دشمنان از سر کویت به شتابم بردند
بعد کوفه به سوی شام خرابم بردند
به اسارت نه که با رنج و عذابم بردند
با سر پاک تو در بزم شرابم بردند
شام را سخت تر از کرببلا می دیدم
سر خونین تو در طشت طلا می دیدم

شامیان روز ورودم همگی خندیدند
سر هر کوچه به دور سر تو رقصیدند
عید بگرفته همه جامة نو پوشیدند
لیک با زلزلة خطبة من لرزیدند
گرچه باران بلا ریخت به جانم در شام
کار شمشیر علی کرد زبانم در شام

گرچه این بار به دوش همگان سنگین بود
آنچه گفتیم و شنیدیم برای دین بود
و آنچه پنداشت عدو تلخ به ما شیرین بود
ارث ما بود شهادت، شرف ما این بود
"میثم" ابیات تو چون شعلة ظالم سوزند
تا خدایی خدا حزب خدا پیروزند

یاس کبود

ای کربلا به قافله کربلا ببین
حال مسافران به درد آشنا ببین
ما زائران خون خداییم کربلا
بر کاروان زائر خون خدا ببین
سوغات درد و خون جگر ارمغان ماست
احوال ما ز وضع پریشان ما ببین
من زینبم که درد چکد از نگاه من
در هر نگاه شعله چندین بلا ببین
رویم کبود و دست کبود و بدن کبود
یاس کبود گر که ندیدی مرا ببین
اطفال را به گردن و بازو و دست و پا
آثار تازیانه و بند جفا ببین
هر یک کنار قبر شهیدی کند فغان
هر بلبلی کنار گلی در نوا ببین
از سجده های نیمه شب و خطبه های روز
بشکسته ایم پشت ستم را بیا ببین
هر جا کنند فتح، گذارند یک سفیر
وین رسم تازه نیست، بود هر کجا ببین
ما نیز بر رقیه سپردیم کار شام
تا او کند سفارت عظما به پا ببین

 


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:14 صبح

 


اس ام اس اربعین حسینی 90
اس ام اس اربعین حسینی 90

بسوز ای دل که امروز اربعین است / عزای پور ختم المرسلین است

قیام کربلایش تا قیامت /سراسر درس، بهر مسلمین است

اربعن حسینی تسلیت باد

.

به یاد کربلا دل‏ها غمین است

دلا خون گریه کن چون اربعین است . . .

.

بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .

.

درسی که اربعین به مامیدهد، زنده نگهداشتن یادِحقیقت

وخاطره ی شهادت درمقابل طوفان تبلیغات دشمن است . . .

« مقام معظم رهبری »

.

امام صادق-ع: آسمان چهل روز در عزای حسین-ع گریست . . .

اربعین حسینی برشما و خانواده ی محترمتان تسلیت

.

امشب شب اربعین مصباح هداست/ دل یاد حسین بن علی شیر خداست

پروانه به گرد شمع حق پر زد و سوخت/ امشب شب یاد عشقیاء و شهداست

.

نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانش‌آموزان عالم را همه دانا کند

ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند . . .

.

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم / از تو و طفلان تو یاری کنیم

کاش ما هم کربلایی می شدیم / در رکاب تو فدایی می شدیم

.

عالم همه قطره و دریاست حسین / خوبان همه بنده و مولاست حسین

ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش / از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین . . .

.

السلام علیک یا ابا عبدالله …

پرسیدم:ازحلال ماه، چراقامتت خم است؟ آهی کشیدوگفت:که ماه محرم است

گفتم: که چیست محرم؟باناله گفت:ماه عزای اشرف اولادآدم است

.

السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده

(یاصاحب الزمان آجرک الله)اربعین حسینی بر شما وعاشقان حسین تسلیت عرض مینمایم)

.


نام من سرباز کوی عترت است / دوره آموزشی ام هیئت است

پــادگــانم چــادری شــد وصــله دار / سر درش عکس علی با ذوالفقار

ارتش حیــدر محــل خدمتم / بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سردوشی من یا فاطمه است / قمقمه ام پر ز آب علقمه است

رنــگ پیراهــن نه رنــگ خاکــی است / زینب آن را دوخته پس مشکی است

اسـم رمز حمله ام یاس علــی / افسر مافوقم عباس علی (ع)

.

محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است . . .

.

اردوی محرم به دلم خیمه به پا کرد / دل را حرم و بارگه خون خدا کرد

حسین میا به کوفه ، کوفه وفا ندارد …

.

ای به دل بسته ، قدری آهسته / کن مدارا با ، زینب خسته …

یا حسین مظلوم …

.

یه جائیه تو دنیا همه براش می میرن / تموم حاجتا رو همه از می گیرن

بین دو نهر آبه ، یه سرزمین خشکه / شمیم باغ و لاله اش خوشبو ز عط مُشکه

شبای جمعه زهرا زائر این زمینه / سینه زن حسینه ، یل ام البنینه …

.

السلام ای وادی کرببلا / السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن / السلام ای کشته های بی کفن

.

آبروی حسین به کهکشان می ارزد / یک موی حسین بر دو جهان می ارزد

گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست / گفتا که حسین بیش از آن می ارزد . . .


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:10 صبح

خطبه مظلومانه امام عاشورا برای هدایت کوردلان

امام حسین

بررسی حوادث صبح عاشورا به لحاظ اسناد تاریخی دارای اهمیت زیادی است. اگر چه ممکن است برای برخی خوانندگان محترم، مضمون این مباحث تکراری باشد اما توجه به منابع اصلی در گزارش جزئیات حوادث مقطع مذکور ارزش خاص خودش را دارد.

 

دو درس عاشورایی

حضرت امام حسین علیه السلام پس از نماز صبح – با سی و دو اسب سوار و چهل نفر پیاده نظام که مجموعا هفتاد و دو نفر می‌شوند- پرچم لشکر را به دست برادر با کفایتشان حضرت عباس علیه السلام دادند و برای جناح راست جناب زهیر بن قین بجلی و برای جناح چپ حبیب بن مظاهر اسدی را به عنوان سر گروه و فرمانده انتخاب کردند.

هنگامی که امام صدای شیهه اسبان دشمن را شنید دعای کوتاهی خواند و به خدا شکایت کرد و به او پناه برد.[1] امام از هر فرصتی برای مناجات و توجه به خدا در حادثه کربلا استفاده کردند و این درس بزرگی برای همه ماست که در مشکلات زندگی سردرگم نباشیم و فراموش نکنیم که تمام خیر هر فرد در دست خداست: «بیدک الخیر»[2]

امام برای اینکه دشمن از پشت موفق به حمله به خیمه‌ها نشود دستور دادند تا در خندق پشت خیام آتش روشن کنند در این هنگام شمر که از قبیله بنی کلاب بود به سمت خیام آمد و با صدای بلند فریاد زد که: "ای حسین! قبل از قیامت به سراغ آتش رفته‌ای؟!" امام حسین علیه السلام جوابش را دادند و او را به دخول در آتش اولی دانستند.

مسلم بن عوسجه از حضرت اجازه گرفت تا شمر را با تیری بزند و فاسقی از بزرگترین جباران است! امام فرمود: «او را نزن چرا که من بدم میاید که آغازگر جنگ با آنان باشم.»

این نکته مهمی در سیره جهادی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمومنان علیه السلام است که تلاش داشتند تا جنگ توسط دشمن شروع شود تا نبرد آنها حالت دفاعی داشته باشد.

سالار شهیدان برای تمام کردن حجت بر دشمنان از همه راه های ممکن استفاده کردند و مخصوصا از آنجا که انتساب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان اعراب دارای اهمیت و جایگاه والایی بوده است بر روی آن تاکید زیادی کردند

خطبه مظلومانه امام عاشورا

لشکریان دشمن به سمت اردوگاه امام نزدیک شدند. در این هنگام حضرت حسین علیه السلام در حالی که در بین برادرش عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام قرار گرفته بود سوار بر مرکب خویش شد و به سمت دشمنان حرکت کردند. آنگاه حضرت با صدای بلند خطبه خواند:

«ای مردم سخن مرا بشنوید و عجله نکنید تا شما را بدانچه حق شما بر من است موعظه کنم و آمدنم به اینجا را موجه سازم. اگر عذر مرا پذیرفتید و توجیهم را قبول کردید و انصاف را در موردم رعایت کردید با این کارتان خوشبخت خواهید شد و برای شما بر من راه تجاوز بسته خواهد شد و اگر عذرم را نپذیرفتید و انصافم ندادید:

«فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لاَ یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لاَ تُنْظِرُون: پس [در] کارتان با شریکان خود همداستان شوید، تا کارتان بر شما ملتبس ننماید سپس درباره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید.»[3]

«إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِین: بى‏تردید، سرور من آن خدایى است که قرآن را فرو فرستاده، و همو دوستدار شایستگان است.»[4]

از آنجا که صدای حضرت بلند بود و بانوان اهل خیام آن را می‌شنیدند، صدای گریه آنان بلند شد در این هنگام امام به برادرشان عباس و فرزندش علی اکبر علیهماالسلام فرمودند تا بروند و خانم ها را آرام کنند. فرمودند: «آنها را ساکت کنید که به جانم سوگند گریه آنها بسیار خواهد بود.»

سپس خدا را ستایش کرد و ذکر او را کرد و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و فرشتگان و پیامبران درود فرستاد و فرمود:

«نسَب مرا بیان کنید من کیستم؟! به خودتان رجوع کنید و خویشتن را توبیخ کنید آیا واقعا شما حق کشتن و بی احترامی کردن به مرا دارید؟! آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟! آیا من فرزند وصی پیامبر و پسر عمویش و اولین مومن به خدا و رسول نیستم؟! آیا عمویم حمزه سید الشهداء عموی پدرم نیست؟! آیا جعفر شهید دارای دو بال عموی من نیست؟[5] آیا گفتار مشهور پیامبر به شما نرسیده که حضرتش درباره من و برادرم فرمود: «این دو، آقای جوانان اهل بهشت هستند؟» اگر مرا در آنچه می گویم تصدیق کنید حتما کار حقی کردید چه به خدا سوگند از وقتی دانستم خدا اهل دروغ را مبغوض دارد هرگز دروغ نگفتم و اگر مرا تکذیب می کنید و حرفم را باور ندارید، پس در میان شما کسانی هستند که بتوانید از آنها سوال نمایید از «جابر بن عبدالله انصاری یا ابوسعید خدری یا سهل بن سعد ساعدی یا زید بن ارقم یا انس بن مالک» سوال کنید که آنها این جمله را از پیامبر خدا شنیدند. آیا این سخن مانع شما از ریختن خون من می‌گردد؟»

لازم به ذکر است که چهره‌هایی که امام از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله نام بردند در میان جمعیت دشمن حضور نداشتند و مقصود امام از این تعبیر حضور آنها در میان امت بوده است.

هنگامی که امام صدای شیهه اسبان دشمن را شنید دعای کوتاهی خواند و به خدا شکایت کرد و به او پناه برد. امام از هر فرصتی برای مناجات و توجه به خدا در حادثه کربلا استفاده کردند و این درس بزرگی برای همه ماست که در مشکلات زندگی سردرگم نباشیم و فراموش نکنیم که تمام خیر هر فرد در دست خداست:

«بیدک الخیر»

در اینجا شمر برای اینکه سخنان امام را قطع کند حرف های بیهوده‌ای زد و وانمود کرد که سخنان حضرت را نمی‌فهمد. پاسخ حبیب بن مظاهر به او کوبنده بود که: "خدا دل تو را مُهر کرده است که این سخنان را نمی فهمی."

امام سخنان خود را ادامه داد:

«اگر در آنچه گفتم شک دارید آیا در اینکه من فرزند دختر پیامبر شما هستم نیز شک دارید؟ به خدا سوگند در شرق و غرب فرزند دختر پیامبری غیر من وجود ندارد. مرا خبر دهید آیا کسی از شما را کشتم و خونش را از من مطالبه می کنید؟ آیا مالی از شما تلف کردم؟ آیا قصاص مجروح کردن کسی را از من می‌خواهید؟»

 

حجتی که تمام شد

هیچ کس با حضرت سخنی نگفت. در اینجا امام حسین علیه السلام چند نفر از پیشتازان آنها را که در برابرش بودند و برای حضرت نامه دعوت نوشته بودند به نام صدا کرد: شبث بن ربعی یربوعی، حجار بن ابجر، قیس بن اشعث کندی و یزید بن حارث شیبانی. آنها موضوع را به کلی منکر شدند!!

در واقع آنچه از مطالعه این سخنان آشکار می‌شود اینست که حضرت برای تمام کردن حجت بر دشمنان از همه راه های ممکن استفاده کردند و مخصوصا از آنجا که انتساب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در میان اعراب دارای اهمیت و جایگاه والایی بوده است بر روی آن تاکید زیادی کردند.

 

پی نوشت:

[1] - متن این دعای زیبا را هم شیخ مفید و هم طبری آورده است: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب و رجائی فی کل شدة..»

[2] - آل عمران26

[3] - یونس71 این آیه بخشی از سخن حضرت نوح علیه السلام با قومش می باشد.

[4] -اعراف196

[5] - اشاره امام به عمویشان حضرت جعفر طیار است که در میان شیعه و سنی محترم است.

سید محمد مهدی رفیع پور        

مدّرس حوزه و دانشگاه          

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

تاریخ طبری.

الارشاد شیخ مفید.

موسوعة التاریخ الاسلامی، یوسفی غروی.


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:7 صبح

امام حسین علیه السّلام به ایشان فرمود: «جانم به فدایت»

حضرت عباس

روز تاسوعا با نام قمر بنی هاشم اباالفضل العبّاس علیه السّلام گره خورده است، در این نوشتار، با بضاعت اندکی که داریم، به گزارشی تاریخی از روز نهم محرّم الحرام سال 61 هجری و جریانی که میان سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السّلام و اباالفضل العبّاس علیه السّلام، روی داده است، می پردازیم.

در پی سُستی عمر سعد از سخت گیری بر حضرت حسین بن علیّ علیهما السّلام، عبیدالله بن زیاد، نامه ای به عمر سعد نوشت و از او خواست که به امام حسین علیه السّلام پیشنهاد کند که حکم مرا (عبیدالله بن زیاد) گردن نهد؛ اگر پذیرفتند، نزد من فرستدشان و اگر سَر باز زنند، با آنها کارزار (جنگ) کند. حامل این نامه، شمر بن ذی الجوشن است. عبیدالله به شمر گفت: اگر عمر سعد، فرمان مرا پذیرفت، تو در تحت امر عمر سعد باش و اگر نپذیرفت، تو (شمر بن ذی الجوشن) امیر لشگر باش. همین که شمر، نامه را گرفت به همراه عبدالله بن أبی المَحل برخاستند، عبدالله بن أبی المَحل به عبیدالله بن زیاد گفت: أصلح الله الامیر، خواهر زادگان ما1 با حسین هستند،2 اگر بینی (موافق هستی) نامه امانی بنویس. ابن زیاد گفت: آری به چشم و کاتب را امر کرد، امانی بنویسد. عبدالله بن أبی المَحل، امان نامه را با کارگزار خود به نام کرمان به کربلا فرستاد. چون وی به کربلا رسید، فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام را فرا خواند و گفت: این نامه امانی است که خالوی شما فرستاده است. فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام در جواب گفتند: به خالوی ما سلام برسان و بگو ما به این امان، حاجتی نداریم، امان خدا بهتر از امان ابن سمیّه است.

در روایت دیگر دارد که خود شمر تا نزدیک اصحاب امام حسین علیه السلام آمد و گفت: خواهرزادگان ما کجایند؟

تصوّر بفرمایید که جناب قمر بنی هاشم علیه السّلام در این وضعیّت، چه حالی داشته است؟

فرزندان امّ البنین علیهاالسّلام، بیرون آمدند و گفتند: چه می خواهی؟ شمر گفت: ای خواهر زادگان من، شما در امانید. آن جوانان در جواب امان نامه، سخن تاریخی خود را گفتند: لعنت بر تو و بر امان تو؛ آیا ما را امان می دهی در حالی که فرزند پیغمبر را، امان نباشد؟

و به نقل دیگر، اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرمود: دستت بریده باد، چه بد امانی است اینکه آوردی، ای دشمن خدا، آیا می گویی برادر و سَرور خود حسین بن علیّ علیهما السّلام، را رها کنیم و در فرمان لعینان و لعین زادگان در آییم؟

اگر امام حسین علیه السّلام از عبّاس بن علی پرسیده باشد که با شما چه کار داشتند، چه جوابی باید می داد؟

شمر با عصبانیّت بازگشت و عمر سعد فریاد زد: ای لشگر خدا سوار شوید و شادمان باشید که به بهشت می روید. پس مردم سوار شدند و بعد از نماز عصر، عازم جنگ گردیدند.

حضرت حسین بن علی علیهما السّلام، امام معصوم و حجّت الهی است .

و امام معصوم و حجّت الهی، اهل تعارف و مبالغه در الفاظ و کلمات نیست.

پس امام حسین بن علیّ علیهما السّلام واقعا نه برای شوخی و مبالغه در تعبیر، به اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرموده: جانم به فدایت.

بنا بر این بود که در همان روز تاسوعا، کار تمام شود. در حالی که امام حسین علیه السّلام بیرون خیمه خود نشسته به شمشیر خود تکیّه داده و سَر بر زانو نهاده بود، خواهرش زینب سلام الله علیها ضجّه ای بشنید و نزدیک برادر آمد و عرض کرد: این بانگ و فریاد را نمی شنوید که پیوسته به ما نزدیک می شود؟

امام علیه السّلام فرمود: در این ساعت (لحظه) رسول خدا صلّی الله علیه و آله را در خواب دیدم به من فرمود: به این زودی، نزد ما آیی. پس خواهرش سیلی بر روی زد و شیون کرد و بانگ واویلاه بر آورد. امام حسین علیه السّلام به ایشان فرمود: هنگام شیون نیست؛ ای خواهر خاموش باش، خدا تو را رحمت کند.

در این هنگام عبّاس بن علی علیهماالسّلام به عرض سالار شهیدان علیه السّلام رساند که برادر، این گروه آمدند (در حال نزدیک شدن به ما هستند) امام حسین علیه السّلام برخاست و به عبّاس علیه السّلام فرمود: «جانم به فدای تو» سوار شو و آنان را ملاقات کن و بپرس چه اتّفاقی افتاده است؟

دوستان عزیزم توجّه دارند که:

حضرت حسین بن علی علیهما السّلام، امام معصوم و حجّت الهی است.

و امام معصوم و حجّت الهی، اهل تعارف و مبالغه در الفاظ و کلمات نیست.

پس امام حسین بن علیّ علیهما السّلام واقعا نه برای شوخی و مبالغه در تعبیر، به اباالفضل العبّاس علیه السّلام فرموده: جانم به فدایت.

همین یک جمله برای عظمت حضرت ابوفاضل، باب الحوائج الی الله، کافی است و ما در این روز تاسوعا که به نام قمر بنی هاشم علیه السّلام است و در تمام طول عمر، متوسّل به ذیل عنایت این باب الحواج الی الله هستیم. وقتی عبّاس بن علی علیهما السّلام از تصمیم سپاه شام مطّلع شد و به عرض امام حسین علیه السّلام رساند، امام فرمودند: نزد آنها برگرد و اگر توانی، کار را به فردا بیانداز و امشب بازگردانشان. شاید برای پروردگار، نماز گزاریم و او را بخوانیم و استغفار کنیم، خدا می داند که من، نماز و تلاوت قرآن و دعا و استغفار را دوست دارم.3

ای محبّین و عزاداران حسینی، این سخن رسمی حسین بن علیّ علیهما السّلام است، نماز و قرآن را دریابید؛ إن شاءالله در روز تاسوعا و عاشورا، در تمام مساجد و هیئات، نماز ظهر و عصر، در اوّل وقت و با شکوه هر چه تمام تر، اقامه شود.

 

پی نوشت:

1. اباالفضل العبّاس علیه السّلام به همراه برادران خود، عبدالله، جعفر و عثمان که همگی فرزند امیرالمومنین علیّ بن أبی طالب علیه السّلام هستند.

2. حضرت امّ البنین علیهاالسّلام دختر خرام بن خالد عمّه عبدالله بن أبی المَحل است.

3. شعرانی، میرزا ابوالحسن، دَمع السُّجوم در ترجمه نَفَس المهموم شیخ عبّاس قمی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،چاپ پنجم،1390ش،ص 194-191 .

محمّد حسن بشیری             

مدّرس حوزه علمیه              

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:3 صبح

اگر عباس علیه السلام امروز می بود

حضرت عباس

برخی از سوالاتی که جا دارد هر شیعه عاشق اباالفضل علیه السلام از خود بپرسد این است که اگر عباس علیه السلام که دارای بصیرتی نافذ بود با وضعیت اسفبار امروز دنیای اسلام چه می کرد و چگونه عزای امام حسین علیه السلام را به پا می کرد؟ آیا دنبال قمه زنی و ترویج آن می رفت ؟!! یا به دنبال دفاع از حریم حرم و حفظ کیان اسلام و خصوصا تشیع؟!


اگر عباس علیه السلام به عنوان یک امام شناس بصیر در یک شبکه اجتماعی یا ماهواره ای ظاهر می گشت به دنبال وحدت دنیای اسلام و همدلی امت پیامبر صلی الله علیه و آله می بود یا دنبال اختلاف افکنی و توهین به مقدسات این و آن؟!!

در عزای سالار شهیدان زار زار می گریست یا این که به جای گریستن زنجیر تیغ دار بر پشت خود می کشید و از روی آتش و میخ و سیخ راه می رفت و به تعبیر برخی از مدعیان «عزاداری خون» به راه می انداخت؟!

مگر نه این است که فاطمه زهرا سلام الله علیها امامت را مایه وحدت امت شمرد؟! پس چگونه است که از برخی حنجره ها و حلقوم ها صدای تفرقه و اختلاف افکنی بلند است؟! کدام سامری در درون این گوساله می دمد؟!

چه کسی می تواند در این تردید داشته باشد که امروز مرجعیت حاضر در عراق با همین سیاست وحدت اسلامی توانسته است عراق را از فروپاشی و تجزیه نگه دارد؟ چه کسی می تواند نقش جمهوری اسلامی که داعیه دار شعار قرآنی «وحدت اسلامی» است را در حفظ شهرهای مذهبی عراق از سقوط و افتادن در دست وهابی های خبیث داعشی انکار کند؟

بزرگترین درس عاشورا دشمن شناسی و شناختن دشمن اصلی است تا به جای پرتاب تیر به سمت وی به جبهه خودی خنجر نزنیم!

بله این نگاه به عاشوراست که از آن هشت سال دفاع مقدس و جان بر کفی بر می خیزد و این الگوسازی عباس علیه السلام در شجاعت و بصیرت و ولایت پذیری برای جوانان است که از آن، دفاع از حرم حاصل می شود؟

عزاداری سنتی که امام راحل(ره) بر آن تأکید داشتند باعث ارث بردن فضایل از عباس علیه السلام توسط جوانان می شود، روحیه شهادت طلبی جوانان ایرانی در هشت سال دفاع مقدس و تمام عملیات های استشهادی و غیر استشهادی حزب الله لبنان در لبنان و سوریه و غیر آن ناشی از نوع نگاه امام راحل به مسأله عاشوراست که در واقع همان نگاه تحریف نشده خود اهل بیت علیهم السلام به عاشورا می باشد.

سوق دادن هیئات و جلسات مذهبی به سمت بی توجهی به مسائل کلان امت اسلامی چیزی جز تحریف مقاصد اصلی عاشورا نیست و هر کس که به چنین چیزی دامن می زند دانسته یا ندانسته خیانتی بزرگ را مرتکب می شود که قطعا باید در پیشگاه خداوند و خصوصا امام حسین علیه السلام پاسخگو باشد.

عده ای به جای سرمشق گرفتن از امام حسین علیه السلام که فرمود: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أیها الناس من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله ناکثا لعهد الله مخالفا لسنة رسول الله فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقا علی الله أن یدخله مدخله و أنا أحق من غیر ...»

چاپ هشتم «سقای آب و ادب»

یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای مردم هر کس ببیند که پادشاه و سلطه ظالمانه ای، حلال خدا را حرام می شمارد و عهد خداوند را نقض می کند و با سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت می نماید، اگر هیچ عکس العمل زبانی و عملی از خود نشان ندهد بر خداوند واجب است که او را در همان جهنمی ببرد که آن ظالم را برده و من شایسته ترین فردی هستم که باید عکس العمل نشان دهم!

خلاصه، عده ای به جای سرمشق قرار دادن این کلام ابی عبد الله علیه السلام می گویند ما فقط عزاداری می کنیم و به مسائل سیاسی کاری نداریم!!

وقتی اصحاب معاویه به سرحدات حکومت امیر المومنین علیه السلام  وارد شدند و از زن معاهد یعنی غیر مسلمان زیور آلات وی را ربودند آن حضرت فرمودند که اگر یک مسلمانی این حادثه را بشنود و از تاسف بمیرد مورد ملامت نیست. حال چگونه است که قریب به پنج هزار زن ایزدی را در شمال عراق گروه داعش لعنة الله علیهم به اسارت برده و تبدیل به برده جنسی نموده اند اما برخی می گویند ما به مسایل سیاسی کاری نداریم؟! علت این است که اگر بخواهند کار داشته باشند طبعا باید ریشه های داعش را که امریکا و اسرائیل و انگلیس خبیث هستند محکوم کنند لکن چه کنند که به خاطر ادامه داشتن پخش شبکه های ماهواره ای خود از لندن و لس آنجلس دست به چنین کاری نمی توانند بزنند!!

پس چه شد پیروی از امیر مومنان علیه السلام و چه شد تبری از داعش و پدر وی امریکای جهانخوار؟! چه شد درس از حسین بن علی علیهماالسلام و فدا کردن خود در راه حقیقت و قیام علیه ظلم؟!

سوق دادن هیئات و جلسات مذهبی به سمت بی توجهی به مسائل کلان امت اسلامی چیزی جز تحریف مقاصد اصلی عاشورا نیست و هر کس که به چنین چیزی دامن می زند دانسته یا ندانسته خیانتی بزرگ را مرتکب می شود که قطعا باید در پیشگاه خداوند و خصوصا امام حسین علیه السلام پاسخگو باشد

امروز عباس و حسین علیهماالسلام جنگاور آموزش دیده در مقابل داعش می خواهند نه قمه زن بی بصیرت. امروز مدافع حرم می خواهند نه پیاده روی تا حرم. اما همه می بینیم و می دانیم که از برخی از مدعیان ولایت اهل بیت علیهم السلام که قرائتی غیر از قرائت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری از مسأله عاشورا دارند هیچ بخاری بلند نمی شود. این سپاه شجاع ایران و حزب الله لبنان و سپاه غیور بدر عراق که زاییده دفاع مقدس اند به میدان آمده اند و از نوامیس شیعه و مسلمانان در عراق و سوریه دفاع می نمایند.

در زمانی که جمهوری اسلامی سرگرم کمک مادی و نظامی و آموزشی به مدافعان در عراق و سوریه و لبنان و فلسطین می باشد عده ای خنجر به دست در داخل با صرف پول های کلان به دنبال ترویج قمه زنی در هیئات و حسینیه ها در ایران و عراق و سایر مناطق شیعه نشین هستند. به هیئاتی که به مسائل سیاسی نپردازند وعده کمک مالی می دهند تا بلکه به خیال خود ابهت حکم ولایت فقیه را در کشورهای شیعه نشین بشکنند.

چه نفعی از این کار می برند یا به عبارت دقیق تر چه کسانی از این کار نفع می برند؟ بازی کننده اصلی و پشت پرده کیست؟!

آیا غیر از انگلیسی که از حکم تحریم تنباکو و حکم اعدام سلمان رشدی سیلی خورده؟!

آیا غیر از امریکایی که به وسیله هیمنه ولایت فقیه بر قلوب مردم، بزرگترین هم پیمان خود را در منطقه از دست داده است؟!

آیا غیر از اسرائیلی است که از حزب الله لبنان که فدایی ولایت فقیه اند سیلی خورده است؟!

آری بزرگترین درس عاشورا دشمن شناسی و شناختن دشمن اصلی است تا به جای پرتاب تیر به سمت وی به جبهه خودی خنجر نزنیم!

حمید حاج علی                  

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان



 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 9:1 صبح

پرچمت بر زمین نخواهد ماند

اربعین حسینی

چهل روز گذشت. نه اشک‎ها در چشم دوام آوردند، نه حرف‎ها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاکهای بیابان می‎دانند که سیلی آفتاب یعنی چه؟

تشنگی را باید از ریگ‎های ساحل پرسید تا بگویند آب به چه می‎ارزد؟

هم کوفه از سکوت پر بود و هم شام. تنگ راه‎های شام، انتظار کشیدند تا صدای قدم‎های کسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانه‎اند، غریبه‎اند با برادران خویش! حرف‎ها فاسد شده‎اند پشت میله‎های زندان سینه‎ها. دستی بیرون نمی‎آید که سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس کوفه و شام ربوده‎اند. اراده ها را چپاول کرده‎اند. دست‎ها را بریده‎اند. به آدم‎ها یاد داده‎اند خم و راست شوند. کسی نمی‎داند شجاعت چیست و جوان مردی را با کدام قلم می‎نویسند؟ چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا! آسایش از فراز سرمان پر کشیده بود. چشم‎هایمان به تاریکی خرابه عادت کرده بود. اشک‎هایمان را چهل روز است که نشسته‎ایم! چهل روز است که از پا ننشسته‎ایم. زنجیر بر دست‎هایمان نهادند و در میدان‎های شهر گرداندند؛ غافل که چلچراغ را به دیار شب می‎برند. خواب کودکانمان را آشفتند تا بر مصیبت‎مان بیفزایند؛ غافل که ما صبر را سال هاست می‎شناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیه‎السلام آموخته‎ایم.

از دشنه و دشنام کم نگذاشتند. از «گرد و خاک کردن» کم نگذاشتند تا حقیقت پاکی‎مان پوشیده شود؛ ولی چه باک! حقیقت، بی نیاز از این گرد و خاک کردن‎هاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باک از این همه دشمنی! زبان‎ها را دستور به سکوت دادند؛ ولی آنچه البته نمی‎پاید، سکوت است.

قلب‎ها را نتوانستند باز دارند از اندوه .

مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل. خطبه‎های زین العابدین علیه‎السلام قیام کرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیام رسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پرده‎ها را لرزاند، ریسمان‎ها را گسیخت و قلب‎ها را گشود؛

چهل روز گذشت. اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد، صدای «هل من ناصر» تو بی جواب نخواهد ماند.

 

روزگار این چنین نخواهد ماند                              دولتِ ظالــمـیـن نخواهد ماند
قرن‎هـا مـی ‎روند و مــی‎آیند                              پرچمت بر زمین نخواهد ماند     با تشکر فروان از سایت تبیان

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: سه شنبه 93/9/18::: ساعت 8:58 صبح

حقیقت کربلا

اربعین

چهل روز گذشت.

از داغ مظلوم کربلا چهل روز گذشت.

از رقص خیمه‎ها در آتش، چهل روز گذشت.

چهل روز از گریستن آسمان و زمین و افلاکیان، چهل روز از سیاه‎پوشی زنان قبیله عشق، چهل روز از خاک و خرابه و آوار گذشته است. اما این انقلاب خون، حالا به بار نشسته است. حنجره‎هایی که دیروز فریادگر مظلومیت بودند، رساترین فریاد شده‎اند.

«چهل روز گذشت. حقیقت، عریان‎تر و زلال‎تر از همیشه، از افق خون سر برآورد. کربلا به بلوغ خویش رسید و جوشش خون شهید، خاشاک ستم را به بازی گرفت.

خونی که آن روز غریبانه‎ترین غروب، در گمنام‎ترین زمین، در عطشناک‎ترین لحظه بر خاک چکه کرد، در آوندهای زمین جاری شد و رگ‎های خاک را به جنبش و جوشش و رویش خواند.»

آری! اکنون زمان آن رسیده بود که فریادهای زخم خورده سوار بر بال باد، حقیقت را عریان‎تر از همیشه ترانه کند. وقتش رسیده بود که زینب علیهاالسلام، مشک بردارد و تاریخ را از حقیقت کربلا سیراب کند.

وقتش رسیده بود جریان کربلا، بر زبان وارثان آن غروب تلخ، وادی به وادی ریشه‎ها را به جوش و خروش و دیده‎ها را به سپیده دعوت کند.

«حال، اربعین است. عشق با تمام قامت بر قله «گودال» ایستاده است! دو دستی که در ساحل علقمه کاشته شد، بلند و استوار، چونان نخل‎های بارور سر برآورد.» و صداها در عرصه تاریخ به حرکت درآمده‎اند تا منادی حق و حقیقت باشند تا روزی که وارث حقیقی کربلا، علم به دست بگیرد.


 
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک