تعداد کل بازدید : 833465

  بازدید امروز : 74

  بازدید دیروز : 47

میاب دان بیر سس

 
خداى سبحان طاعت را غنیمتى ساخته است براى زیرکان آنگاه که مردم ناتوان کوتاهى کنند در آن . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 1:13 صبح

بر گرفته از:Marandimiz90.blogfa.com

 

مرکز شهر مرند

روستای عیش آباد مرند

مرکز شهر مرند

کاروانسرای پیام مرند

کوه میشو

زرد آلوی مرند

روستای دوگیجان مرند

غار روستای دوگیجان مرند

دامنه کوه میشوو

منطقه توریستی زنوز مرند

منطقه توریستی زنوز مرند

منطقه توریستی زنوز مرند

کوه سانبوران مرند

منطقه توریستی زنوز مرند

گردنه دره دیز تونل مرند – جلفا

میدان مادر مرند – واقع در بلوار شهرداری

منطقه توریستی زنوز مرند

طبیعت روستای ملایوسف مرند

نمایی دیگر از میدان مادر

روستای گلجار مرند

طبیعت زیبای آبشار عیش آباد مرند

طبیعت زیبای آبشار عیش آباد مرند

پناهگاه واقع در کوه میشو

طبیعت زیبای آبشار عیش آباد مرند

طبیعت دامنه کوه مغیته 

نمایی از کوه میشو مرند

طبیعت زیبای روستای گلجار مرند

طبیعت زیبای آبشار عیش آباد مرند


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 1:8 صبح

«زنوزق» ویترین گمنام ماسوله و ابیانه

 

روستاهای ماسوله، ابیانه و پالنگان از زیباترین روستاهای ایران هستند. روستاهایی که نام و آوازه آنها به تمام جهان رسیده است. اما زنوزق باوجود این که تمام ویژگیهای این روستاها را یکجا در اختیار دارد هنوز ناشناخته و گمنام است. روستایی پلکانی مانند ماسوله، سنتی، مهربان و غرق در رنگ مانند ابیانه و محصور در بین کوههای بلند مانند پالنگان.
زنوزق تاریخی‌ترین روستای پلکانی ایران است که در مجاورت شهر زنوز قرار دارد. روستایی با 4 هزار جمعیت.با این که روستای زنوزق به گواه کارشناسان دولتی و خصوصی از بالاترین پتانسیل بالقوه در مباحث گردشگری برخوردار است اما گمنامی این روستا به واسطه عدم معرفی مناسب از سوی کارشناسان دولتی باعث شده است فعالیتهای متمرکز برای ارتقا وضعیت این روستا در مباحث گردشگری بسیار کم رنگ و کم اثر باشد.به طوری که این روستا علاوه بر میزبانی گردشگری نامتمرکز حتی به جز موارد نادر مورد بازدید جدی مسئولان دولتی قرار نگرفته است.

«اکبر تقی زاده» رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان آذربایجان شرقی در بازدیدی که از این روستا و شهر زنوز به عمل آورده بود با تاکید بر این که این روستا و آثار تاریخی موجود در آن مورد توجه کارشناسان میراث و گردشگری قرار گرفته جشنواره سیب را عامل مهمی در معرفی هرچه بهتر این روستا عنوان کرد. در بازدید دیگری که مهندس «محبعلی» رئیس پژوهشکده بافت و ابنیه سازمان میراث فرهنگی کشور از شهر زنوز و نقاط پیرامون آن داشت معماری ویژه قیزیل کرپی( پل طلایی) و بافتهای دیگر تاریخی این شهر و روستا را جز منحصر به فردترین بافتهای موجود در روستاهای کشور اعلام کرد.

زنوزق در کنار شهر زنوز در 30 کیلومتری شمال غربی مرند واقع است.

خیابان اصلی زنوز را به سمت شرق که طی کنید دورنمای یکی از زیباترین روستاهای ایران با حفظ تمام سنتها و آیین های خود متجلی می‌شود. روستایی پلکانی که در تمام حیاط و پشت بامهای آن طبق‌های برگه زردآلو دیده می‌شود.
روستایی که به درختان عظیم سپیدار ختم شده و به وسیله همین پوشش سبز و بلند از دیگر جاذبه‌های منحصر به فرد منطقه جدا شده است.صنعت نخست مردم این روستا مانند روستاهای زمهریر و درق تولیدات محصولات سردرختی مانند سیب، زردآلو و گردو است. رمه‌های گوسفند نیز در گوشه کنار دشتهای اطراف روستا دیده می‌شوند که برای مردم این روستا به منزله ثروتی عظیم محسوب می‌شوند.
از اولین کوچه سربالایی روستا به داخل می رویم. کوچه‌ها و خانه‌های این روستا به طرز عجیبی هویت تاریخی خود را حفظ کرده‌اند. شاید اگرهر گردشگری تنها چند قدم در این کوچه‌ها بردارد و چهره سوخته زنان و کودکان را کنار دیوارهای کاهگلی ببیتد زمان و تاریخ را فراموش کند.
آبی، سبز، نارنجی و گاه قرمز عمده‌ترین رنگی است که در لباس زنان این روستا به چشم می‌خورد. زنانی سختکوش و خندان. کمتر چهره‌ای در این روستا را بدون خنده می‌توان دید. با این که از لحاظ اقتصادی مردمان مرفهی نیستند اما طبیعت و زلالی آن، چنان صفایی به مردمان روستا داده است که در قرن 21 کمی غیرعادی به نظر می‌رسد.

زنوزق بی‌شک یکی از منحصربه‌فردترین روستاهای تاریخی و طبیعی ایران است . در این روستا خانه‌هایی دیده می‌شوند که مربوط به دوره های صفوی است. گورستان این روستا نیز حکایتهای زیادی دارد. سنگ نوشته‌هایی در این گورستان وجود دارد که با استناد به خورشیدهای حک شده‌اش می‌توان آن‌ها را به دوره‌های میترائیسم نسبت داد.
زنوزق روستایی است که مجموعه عوامل طبیعی و تاریخی آن، می‌تواند آن را به یکی از ممتازترین روستاها در مباحث فرهنگی و گردشگری تبدیل کند. امری که تا به حال محقق نشده است اما آنچه مشهود است سازمانها و ارگانهای مختلف که در صدر آنها گروه مشاورین «پرآسمون» دیده می‌شود تلاشهای گسترده‌ای را برای معرفی و رساندن این روستا به جایگاه واقعی خویش آغاز کرده‌اند.
«حسن خلیلی زنوز» مدیر طرح توسعه کالبدی شهر زنوز و حومه یکی از این اشخاص است. او که مدیریت گروه مشاورین پرآسمون را در اختیار دارد مطالعات گسترده ای را در مورد شهر زنوز و روستاهای آن آغاز کرده است.
خلیلی می‌گوید:«در بعضی جاها از زنوزق با نام ماسوله آذربایجان نام برده می‌شود که این قیاس اصلا صحیح نیست. با این که ماسوله یکی از زیباترین روستاهای کشور است اما مجموعه عواملی که در زنوزق گردهم آمده‌اند در هیچ روستایی حتی ماسوله وجود ندارد.»
شاید اغراق نباشد اگر حق را به این گروه مشاور و همفکرانشان داد. مجموعه جاذبه‌های طبیعی و تاریخی که در این روستا و مناطق اطراف آن وجود دارد یکی از نادرترین پتانسیلهای گردشگری ایران است.
از سیب و زردآلو و عسل که هرکدام به عنوان یک شاخصه برای این روستا محسوب می‌شود بگذریم کوهها و تفرجگاههای مستعد فراوانی در حاشیه این روستا وجود دارد که هر کدام به تنهایی در ایام مختلفی از سال پذیرای گردشگران خارجی و داخلی است. کوههای سلدرم، سد زنوز و توپوگرافی اطرافش، باغ زیبای امینی، چشمه های آب معدنی فراوان و دشتهایی در ارتفاع 2 هزار متری از سطح دریا که اردیبهشت آنها همانند تکه‌ای جدا شده از بهشت است.
با این که این روستا طی ماههای اخیر مورد توجه کارشناسان مختلف قرار گرفته و مسائل حفاظتی در مورد بافت تاریخی و روستایی آن رعایت می‌شود اما تا چندی قبل ارگانهای مختلف و متعدد بدون در نظر گرفتن هویت تاریخی این روستا اقداماتی را در جهت ایجاد رفاه مردم انجام داده‌اند که آسیب جدی به این روستا وارد کرده است.اقداماتی مانند جدول‌کشی و آسفالت که در صورت مطالعه بیشتر می‌توانست به شکل بهتری همگون با بافت طبیعی روستا انجام شود.
شاید به همین دلیل است که مسئولان مختلف شهر زنوز مانند شهرداری و گروه مشاورین پرآسمون در تلاشند تا زمینه ثبت این روستا در فهرست میراث فرهنگی را به وجود آورند تا حساسیت نگهداری از این روستا برای تمام ارگانهای منطقه محرز شود. امری که به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران و کارشناسان فرهنگی بسیار پیشتر از این باید انجام می‌گرفت.
با این که بسیاری از کارشناسان معتقدند ثبت این روستا در فهرست یونسکو سالهاست به تاخیر افتاده اما شاید این تاخیر به سود زنوزق تمام شده باشد. در حال حاضر کمتر روستایی در ایران وجود دارد که تمام بافتها، سنتها و پوششهای قدیمی خود را حفظ کرده باشد.

 به باور برخی کارشناسان روستای زنوزق متعلق به دوره ایلخانان است اما بنظر میرسد تارخ روستا به دورا ن پبشتر از آن میرسد و ابراز کنند گان نظر یه مزبور به برخی از سنگ قبور موجود در قبرستان این روستا توجه نموده  و ازبرسی بیشتر کوتا هی کرده اند

 بنا بر برخی از نظرات درخصوص نام روستا  که به نظرصحیح میرسد  بدلیل قرارگیری در ارتفاعات  شهر زنوز  ابتدا  نام  آن زنوز داغ بوده که به جهت تکثر استفاده  در ترکی آذربایجانی به زونزاغ  تبدیل گردیده است و در زبان فارسی به زنوزق اشتهار یافته است  

قلعه زنوزق در ارتفاع و  روستا در شیب تند  قرار دارد و مامن مناسبی جهت روسنا ئیان در مقابل حمله دشمنان بوده است . به اظهار برخی از روستائیان این قلعه بصورت دژمستحکم ساخته شده بود .

 

 

قلعه که دارای چشمه آب در ناحیه غربی صخره های دست نیا فتنی است ودر نواحی آن سنگرهای سه گوش مثلثی و بصورت تو در تو وجود داشته تا دست یای به آن غیر ممکن و دفاع از آن آسان تر شود  .

بنا  بر اظهار حاج مقصود صمدی از معتمدین ومطلعین روستای مذکور در کنارقلعه سنگهای برش خورده ای وجود دارد که ظاهرا برای استفاده در ارابه ها بصورت چرخ استفاده می شده است وی همچنین اظهار میدارد

که  هنگامیکه متولی روستا بوده سنگ قبر خواجه نظام الملک بن اوحد رابرای حفاظت بیشتر در محل مدرسه قدیمی روستا قرار داده است ولیکن چند سال بعد سنگ  قبر مذکور مفقود گردیده است .

قبرستان روستای زنوزق سالها قبل دارای صدها سنگ قبور حجاری شده بزبان عربی وبا خط خوش بود که اینک تنها تعداد محدودی از آنها بر جای مانده است و بیشتر آنها بدلایل عدم اطلاع از ارزشهای تاریخی موجود تخریب گردیده است .

             

بین اهالی رایج است  که درهنگام واقعه عاشورا یزیدبن معاویه از این روستا تقاضا ی قشون نموده وروستا ئیان بمنظور ایجاد تاخیر در رسیدن به کربلا بجای اسب سوار بر گاو نر شده وفوت وقت کرده اند وبا چندین روز تاخیر به دشت نینوا رسیده وتعدادی ازآنها وازآنجمله فردی بنام رحما ن که سرکرده قشون بوده درکربلا اقامت نموده تا اینکه به همراه مختاربه خونخواهی سید شهدا برخواسته است. با پذیرش این مطلب که در بین مردم زنوزق رایج است تاریخچه روستا به دوران متاخر میرسد بنحویکه می توان حدس زد که در دوران اولیه اسلام دارای رونق بوده است .

مردم روستا عموما به کارهای کشاورزی ،دامداری وکارگری مشغول هستند وروا بط صمیمی با یکدیگر دارند

بازدید کنندگان وگردشگران که از روستا دیدن کرده اند از مهمان نوازی وگشاده روی اهالی اظهار رضایت دارند.

 

با توجه مناسبتهای انسانی و روابط اجتماعی این روستا بدون نیاز به انجام فعالیتهای فرهنگی نیز توان پذیرایی گردشگران داخلی و خارجی را دارد .


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 1:5 صبح


شهرستان مرند

 

 شهرستان مرند که گفته می‌شود به‌نام مادر حضرت نوح(ع)، <مارند> نامیده شده قلعه‌ای گلی <مانداگارانا> به یادگار دارد از دوران صفوی که تا پیش از برج‌سازی و آپارتمان‌سازی، برج‌های آن از داخل شهر نیز پیدا بود و تا تبریز بمسجد جامعی است در این شهر که پیش‌تر کلیسا بوده است و گفته می‌شود، نوشته‌ای در آن یافته‌اند حاکی از اینکه خرج مرمت و نگاهداری‌اش را در دل این بنا نهاده‌اند و حد فاصل این شهرستان اغ‌های سیب و امرود و گردو و زردآلوی فراوان به چشم می‌خورد

شهرستان مرند یکی از شهرستان‌های استان آذربایجان شرقی است و مرکز آن نیز شهر مرند است.

شهرستان مرند در 57 کیلومتری شمال غرب تبریز و در محور ارتباطی اروپا و آسیای میانه قرار گرفته ودارای 2 بخش و سه شهر و 9 دهستان و 129 آبادی بوده که113 آبادی دارای سکنه و 16 آبادی آن خالی از سکنه است.

[ویرایش] تقسیمات کشوری

  • بخش مرکزی شهرستان مرند
    • دهستان بناب
    • دهستان دولت آباد
    • دهستان زنوزاق
    • دهستان کوچسارای(کشکسرای)
    • دهستان میشاب شمالی
    • دهستان هرزندات شرقی
    • دهستان هرزندات غربی گلین قیه

شهرها: زنوز، مرند، کشکسرای و بناب جدید.

شهرها: یامچی

 

 درباره شهرستان مرند

از بناهای تاریخی این شهر می‌توان قلعه قالا و مسجد جامع و امامزاده های احمد و یالدور را نام برد.

روستای توریستی پیربول(پیربالا) از روستاهای شهرستان مرند با آن کوههای رفیع و دره های افسانه‌ای یکی از مشهورترین روستاهای استان آذربایجان شرقی است و تنها روستایی است که قبور پیر(شامان-قام)ها را حفظ نموده است این روستا در 19 کیلومتری جنوب غرب شهر مرند ودقیقا در دامنه های میشوو داغ قرار دارد. روستای زمهریر مرتفع‌ترین و ودر بیشتر اوقات سردترین روستای شهرستان مرند می‌باشد که مناظر زیبایی جهت بازدید گردشگران داخلی و خارجی دارد ودر 5 کیلومتری زنوز واقع می‌باشد.

 

.


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 12:58 صبح

عزیزیم خوی چیمنی
مرندین خوی چیمنی
یا مله‌رم تاپارام
یا وورار اوغچی منی

 

عزیزم چمن خوی
چمن خوی مرند
یا مویه می‌کنم و پیدایت می‌کنم
یا آماج تیر شکارچی می شوم.

*****

عزیزیم آغ ساخلارام
کؤینگین آغ ساخلارام
بیرده قاپیمدان گیرسن
سنی قوناق ساخلارام

 

عزیزم سفید نگه می‌دارم
پیراهنت را سفید نگه می‌دارم
اگر دوباره از درم وارد شوی
تو را مهمان نگه می‌دارم.

*****

عزیزیم قازان آغلار
اود یانار قازان آغلار
غریب ائلده اؤلنین
قبرینی قازان آغلار

 

عزیزم دیگ گریه می‌کند
آتش می‌سوزد و دیگ گریه می‌کند
هر کس که در غربت بمیرد
گورکن برایش گریه می‌کند.

*****

عزیزیم بالابانی
آستا چال بالابانی
هامینین بالاسی گلدی
بس منیم بالام هانی؟

 

عزیزم بالابان را
آهسته بنواز بالابان را
فرزند همه آمد
پس فرزند من کو؟

*****

بیر چای گئچدیم داشی یوخ
بیر آت میندیم باشی یوخ
بوردا بیر غریب اؤلوب
باجی‌سی قارداشی یوخ

 

از رودخانه‌ای گذشتم که سنگ نداشت
اسبی سوار شدم که سر نداشت
در اینجا غریبی از دنیا رفته است
که خواهر و برادر ندارد.

*****

منی ووردی بوز ایلان
گؤزوم دولدی توزولان
کیم منیم کیمی اولدی
بوستانی گؤی پوزولان

 

مرا زد مار خاکی رنگ
چشمانم از گرد و خاک پر شد
چه کسی به سرنوشت من دچار شد
که بوستان سرسبزش خزان زده بشود.

*****

عزیزیم باشدان آغلار
آغلایان باشدان آغلار
هر کیمین اوغلی اؤلسه
دورار او باشدان آغلار

 

عزیزم از نو گریه می‌کند
آدم گریان همیشه از نو گریه می‌کند
هر کس پسر از دست داده باشد
سحرگاهان بیدار می‌شود وگریه‌می‌کند.

*****

باخچا منده بار منده
هئیوا منده نار منده
سینه‌م عطّار توکانی
نه ایسته‌سن وار منده

 

باغچه را هم‌در سینه دارم و میوه را هم
به را هم من دارم و انار را هم
سینه‌ام مثل دکّان عطّاری است
هرچه‌بخواهی در سینه‌ی‌سوخته‌ام‌ پیدا می شود.

*****

عزیزیم کتان یاخشی
گئیمه‌یه کتان یاخشی
گزماغا غریب اؤلکه
اؤلماغا وطن یاخشی

 

عزیزم پارچه‌ی کتان بهتر
برای پوشیدن پارچه‌ی کتان بهتر
برای سیر و سیاحت سرزمین بیگانه
برای از دنیا رفتن وطن بهتر.

*****

عزیزیم دن دن اولدی
قیزیل گول خندان اولدی
من سندن آیریلمازدیم
آیریلیق سندن اولدی

 

عزیزم پر پر شد
گل سرخ پر پر شد
من از تو جدا نمی‌شدم
جدایی از آن سر شد.

*****

قیزیل گول اولمویایدی
سارالیب سولمویایدی
بیر آیریلیق بیر اؤلوم
هئچ بیری اولمویایدی

 

کاش گل سرخی نبود
تا زرد و پژمرده شود
کاش جدایی و مرگ
هیچکدام در جهان نبود.

*****

عزیزیم بو داغییلا
گول سینمیش بو داغییلا
داغ چکدیله کؤنلومه
من اؤللم بو داغییلا

 

عزیزم با این داغ
گل شکسته با بوته‌اش
داغ بر دلم کشیدند
من از درد این داغ می‌میرم.

*****

عزیزیم مرنده گل
گوللری درنده گل
بیر گلدین خسته گؤردون
بیر ده جان وئرنده گل

 

عزیزم به مرند بیا
موسم گل چیدن بیا
یک بار آمدی و بیمار دیدی
بار دیگر هنگام جان دادنم بیا.

*****

من نئیلیم اؤزوم نئیلیم
بو جبره دؤزوم نئیلیم
آه چکسم عالم یانار
چکمه‌سم اؤزوم نئیلیم

 

من در این مصیبت با خودم چکار کنم؟
بر این جبر صبر کنم چکار کنم؟
اگر آه بکشم از آهم جهان می‌سوزد
اگر آه نکشم با این مصیبت‌جانکاه چکار کنم؟

*****

دان اولدوزی دیکلندی
کروان یولا یوکلندی
سینه‌م بادامچا کؤزی
یئل ووردی کؤروکلندی

 

ستاره‌ی سحری در افق دیده شد
کاروان به راه افتاد
سینه‌ام مثل گل آتش درخت بادام است
باد زد و دوباره شعله‌ور شد.

*****

گزرم قیراغینان
اوت دررم اوراغیلان
بیر عزیز ایتیرمیشم
آختاررام سوراغیلان

 

در دور و اطراف سیر می‌کنم
با داس علف می‌چینم
عزیزی را گم کرده‌ام
از هر طرف سراغش را می‌گیرم.

*****

بو داغلار قوشا داغلار
چاتیب باش باشا داغلار
نئجه‌سن بیر آه چکم!
دؤنه‌سن داشا داغلار

 

این کوهها جفت هم هستند
سر به سر بالا به بالا در کنار همند
چگونه است که آهی بکشم!
تا تبدیل به صخره‌ی صمّا شوید ای کوهها.

*****

بو داغدا اکین اولماز
اکمه‌سن اکین اولماز
سن گلمه‌سن یانیما
اورگیم سکین اولماز

 

در این کوهستان کشت و زرع دیده نمی‌شود
کشت و زرع را نکاری نمی‌روید
اگر تو در کنار من نیایی
دل من آرام نمی‌گیرد.

*****

من عاشیق لالا داغی
بورویوب لالا داغی
هر یارا ساغالسادا
ساغالماز بالا داغی

 

من عاشق داغ شقایق هستم
همه جای کوه را شقایق پر کرده است
هر زخمی هم اگر التیام یابد
داغ فرزند التیام نمی‌یابد.

*****

کوچه‌ده خونچا گئدر
ایچینده نیمچه گئدر
عالمین گولو گئدسه
بیزیمکی غونچه گئدر

 

در کوچه خوانچه می‌رود
در داخل خوانچه نیمچه می‌رود
اگر عالم گل از دستشان رود
ما غنچه‌مان از دست می‌رود.

*****

عزیزیم وای بازاری
وای توکانی وای بازاری
آلان آلدی ساتان ساتدی
باغلاندی وای بازاری

 

عزیزم بازار آه و وای
دکان آه و وای و بازار آه و وای
خریدار خرید و فروشنده فروخت
بازار آه و وای بسته شد.

*****

بو داغلار جنگلی داغلار
دیبی یونجالی داغلار
عزیزی الیندن گئدن
اوتورار دینجلی آغلار

 

این کوهها کوههای جنگلی هستند
کوهپایه‌هایشان مزارع یونجه است
هر کس عزیزی را از دست داده باشد
خستگی در می‌کند و دوباره گریه سر می‌دهد.

*****

عزیزییم یازی غم
پاییزی غم یازی غم
من اؤلسم سنه قوربان
سن اؤلمه من یازیغم

 

من عزیز او هستم و بهار غمناک است
پاییز غمناک است و بهار غمناک است
اگر من بمیرم فدای تو باشم
تو نمیر من بیچاره می‌شوم.

*****

 

آغاجدا خزل آغلار
دیبینده گؤزل آغلار
بئله اوغلی اؤلن آنا
سر گردان گزر آغلار

 

برگ‌های خزان زده‌ی درخت می‌گرید
زیبا روی نشسته زیر درخت می‌گرید
مادر پسر از دست داده
سرگردان می‌گردد و می‌گرید.

[ دوشنبه 1393/03/19 ] [ 17:59 ] [ میرحسین دلدار بناب


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 12:54 صبح
 

این روزها آسان ترین شیوه ی جلب قلوب پاک و بی آلایش، دست به دامن ریا و تزویر شدن است!

زمانی آدم های متظاهر را دو رو و ریاکار می خواندند و همه از آن ها برائت می جستند.

امّا چون بازارشان گرم شد و از نمد ریا کلاه سروری بردوختند، دورویی را به هزار رو افزایش دادند و نفاق به وفاق، پیشه ای سودآور یافتند!

حضرت مولانا تشت رسوایی اینچنین بوقلمون صفت ها را خوش  از بام انداخته و در حکایتی مختصر به روباه شانی آنان پرداخته و...

دریغم آمد طنز ظریف و لطیف مولانا را از این طریق به اشتراک نگذارم!

آن شغالی رفت اندر خم رنگ

اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ

پس بر آمد پوستش رنگین شده

که منم طاووس علیین شده

پشم رنگین رونق خوش یافته

آفتاب آن رنگها بر تافته

دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد

خویشتن را بر شغالان عرضه کرد

جمله گفتند ای شغالک حال چیست؟

که ترا در سر نشاطی ملتویست

از نشاط از ما کرانه کرده‌ای!

این تکبر از کجا آورده‌ای؟

یک شغالی پیش او شد کای فلان

شید کردی یا شدی از خوش‌دلان

شید کردی تا به منبر برجهی

تا ز لاف این خلق را حسرت دهی

بس بکوشیدی ندیدی گرمیی

پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمیی

گرمی آن اولیا و انبیاست

باز بی‌شرمی پناه هر دغاست

که التفات خلق سوی خود کشند

که خوشیم و از درون بس ناخوشند!       بردشت شد از وبلاگ آقای دلدار بناب با تشکر از ایشان

[ سه شنبه 1393/09/11 ] [ 8:42 ] [ میرحسین دلدار بناب ]

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 12:48 صبح

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:59 | 3 نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:48 | یک نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:38 | یک نظر

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 12:46 صبح

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در چهارشنبه دهم اسفند 1390 و ساعت 1:51 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در سه شنبه نهم اسفند 1390 و ساعت 10:9 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در سه شنبه نهم اسفند 1390 و ساعت 0:48 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در سه شنبه نهم اسفند 1390 و ساعت 0:47 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه هفتم اسفند 1390 و ساعت 14:40 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه هفتم اسفند 1390 و ساعت 14:39 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه هفتم اسفند 1390 و ساعت 1:9 | آرشیو نظرات

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه هفتم اسفند 1390 و ساعت 0:55 | آرشیو نظرات
    باتشکر فراوان از جناب دکتر فدایی که همه بینندگان را به آغوش طبیعت می برد.

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه هفتم اسفند 1390 و ساعت 0:52 | آرشیو نظرات

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 12:40 صبح

اردیبهشت میشو


 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:41 | 2 نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:15 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:13 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:12 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:6 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:5 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:0 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 19:55 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:59 | 3 نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:49 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:48 | یک نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:42 | نظر بدهید

          باتشکر صمیمانه از دکتر فدایی حقی عاشق طبیعت آرزوی سعادت و سلامت برای ایشان

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه دهم اردیبهشت 1391 و ساعت 23:38


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 12:8 صبح

 


l

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در شنبه بیست و سوم آذر 1392 و ساعت 22:21 | یک نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:41 | 2 نظر

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:15 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:13 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:12 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:6 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:5 | نظر بدهید

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 20:0 | نظر بدهید
       باتشکر از آقای تقی فدایی حقی که از وبلاک ایشان استفاده شده است

 

+ نوشته شده توسط تقی فدایی حقی در یکشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1391 و ساعت 19

 
 
<   <<   86   87   88   89   90   >>   >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک