بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 71
(( بیر وارمیش- بیر یوخوموش- بیر قاری ننه وارمیش اونون بیر بیزووی وارمیش بیر گون بیزووی آپاریرسووارسین سویولوبوز باغلامیشیمیش بیزووون قیچی زووار ییخیلار قیچی سینار قاری ننه دییر: بوزسن نه ظالمسان بوز دئیر:من ظالم اولسایدیم گون منی اریتمزیدی. قاری ننه دییر گون سن نه ظالم سان گون دییر من ظالم اولسایدیم قارا بولوت منیم قاباقیمی کسمزدی دییر: من ظالم اولسایدیم یاغیش مندن یاغمازیدی دئیر: یاغیش سن نه ظالمسان یاغیش دئیر: من ظالم اولسایدیم گوی اوت مند ن بیتمه زیدی دئیر:گوی اوت سن نه ظالمسان گوی اوت دئیر:من ظالم اولسایدیم قویون منی یئمه زدی دئیر: قویون سن نه ظالمسان قویون دئیر: من ظالم اولسایدیم قورد منی یئمه زدی دئیر: قوردسن نه ظالمسان قورد دئیر: من ظالم اولسایدیم ایت منی قووالامازدی دئیر: ایت سن نه ظالمسان ایت دئیر: من ظالم اولسایدیم پیشیک منیم چوره گیمی قاپیپ قاجمازیدی دئیر: پیشیک سن نه ظالمسان پیشیک دئیر: من ظالیمم ها ظالیمم کورسو آلتی قشلاقیمدی کورسو اوستی ییلاقیمدی یئدیگیم قاری ننه وئرن قیماقیمدی . به روایت : احدعلمی
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام خرداد 1392ساعت 14:56 توس
رسم ورسومات عید نوروز درمیان مردمان روستای میاب
از زمان قد یم نزدیک عید نوروز مردم روستا خود را برای استقبال از بهار باخانه تکانی
شروع می کردند و آخرین چهار شنبه را چهار شنبه سوری قرارداده وبعد از غروب آفتاب
دربالا ی پشت بام ها جمع شده وبا روشن کردن آتش دور آن جمع شده وازروی آن می پریدند
وبه زبان محلی می گفتند (آتیل باتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه )
وبزرگ خانواده همان روز با گرفتن وسایل خوراکی آجیل و غیره همه رقم برای شب آن روز
که به شب (یدی لوین )همان هفت سین – پس ازدعا آنهارا برای همه تقسیم کرده وجشن می گرفتند
وروز قبل عید یعنی روزآخرسال بعنوا ن روزعرفه معروف بود ودر این روزبعد ازظهر مرد م
روستا در قبرستا ن بقیع دورهم جمع میشدند وبزرگان با خواندن قرآن وفرستادن فاتحه مجلس را
شروع می کردند و پس ازآن هرکسی که از قبل یک چیزی ازقبیل خرما سیب شکلات وحلوا ی
محلی وغیره آماده کرده بودند را پخش می کردند وبرای اموات خود طلب امرزش می کردند
وسرمزار آنها میرفتندوفاتحه می خواندند
وغروب همان روز پدران برای دختران ازدواج کرده خویش و برادران برای خواهران خود
عیدی آماده کرده ازقبیل چادر یا پارچه شیرینی نان محلی(نزیک)وغیره میبردند وشب مردم
برای ادای احترام وفاتحه خوانی به منزل متوفی می رفتند
وجوانان ونوجوانان شب برای یک رسم دیرینه که معروف به (قورشاق)بودبه بالا پشت بامهای
مردم میرفتند ویک کیسه که باطناب به آن وصل بود ازباجه یا پنجره به داخل خونه می انداختند
وطلب عیدی می کر دند
قبل از تحویل سال مردم در مسجد دور هم جمع می شدند وبا خواندن قرآن وسوره هفت سین و دعا
روی آب که درداخل دیگ قرار داشت بعنوان آب چهل یاسین آ ب رابین همه تقسیم میکردند تا برکت
خونه شود درضمن سفره هفت سین نیز درمسجد پهن می شودوبه استقبال بهار میروند
روز عید صبح همه خانواده بیدار شده وبا روبوسی و تبریک عید به همدیگر وعیدی گرفتن از بزرگتر
عید را شروع میکنند وبا پهن کردن سفره هفت سین که تشکیل شده از قرآن مجید آیینه وگل شیرینی انواع
آجیل وخشکبار انواع میوه ها سبزه وتخم مرغ رنگی محلی نان محلی وغیره برای پزیرایی ازمهمانان
آماده می شوند وبرای عید دیدنی اول به خانه بزرگترها وبعد بقیه فامیل می روند ودورهم جمع می شوند
وهمان روز پسر بچه ها برای عید ی گرفتن به همه خانه ها غیر از تازه گذشتگان می روندو با گفتن
(بایرامیز شریک مبارک) وصاحبخانه باگفتن (یوز بئله بایرام گورسیز)عیدی انهارا میدهند
ومادر خانواده باپختن نهار همه را دور هم جمع میکند وپدر ومادر ازخاطرات گذشته میگویند
ودرروزهای تعطیل جوان ها باهم به بازیهای محلی مپردازند ودر کل همه برای هم دعا کرده وسال
خوب وخوشی را آ رزو میکنند .
برگرفته از وبلاگ آرخاج – بهشت گمشده میاب نوشته احمد دلیلی
میاب یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان هرزندات شرقیبخش مرکزیشهرستان مرندواقع شدهاست.
موقعیت مکانی میاب
از شمال کوههای قلینج و قانلی داغ آن را احاطه کرده است و در جنوب آن زمینهای کشاورزی و دشت وسیع چرمیش قرار دارد و در غرب آن دشت نسبتاَ وسیع گوزئی و گونئی واقع است . و اما از شرق توسط چراگاهها و مزارع کشاورزی به مکان خوش آب و هوایی به نام یئینجه ختم می شود که زمانی دهی بوده مسکون و عده ای در آن منطقه سکونت دلشته اند که عده ای گبر نیز در بین آنها زندگی می کرده اند تعدادی از اهالی آنجا به روستای میاب مهاجرت کرده اند و آن ده به مرور زمان از بین رفته است و از اتفاقات و دلایل از بین رفتن ده اطلاع دقیقی در دست نیست . وجه تسمیه اسم میاب را می توان از آب آشامیدنی میگوار آن ( می + آب ) و یا قرار گرفتن روستا بین دو دره ( هیلین دره ) و ( کارخانه دره سی ) که مقدار آب این دو رودخانه و نسبت کم یا زیاد آنها بستگی به ریزش برف و نزولات آسمانی دارد. نام میاب ( میانه دو آب ) گرفته شده باشد . و اما رجع به دشت چرمیش که اشاره شد ( چر + میش ) که این کلمه ریشه فارسی دارد یعنی چراگاه میش . به گفته اهالی این دشت پهناور روزگاری چراگاه گله های گاو و گوسفند شخص خیر و نیکوکاری به نام « بجان » بوده است و قبر این شخصیت در ضلع جنوب شرق دشت چرمیش واقع است که پیر مراد اهالی روستاهای اطراف از قبیل : هرزندات ‘بابرتین و میاب و میزاب بوده و هست . بجان به بخشندگی و گذشت مشهور بوده است گویند بر اساس قحطی و خشکسالی تمام احشام و دارایی او از بین می رود و اهالی اطراف به او پیشنهاد گاو چرانی می دهند و او از این پیشنهاد و نمک نشناسی رنجیده خاطر و دلشکسته می شود و از روزگار خود اینگونه شکوه می کند:
بجانا دئدیلر گل گت ناخیرا بجان بئل باغلامازدی یوزیوک تاخیلا بجان بودر دیلن اولجک اولدی چرمیشین دوزونده قالاجک اولدی به جان گفتند بیا برای ما گاو چرانی کن زمانی که بجان به هزاران تن کمر نمیبست به جان با این درد مردنی شد و در پهن دشت چرمیش ماندنی شد و اینک دشت چرمیش و املاک بجان بصورت اوقافی چراگاه و محل کشت و کار مردم اطراف شده است . از دشت چرمیش که بگذریم در سرازیری آن دره اؤلن واقع شده است این دره با آبشار های نسبتا بلند و سنگ های خارا ی عظیم الجثه بسیار دیدنی است و راه رسیدن به روستای میاب از بین این دره می باشد که راه و محل گذر ایلات و عشایر یکانات به ییلاق خوش آب و هوا قره چی می باشد. روستای میاب تنها از طریق همین راه با شهر ارتباط پیدا می کند و در حال حاضر آسفالته ماشین رو می باشد. از نمونه یافته های زیر خاکی پیداست که روستای میاب به حدود حکومت ساسانی مسکون بوده است ولی در نوشته های نویسندگانی چون صمد سرداری نیا و رحیم رئیس نیا این روستا محل گذر قوم آسی و اقوام ماننایی از آسیای میانه به سوی آسیای جنوب غربی بوده است ( نقل به مضمون ). از نظر باستانی و دارای تمدن بودن اثری که بشود به آن استناد کرد موجود نیست ولی در محل بین تلاقی دو کوه قیلینج و قانلی داغ محلی به نام کلیسا واقع است که مسیر گذر قوم هایی از آسیای میانه به سوی آسیای صغیر می باشد.و همچنین اصطلاح و واژه های فارسی دری در این روستا نشان از مراوده قومیت های مختلف با یکدیگر بوده است که در زیر به چند نمونه از آن که در گویش های اهالی و نام محل مشاهده شده است اشاره می شود.
مکانها و موقعیت های روستای میاب
مکانها و زمینهایی که در مالکیت این روست هستند بدین قرارند: 1- چرمیش - اؤلن دره سی - اؤلن قیراقی - اؤلن یولی – کارخانه قاباقی – آشاقی کؤفشن –یوفاری کؤفشن – قاسمعلی آقاشلیقی – قاشلار – لیلی وان – عبداله پشدسی – کش – گوللر- رجب دره سی – ملا علی کؤفشنی – قوربان بایری – گونئی – گلین قیه – کاهار اوستی - گؤزی – قاباخ داغ – گویلر – میرزی باغی – دگیر مان دره سی – زالدیر – چاشیرلی دره سی – چاشیرلی – ایمان گدیگی – قلینج – گوی چشمه – بالدیر قانلیخ – هاچا – تکه دوندوران – اوزون چشمه – پتک لیخ – قانلی داغ – کوسینه –لووه سر – دمیرچی قیه سی – قیه باشی –- چمن بوغازی – پیخ پیخ چشمه – اوجامرس- سالللار آلتی –چانقیلیخ – داغ باشی – ائولر یئری – کولاماهار – کد باشی – ایری یورد – مارالان بایری – کند بالان – آق ساللار – هیلین دره – خشدره –– دار دلن– ایلچی ید گدیگی – آرخاج – بایقوشلی – چاخماقلی – تبریز یولدی – یئیینجه – جان پاشا –باش چشمه – قیرخ کلک – میدانلار - گؤللر- ساری قیه – قجیر لیخ – نی نو –بایرام علی گئدیگی –مهدی چشمه سی – قره قیه – قوشا آرخاج – قاباخ داغ- هوره – لوله بین – یول آیرمی – قارقا قونماز – قریب علی کشی - مرگی.
محلات میاب
روستای میاب از چند محله تشکیل شده است از جمله : محله کارخانا قاباقی – یوخاری محله – آشاقی محله – چمنلیک – آخوند محله سی – چشمه باشی – گول باشی – این روستا طبق سرشماری جهاد سازندگی در سال 1375 دارای 276 خانوار و 1307 نفر جمعیت داشته است در آن موقع راه آن شوسه بود که در سال 1370 به همت جهاد سازندگی و اهالی حدود 12 کیلومتر خاکی آن از اول جاده ترانزیت مرند جلفا تا داخل روستا آسفالت گردید. در میدان اصلی ده چشمه ای به نام چشمه ملا نوروز وهمچنین مسجدی نیز در ضلع جنوبی به نام همین شخص پا بر جا بود بنا به روایت اهالی ملا نوروز مردی با فضیلت و کوشا بوده است گویند این چشمه را با حفر قنات از بالای ده از جنب زمینی معروف به ( اوجا مرس ) به داخل ده هدایت کرده است و در جنب آن چشمه مسجد ملانوروز را بنا کرده است .به روایتی در حدود چهارصد سال قبل . در سال 1374 آب چشمه دیگری را به نام تکه دوندوران و چشمه دیگری در مسیر همین چشمه از محلی به نام دمیرچی قیه سی را با همدیگر مربوط نموده و به همت جهاد سازندگی واهالی روستا توسط لوله از دامنه کوه به داخل روستا هدایت شد و در ورودی روستا با ایجاد و بنای ساختمانی به صورت منبع آب (در زمین اهدایی آقای محمد خیالی میاب) ذخیره گردید و آب چشمه ها از منبع توسط لوله به منازل اهالی روستا هدایت می شود. و اما حوضچه هایی که در مسیر چشمه بنا شده است جهت شرب دام و همچنین شست و شوی رخت مورد استفاده قرار می گیرد. بنای قدیمی مسجد ملانوروز در سال 1371 توسط اهالی تخریب وبه جای آن در فضای گسترده تری با الحاق حیاط مسجد به بنای قدیمی و قسمتی از میدان روستا با نظارت مهندس محمد صادق مصطفوی و نظارت معمار حاج حسن رحمانی و به همت و همکاری شادروان حاج احد روزه دار و مردم روستا مسجد جامع امروزی بنا گردید که در نوع خود در منطقه بی همتاست .این مسجد برای روستا حائز اهمیت فراوان می باشد اهالی از این مسجد بیشتر برای مراسم ختم و نذورات و اطعام و سایرامور خیریه و همچنین در ایام ماه محرم جهت عزاداری عزاداران امام حسین ( ع) از قبیل تعزیه خوانی ،زنجیر و سینه زنی و سخنرانی استفاده می کنند.بیشتر مراسم ختم و عزاداری در این مسجد برگزار می شود به گفته قدیمی ها حدود چهارصد سال بلکه بیشتر اهالی از این مسجد و آب این چشمه بهره ها برده اند . چشمه دیگری نیز در شرق روستا به نام کهریز چشمه سی موجود است که مورد استفاده اهالی شرق روستا می باشد. از بناهای عمومی دیگر روستا می توان از مسجد جامع قدیمی نام برد که بنای آن در نوع خود بی نظیر است که تقریبا ششصد سال قدمت دارد .
چگونگی احداث اولین مدرسه و تحصیل در آن
قبل از تاسیس مدرسه تحصیل و تعلیم و تربیت توسط ملای مکتب انجام می گرفت این اشخاص که همگی به رحمت ایزدی پیوسته اند از اینقرارند:
1.مرحوم ملا علی ذاکری
2.مرحوم ملا اشرف فتاحی
3.ملا محمدعلی ذاکری
4.ملا عباس ذاکری
5.ملا یوسف نوری ثانی
6.ملا اوروج اکبری
7.شیخ النقی فقیری.
غیر از یادشدگان بالا ، خانمهایی نیز بودند که به بچه ها آموزش قرآن می دادند از جمله این خانمها می توان از بانو بنی علمی، نرگس خانی یاد کرد این اشخاص ضمن کار تبلیغ ، مدرس مکتبخانه بوده اند و نقش مهمی در باسواد کردن مردم داشتند از تدریس آن بزرگان کم کم عده باسوادان زیاد گردید. محصلین و دانش آموزان آن دوره بیشتر از کتا ب قرآن،گلستان وبوستان سعدی و جامع عباسی بهره می گرفتند و از این کتابها آموزش می دیدند. مرحوم ملا محمد علی ذاکری چندین شاگرد در منزل خود داشته است از جمله می توان از مرحوم میر علی شفیعی ومرحوم حاج مهدی قلی کمالی نام برد. که به مکتب آن مرحوم رفته و خواندن و نوشتن و تلاوت قرآن را از آن بزرگوار فرا گرفته اند.مرحوم شیخ النقی که نابینا و حافظ کل قرآن بوده و مرحوم ملا اوروج نیز هر دوره شاگرد قرآن داشتند . قابل ذکر است که ملا اشرف: در تدریس قرآن و تعزیه خوانی تبحر خاصی داشته است . آنان به جای دستمزد از جهت حق التدریسی اقلامی از قبیل : لبنیات – گندم و غیره دریافت می کردند.رسم هر طلبه ای که برای آموزش یا قرائت قرآن به مکتب می رفت با خود تشکچه برای نشستن روی آن و هیزم جهت سوخت می برد.دراینجا قسمتی از نامه فرزند برومند ملا اوروج حاج آقا محمد اکبری را جهت مطالعه همشهریان درج می نمایم : « یادم هست که در سال 1337 هجری شمسی اولین ساخت مدرسه را که در محله قبرستان بنا شد اولین کلنگ را خدابیامرز مشهدی ملا اوروج اکبری با کمک خدا بیامرز معلم گرامی استاد محمد صادق مرادی به زمین زد. استاد گرامی که آن زمان حدود پنجاه سال داشت در ساخت مدرسه کار وتلاش می کرد و بنده فرزند کوچک ایشان که تا کلاس چهارم در مدرسه ای که مکان آن در خانه شخصی بود تحصیل می کردم و بعد از آن در مدرسه جدیدالتاسیس ادامه تحصیل دادم و اکثر دانش آموزان بعد از تمام کردن درس برای آموزش قرآن کریم در منزل شخصی آن مرحوم برای آموزش قرآن به خانه ما می آمدند و ایشان تدریس می کرد خدایش بیامرزد. یکی ازکارهای نیک این پدرپیر در خاک خفته تربیت نمودن اولاد صالح که لقمه حلال با کار و کوشش خود بدست آورده و توانسته همه را در صراط مستقیم هدایت کرده امرار معاش خود را با کارگری ادامه داده وبا دسترنج خودش تامین زندگی را به آخر رساند. مرحوم پدرم یادگرفتن سواد در مکتب خانه پیش استادان آن زمان همراه با یاد گرفتن قرآن بطور درست انجام داده بود و بعد از مدتی خودش برای تعزیه خوانی در روستای میاب که محل زندگی خودش بود ادامه می داد و در نقش حربن ریاحی در روز عاشورای حسینی تعزیه می خواند و قلبها را در عزای حسینی محزون می کرد و علاقه زیادی به پیامبر خدا و ولایت او 12 امام داشت و خود مقلد آیت الله بروجردی بود و از او رساله گرفته بود و به خویشاوندان احکام یاد می داد و خود به مساله اش وارد بود.در ایام بیکاری برای جوانان 15 الی 18 سال چه دختر و چه پسر آموزش قرآن را تا پایان سال یاد می داد و سال دیگر شاگردان دیگری را برای آموزش قبول می کرد در بین مردم از احترام خاصی برخوردار بود. در جامعه مرد با ایمان و صبوری بود.در شب های جمعه مردم او را به مهمانی دعوت می کردند وی با تلاوت قرآن برای رفتگان آنها طلب مغفرت می نمود همچنین در منزل خودمان یک زندگی ساده ولی پرمحتوا داشتیم برای ما نه تنها پدر بلکه برکت عظیم در زندگی ما بود ما را با قرآن آشنا و تعلیم نمود بخصوص بنده را درست تربیت کرد و راه درست زیستن را به من نشان داد خدایش بیامرزد» لازم به اشاره است مدرسه ای که در محل قبرستان میاب برای تحصیل ایجاد گردید توسط مرد دانش دوست مرحوم میرزا آقا نجف زاده در اختیار اهالی روستا قرار گرفت. ایشان فردی فرهیخته و طالب علم و یادگیری بودند و نقش بسزایی در تحصیل دختران در این روستا در آن زمان داشته اند.
میاب یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان هرزندات شرقی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع شدهاست.
از شمال کوههای قلینج و قانلی داغ آن را احاطه کرده است و در جنوب آن زمینهای کشاورزی و دشت وسیع چرمیش قرار دارد و در غرب آن دشت نسبتاً وسیع گوزئی و گونئی واقع است . و اما از شرق توسط چراگاهها و مزارع کشاورزی به مکان خوش آب و هوایی به نام یئینجه ختم می شود که زمانی دهی بوده مسکون و عده ای در آن منطقه سکونت دلشته اند که عده ای گبر نیز در بین آنها زندگی می کرده اند تعدادی از اهالی آنجا به روستای میاب مهاجرت کرده اند و آن ده به مرور زمان از بین رفته است و از اتفاقات و دلایل از بین رفتن ده اطلاع دقیقی در دست نیست . وجه تسمیه اسم میاب را می توان از آب آشامیدنی میگوار آن ( می + آب ) و یا قرار گرفتن روستا بین دو دره ( هیلین دره ) و ( کارخانه دره سی ) که مقدار آب این دو رودخانه و نسبت کم یا زیاد آنها بستگی به ریزش برف و نزولات آسمانی دارد. نام میاب ( میانه دو آب ) گرفته شده باشد . و اما رجع به دشت چرمیش که اشاره شد ( چر + میش ) که این کلمه ریشه فارسی دارد یعنی چراگاه میش . به گفته اهالی این دشت پهناور روزگاری چراگاه گله های گاو و گوسفند شخص خیر و نیکوکاری به نام « بجان » بوده است و قبر این شخصیت در ضلع جنوب شرق دشت چرمیش واقع است که پیر مراد اهالی روستاهای اطراف از قبیل : هرزندات ‘بابرتین و میاب و میزاب بوده و هست . بجان به بخشندگی و گذشت مشهور بوده است گویند بر اساس قحطی و خشکسالی تمام احشام و دارایی او از بین میرود و اهالی اطراف به او پیشنهاد گاو چرانی میدهند و او از این پیشنهاد و نمک نشناسی رنجیده خاطر و دلشکسته میشود و از روزگار خود اینگونه شکوه میکند: بجانا دئدیلر گل گت ناخیرا بجان بئل باغلامازدی یوزیوک تاخیلا بجان بودر دیلن اؤلجک اولدی چرمیشین دؤزونده قالاجک اولدی به به جان گفتند بیا برای ما گاو چرانی کن زمانی که بجان به هزاران تن کمر نمیبست به جان با این درد مردنی شد و در پهن دشت چرمیش ماندنی شد و اینک دشت چرمیش و املاک بجان بصورت اوقافی چراگاه و محل کشت و کار مردم اطراف شده است . از دشت چرمیش که بگذریم در سرازیری آن دره اؤلن واقع شده است این دره با آبشار های بلنئ و سنگ های خارا عظیمالجثه بسیار دیدنی است و راه رسیدن به روستای میاب از بین این دره می باشد که راه و محل گذر ایلات و عشایر یکانات به ییلاق خوش آب و هوا قره چی می باشد. روستای میاب تنها از طریق همین راه با شهر ارتباط پیدا می کند و در حال حاضر آسفالته ماشین رو می باشد. از نمونه یافته های زیر خاکی پیداست که روستای میاب به حدود حکومت ساسانی مسکون بوده است ولی در نوشته های نویسندگانی چون صمد سرداری نیا و رحیم رئیس نیا این روستا محل گذر قوم آسی و اقوام ماننایی از آسیای میانه به سوی آسیای جنوب غربی بوده است ( نقل به مضمون ). از نظر باستانی و دارای تمدن بودن اثری که بشود به آن استناد کرد موجود نیست ولی در محل بین تلاقی دو کوه قیلینج و قانلی داغ محلی به نام کلیسا واقع است که مسیر گذر قوم هایی از آسیای میانه به سوی آسیای صغیر می باشد.و همچنین اصطلاح و واژه های فارسی دری در این روستا نشان از مراوده قومیت های مختلف با یکدیگر بوده است که در زیر به چند نمونه از آن که در گویش های اهالی و نام محل مشاهده شده است اشاره می شود
روستای میاب از چند محله تشکیل شده است از جمله : محله کارخانا قاباقی – یوخاری محله – آشاقی محله – چمنلیک – آخوند محله سی – چشمه باشی – گول باشی – این روستا طبق سرشماری جهاد سازندگی در سال 1375 دارای 276 خانوار و 1307 نفر جمعیت داشته است در آن موقع راه آن شوسه بود که در سال 1370 به همت جهاد سازندگی و اهالی حدود 12 کیلومتر خاکی آن از اول جاده ترانزیت مرند جلفا تا داخل روستا آسفالت گردید. در میدان اصلی ده چشمه ای به نام چشمه ملا نوروز و. همچنین مسجدی نیز در ضلع جنوبی به نام همین شخص پا بر جا بود بنا به روایت اهالی ملا نوروز مردی با فضیلت و کوشا بوده است گویند این چشمه را با حفر قنات از بالای ده از جنب زمینی معروف به ( اوجا مرس ) به داخل ده هدایت کرده است و در جنب آن چشمه مسجد ملانوروز را بنا کرده است .به روایتی در حدود چهارصد سال قبل . در سال 1374 آب چشمه دیگری را به نام تکه دوندوران و چشمه دیگری در مسیر همین چشمه از محلی به نام دمیرچی قیه سی را با همدیگر مربوط نموده و به همت جهاد سازندگی واهالی روستا توسط لوله از دامنه کوه به داخل روستا هدایت شد و در ورودی روستا با ایجاد و بنای ساختمانی به صورت منبع آب (در زمین اهدایی آقای محمد خیالی میاب) ذخیره گردید و آب چشمه ها از منبع توسط لوله به منازل اهالی روستا هدایت می شود. و اما حوضچه هایی که در مسیر چشمه بنا شده است جهت شرب دام و همچنین شستوشوی رخت مورد استفاده قرار میگیرد. بنای قدیمی مسجد ملانوروز در سال 1371 توسط اهالی تخریب وبه جای آن در فضای گسترده تری با الحاق حیاط مسجد به بنای قدیمی و قسمتی از میدان روستا با نظارت مهندس محمد صادق مصطفوی و نظارت معمار حاج حسن رحمانی و به همت و همکاری شادروان حاج احد روزه دار و مردم روستا مسجد جامع امروزی بنا گردید که در نوع خود در منطقه بی همتاست .این مسجد برای روستا حائز اهمیت فراوان می باشد اهالی از این مسجد بیشتر برای مراسم ختم و نزورات و اطعام و سایرامور خیریه و همچنین در ایام ماه محرم جهت عزاداری عزاداران امام حسین ( ع) از قبیل تعزیه خوانی زنجیر و سینه زنی و سخنرانی استفاده میکنند.بیشتر مراسم ختم و عزاداری در این مسجد برگزار میشود به گفته قدیمی ها حدود چهارصد سال بلکه بیشتر اهالی از این مسجد و آب این چشمه بهره ها بردهاند . چشمه دیگری نیز در شرق روستا به نام کهریز چشمه سی موجود است که مورد استفاده اهالی شرق روستا می باشد. از بناهای عمومی دیگر روستا می توان از مسجد جامع قدیمی نام برد که بنای آن در نوع خود بینظیر است که تقریباً ششصد سال قدمت دارد
قبل از تاسیس مدرسه تحصیل و تعلیم و تربیت توسط ملای مکتب انجام میگرفت این اشخاص که همگی به رحمت ایزدی پیوسته اند از اینقرارند:
1.مرحوم ملا علی ذاکری
2.مرحوم ملا اشرف فتاحی
3.ملا محمدعلی ذاکری
4.ملا عباس ذاکری 5.ملا یوسف نوری ثانی 6.ملا اوروج اکبری
7.شیخ النقی فقیری.
غیر از یادشدگان بالا خانمهایی نیز بودند که به بچه ها اموزش قرآن میدادن از جمله این خانمها می توان از بانو بنی علمی] نرگس خانی یاد کرد این اشخاص ضمن کار تبلیغ‘مدرس مکتبخانه بوده اند و نقش مهمی در باسواد کردن مردم داشتند از تدریس ان بزرگان کم کم عده باسوادان زیاد گردید. محصلین و دانش اموزان آن دوره بیشتر از کتا ب قران‘گلستان وبوستان سعدی و جامع عباسی- بهره می گرفتند و از این کتابها اموزش میدیدند. مرحوم ملا محمد علی ذاکری چندین شاگرد در منزل خود داشته است از جمله می توان از مرحوم میر علی شفیعی ومرحوم حاج مهدی قلی کمالی نام برد. که به مکتب آن مرحوم رفته و خوانده و نوشتن و تلاوت قرآن را از آن بزرگوار فرا گرفته اند.مرحوم شیخ النقی که نابینا و حافظ کل قران بوده و مرحوم ملا اوروج نیز هر دوره شاگرد قران داشتند . قابل ذکر است که ملا اشرف: در تدریس قران .و تعزیه خوانی تبحر خاصی داشته است . آنان به جای دستمزد از جهت حقالتدریسی اقلامی از قبیل : لبنیات – گندم و غیره دریافت میکردند.رسم هر طلبه ای که برای آموزش یا قرائت قرآن به مکتب میرفت با خود تشکچه برای نشستن روی آن و هیزم جهت سوخت میبرد.دراینجا قسمتی از نامه فرزند برومند ملا اوروج حاج آقا محمد اکبری را جهت مطالعه همشهریان درج مینمایم : « یادم هست که در سال 1337 هجری شمسی اولین ساخت مدرسه را که در محله قبرستان بنا شد اولین کلنگ را خدابیامرز مشهدی ملا اوروج اکبری با کمک خدا بیامرز معلم گرام استاد محمد صادق مرادی به زمین زد. استاد گرامی که آن زمان حدود پنجاه سال داشت در ساخت مدرسه کار وتلاش می کرد و بنده فرزند کوچک ایشان که تا کلاس چهارم در مدرسه ای که مکان آن در خانه شخصی بود تحصیل میکردم و بعد از آن در مدرسه جدیدالتاسیس ادامه تحصیل دادم و اکثر دانش آموزان بعد از تمام کردن درس برای آموزش قرآن کریم در منزل شخصی آن مرحوم برای آموزش قرآن به خانه ما می آمدند و ایشان تدریس میکرد خدایش بیامرزد. یکی ازکارهای نیک این پدرپیر در خاک خفته تربیت نمودن اولاد صالح که لقمه حلال با کار و کوشش خود بدست آورده و توانسته همه را در صراط مستقیم هدایت کرده امرار معاش خود را با کارگری ادامه داده وبا دسترنج خودش تامین زندگی را به آخر رساند. مرحوم پدرم یادگرفتن سواد در مکتب خانه پیش استادان آن زمان همراه با یاد گرفتن قرآن بطور درست انجام داده بود و بعد از مدتی خودش برای تعزیه خوانی در روستای میاب که محل زندگی خودش بود ادامه میداد و در نقش حربن ریاحی در روز عاشورای حسینی تعزیه میخواند و قلبها را در عزای حسینی محزون میکرد و علاقه زیادی به پیامبر خدا و ولایت او 12 امام داشت و خود مقلد آیتالله بروجردی بود و از او رساله گرفته بود و به خویشاوندان احکام یاد میداد و خود به مساله اش وارد بود.در ایام بیکاری برای جوانان 15 الی 18 سال چه دختر و چه پسر آموزش قرآن را تا پایان سال یاد میداد و سال دیگر شاگردان دیگری را برای آموزش قبول میکرد در بین مردم از احترام خاصی برخوردار بود. در جامعه مرد با ایمان و صبوری بود.در شب های جمعه مردم او را به مهمانی دعوت میکردند وی با تلاوت قرآن برای رفتگان آنها طلب مغفرت مینمود همچنین در منزل خودمان یک زندگی ساده ولی پرمحتوا داشتیم برای ما نه تنها پدر بلکه برکت عظیم در زندگی ما بود ما را با قرآن آشنا و تعلیم نمود بخصوص بنده را درست تربیت کرد و راه درست زیستن را به من نشان داد خدایش بیامرزد» لازم به اشاره است مدرسه ای که در محل قبرستان میاب برای تحصیل ایجاد گردید توسط مرد دانش دوست مرحوم میرزا آقا نجف زاده در اختیار اهالی روستا قرار گرفت. ایشان فردی فرهیخته و طالب علم و یادگیری بودند و نقش بسزایی در تحصیل دختران در این روستا در آن زمان داشته اند.
بازیهای محلی میاب
دردوران گذشته
در دوران گذشته بازیهایی درروستای میاب میان مردم را یج بود که مهمترین آ نها
عبارتنداز
1- (عا شق بازی )که در قدیم در بین مردان اهالی رایج بوده وازیک استخان گوسفند
برای بازی استفاده می شده
2- (بازی شش قوم )یک بازی گروهی بین چند نفر دردو گروه انجام می شد که تقریبا
مثل کبدی الان میبا شد
3-(بازی پیل دسته) که از یک چوب حدودا یک متری جهت پرتاب وضربه زدن ویک
چوب کوتاه تقریبا بیست سانتی دوسرآن تراشیده شده بین یکنفر زننده چوب وچند نفر
جهت گرفتن ان (که بازی خطرناکی بود)
4-(بازی هفت سنگ) که در دو گروه با یک توب وهفت عدد سنگ تخت انجام می شد
5-(گیزلین پا چا )مابین دوگروه انجام می شد که یکی چشم بسته تاصد می شمردودیگری
قائم میشد تا گروه شمارنده انهاراپیداکند
6-(آرا توپی )که همان وسطی الان میباشد
7-ودیگر بازیهایی ازقبیل بادام- گویز(یاگردو)اویونی که درعید نوروز بیشتر انجام میشد
وبازیهایی ا زقبیل فوتبال والیبال اسب دوانی دومیدانی (معروف به بوزگدماخ)
قار گولله سی ونیز یکی ازاصلی ترین بازیها شاه وزیروغیره
همه این بازیها بیشتردرفصل پاییز زمستان واوایل بهار چون موقع نداشتن کارکشاورزی
انجام می شد وجهت پر گردن اوقات فراغت و سرگرمی وهمد لی وصفا بود و بیشتر در
بین جوانان ونوجوانان وبچه ها بود
احمد د لیلی میاب
چندین نکات ایمنی درموردبخاریهای گازی
ابتدا تمام مواردایمنی راطبق استانداردهای جهانی باید رعایت کنیم
1-هربا ر می خواهیم بخاری رانصب کنیم ان راکاملا سرویس کرده واز سالم بودن آ ن
اطمینان حاصل کنیم
2-قبل از نصب - شیر گاز را چک کرده وبعد شیلنگ را نصب کرده وحتما بست روی ان
نصب شود وبعد با کف صابون جهت اطمینان ازعدم نشت گا ز ان را تست کنیم
3- دودکش بخاری را طبق استاندارد نصب کرده وبه هیچ وجه از پنجره ویا مستقیم از دیوا ر
به بیرون نصب نکنیم ودر صورت نصب از دیوار حتما ا ز بیرون یک متر ونیم به دودکش
اضافه کرده وکلاهک (H)استفاده شود
4- از رفتن گازهای (Co) به بیرون از دودکش اطمینان حاصل کنیم با دست زدن به دودکش
اگر دودکش گرم باشد مشکلی وجود ندارد
5-هر چند وقت بخار ی را چک کنیم ودر صورت مشکل با سرویسکاران مجاز وباتجربه
مشورت کرده ودر صورت نیاز از آنها کمک بگیریم وبه هیچ وجه دستکاری نکنیم
6-در خصوص بخاری های هوشمند حتما شرایط نصب را مطالعه کرده وبعد آن را نصب کنیم
وبه هیچ وجه بخار یهای هوشمند را دستکاری نکنیم
7- فاصله بخا ری نسبت به دیوار حتما رعایت شود واز گذاشتن بخاری در جوا ر مبل وکمد وغیره
جدا خود دا ری کنیم واز گذاشتن اشیاء قابل اشتعا ل نیز روی بخاری خود داری کنیم
درآخر بخاری گا زی مثل یک بمب خاموش می باشد وبا دستکا ری ورعایت نکردن نکات
ایمنی مشکل سا ز می شود پس همیشه نکا ت ا یمنی رارعایت کنیم
احمد دلیلی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک