سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 788735

  بازدید امروز : 159

  بازدید دیروز : 155

میاب دان بیر سس

 
این دلها همچون تنها به ستوه آید پس براى راحت آن سخنان تازه حکمت باید . [نهج البلاغه]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 8:19 عصر
خانه / آخرین اخبار / علامه ای از مرند که او را کمتر می شناسیم!

علامه ای از مرند که او را کمتر می شناسیم!

یکی از چهره های درخشان و ممتاز تاریخی و از فقهای برجسته و مشاهیر بزرگ جهان اسلام و همچنین از متخصصین علم رجال و حدیث آیت الله العظمی علامه شیخ ابوالحسن نجفی دولت آبادی (از مراجع طراز اول تهران در دوران مشروطیت و امام جمعه شهر ری در آن دوره که دارای تألیفات فراوان فقهی، دینی و سیاسی به زبان های عربی و فارسی می باشد که برخی از آن ها هم اینک نیز در سطوح بالای دروس حوزوی در قم و نجف توسط علمای بزرگ تدریس می شود) می باشد که در برخی کتب با تغییر پسوند نام خانوادگی شان، از ایشان با نام شیخ ابوالحسن مرندی یاد می شود. راقم این سطور با توجه به تحقیقات میدانی و کتابخانه ای که طی سال های گذشته درباره این شخصیت برجسته دینی از تهران و قم گرد آوری نموده است، فلذا شایسته می بیند تا در این راستا به مواردی مختصر در قالب چکیده ای کوتاه در رابطه با شخصیت فقهی، دینی و سیاسی آیت الله نجفی دولت آبادی مطالبی بیان شود.

علامه آیت الله العظمی حاج شیخ ابوالحسن نجفی دولت آبادی از صلحای زمان و یکی از علمای بزرگ و ماندگار سده چهاردهم هجری قمری است که از خانواده ای بی نام نشان برخاسته و به یکی از نامدارانی تبدیل شده است که تبلور نام و یادش به تنهایی گویای بخشی از تاریخ و فرهنگ دینی و اسلامی گستره جغرافیایی و دینی جهان اسلام می باشد.

http://s2.picofile.com/file/7789188488/Dup_1_dolat_abad_19_.jpg

شیخ ابوالحسن نجفی دولت آبادی در نیمه دوم سده سیزدهم هجری بین سال های 1250 تا 1260 هجری در دهستان دولت آباد پا به عرصه هستی نهاده و پس از سپری نمودن دروس مکتب خانه و ابتدایی در دولت آباد و مرند، با توجه به علاقه وافری که به علوم اسلامی داشتند، جهت تحصیل در این زمینه به حوزه علمیه نجف مهاجرت نموده و برای مدت بیش از پانزده سال در آن شهر از محضر اساتید بزرگ آن دوره از جمله آیات عظام شیخ مرتضی انصاری، میرزا محمدحسن شیرازی، میرزا حبیب‏ الله رشتی، فاضل شربیانی، محمدحسن مامقانی، سید محمد کاظم یزدی، آخوند خراسانی، میرزا محمدتقی شیرازی، ملاحسنقلی همدانی، شیخ جعفر شوشتری، سید حسین کوه کمری تبریزی و شیخ الشریعه کسب فیض می نمایند. در برخی از منابع تاریخی اشاره شده است که ایشان در ابتدای ورود به نجف اشرف به زیارت شیخ مرتضی انصاری مشرف شده و مدتی نیز از حضور شیخ انصاری تلمذ می نمایند. شیخ الوالحسن نجفی دولت آبادی حدود 35 سالگی توسط آیت الله فاضل شربیانی به درجه اجتهاد نائل می شوند. ایشان پس از اتمام تحصیلات در نجف و دریافت درجه اجتهاد به زادگاه مادری خویش دولت آباد برگشته و مدتی در این روستا سکنت گزیده و همزمان با شروع نهضت مشروطیت و به دعوت علمای تهران و البته بروز برخی ناملایمی ها که به دلایل خاصی از عده ای ناجوانمرد در منطقه خویش مرند که بررسی آن ها خارج از حوصله این مبحث می باشد، به تهران عزیمت می کنند.
ایشان یکی از عناصر مؤثر در نهضت مشروطیت بودند بگونه ای که در کنار شیخ فضل الله نوری به مخالفت با مشروطه ای که از نظر شیخ خالی از وجوه اسلامی و مشروعیت دینی باشد می پردازند و حتی در این زمینه کتابی نیز تحت عنوان «رسائل سیاسی» نگاشته و در آن به تبیین آراء خویش در زمینه مشروطیت مبادرت می نمایند. فریدون آدمیت تاریخ‌نگار معاصر ایران و نویسنده آثار بسیاری درباره مشروطیت و از روشنفکران مشروطه یکی از نویسندگان مشهوری است که حساسیت ویژه ای نسبت به مواضع سیاسی علامه نجفی دولت آبادی در رابطه با مشروطیت که در واقع «مشروطیت منهای مشروعیت» را انکار می نمود، دارد که حتی در برخی جاها به این عالم بزرگ نیز بشدت تاخته و با ذکر عناوین رکیک از او با عنوان «شیخ…مرندی» نام می برد.
علامه شیخ ابوالحسن نجفی دولت آبادی در سال 1349 هجری قمری در شهر ری رحلت کرده و طی مراسمی باشکوه تشییع و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده می شوند. از ایشان دو فرزند به نام های حاج شیخ محمد نجفی و فاطمه نجفی به یادگار مانده بود. در حال حاضر هیچ اطلاعی از این دو نفر در دسترس نیست

یادداشت از: حمید خوش آیند

تعداد امتیازات: (1) Article Rating 

 
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 8:14 عصر
خانه / آخرین اخبار / آیت ‏اللَّه “میرزا علی ‏اکبر مرندی”

آیت ‏اللَّه “میرزا علی ‏اکبر مرندی”

آیت ‏اللَّه علی اکبر مرندی در حدود سال 1314 ( 1275ق) در شهرستان مرند و در یک خاندان علمی به دنیا آمد. ایشان پس از طی تحصیلات مقدماتی در زادگاه خود و تبریز، راهی حوزه علمیه نجف شد و در مدت پانزده سال، از درس حضرات آیات عظام شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، میرزای نایینی، آقاضیاءالدین عراقی و سید ابوالحسن اصفهانی بهره برد.

آیت‏اللَّه مرندی همچنین، به مدت ده سال، به همراه دوست و هم حجره خود، علامه سید محمد حسین طباطبایی در رشته سلوک و عرفان از حضور عرفای نامی عصر، همچون حضرات آیات سید حسین کوه کمره‏ای، سید صدرا بادکوبه‏ای و به ویژه میرزا علی قاضی تبریزی طباطبایی، شهد شیرین عرفان و سلوک را چشید و به مرحله والایی از سیر و سلوک الهی نائل شد. ایشان به احادیث، تفاسیر و مسائل فقهی و عرفانی احاطه و تسلط کامل داشت و بیش از پنجاه سال در شهرستان مرند اقامت ورزید.

در این سالیان، سیل مشتاقان و علاقه‏مندان و سالکان راه، برای کسب فیض و حل مشکلات روحی به مرند می‏رفتند و از محضر پرفیض او مستفیض می‏شدند.

این عالم ربانی از جمله افراد نادری است که علامه طباطبایی آنان را به عنوان ستارگان درخشان آسمان عرفان نام برده است. آیت‏اللَّه مرندی سرانجام پس از نزدیک به یکصد سال زندگی پر برکت در فروردین 1373 ش برابر با 1414 ق به لقاء اللَّه پیوست و به دیدار دوست شتافت.

معرفی بیشتر :

ولادت:1314ق.

محل ولادت: مرند        وفات: 1416ق.            محل دفن: مرند (امامزاده احمد بن موسی)            منبع : یاشیل وطن مرند

محل تحصیل: تبریز، نجف

اساتید: حضرات میرزا ابوالحسین انگجی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمد حسین نائینی ، آقا ضیاء الدین عراقی و… استاد عرفان:آقا سید علی قاضی

ولادت: ایشان در سال 1314 هـ . ق. در خانواده‌ای بسیار متدین و متقی، در شهرستان مرند چشم به جهان گشود. پدرش، ملاعلی مقدس از علمای وارسته و برجسته آذربایجان بود و به صدق و صفا وعلم و تقوا، معروف بود و به خاطر تقدّس زیادی که در رعایت امور شرعی و حقوق مردم، حتی در مسائل بسیار جزئی داشت، به «مقدس» شهرت یافته بود. مردم با احترام و تجلیل به این بزرگوار می‌نگریستند و برای رفع مشکلات مادی و معنوی خود، به ایشان مراجعه می‌کردند و از او رهنمود می‌طلبیدند. وی حدود سال 1320 هـ . ق. رحلت کرد؛ ولی از خود یادگاری بس ارزنده به جا گذاشت که مورد نظر پروردگار قرار گرفت. این یادگار کسی جز حضرت آیت الله آقا میرزا علی اکبر مرندی نبود.[1]

تحصیلات آقا : میرزا علی اکبر مرندی آموزش‌های اولیه را در محضر پدرش سپری کرد، امّا دیری نپایید که از نعمت وجود ایشان محروم شد. او 6 ساله بود که خبر غرق شدن پدرش در خزینه حمام، قلبش را جریحه‌دار ساخت. او پس از رحلت پدر، دروس مرسوم آن عصر را نزد آقا شیخ محمد حسین رفیعیان و حاج شیخ باقر مجتهدی مرندی، به بهترین وجه آموخت و برای ادامه تحصیلات و طی مراحل عالی حوزوی، به حوزه علمیه تبریز عزیمت کرد و با جدّیت و پشتکار تمام و علاقه وصف ناپذیر، به کسب علم پرداخت و محضر علمای نامی آن عصر را درک کرد؛ از جمله آیت الله العظمی حاج میرزا ابوالحسن انگجی (متوفا: 1317 هـ . ق) که آیت الله مرندی عمده تحصیلاتشان در تبریز محضر ایشان بود.[2]

تشرف به عتبات عالیات:  آیت الله مرندی با سختی و مشکلات فراوان در تبریز به تحصیل ادامه می‌داد. وی مورد توجه خاصّ استادان آن جا قرار گرفته بود. با این که حوزه‌ علمیه تبریز در سطح بالای علمی و معنوی قرار داشته، ولی با این همه آوازه حوزه علمیه نجف هر طلبه مشتاق را به خود فرا می‌خواند و این آرزو با امکانات آن روز مشکل می‌نمود، به خصوص وضع مالی و معیشتی آیت الله مرندی این آرزو را امکان ناپذیر ساخته بود؛ امّا از آن جا که همه توفیقات از خداست، این توفیق بزرگ نصیب این بزرگوار شد وایشان به نجف اشرف مشرف شد میرزا علی اکبر مرندی و طباطبائی وی در این زمینه می‌فرماید: «من برای چند روز استراحت از تبریز به مرند آمده بودم، مسئول پست شهرمان که مرد متدینی بود به دیدنم آمد و صد قران به من داد و گفت: برو به کربلا برای من نایب الزیاره باش. خدمت استادم، آیت الله انگجی رسیدم و این مسأله را با ایشان در میان گذاشتم و ایشان نیز صلاح دیدند این پیشنهاد را بپذیرم. لذا آماده این سفر معنوی شدم.با دو مسافر دیگر درشکه‌ای کرایه کردیم و رهسپار کربلا شدیم. بعد از زیارت مرقد مطهر اباعبدالله به نجف اشرف مشرف شدم و بعد از اتمام زیارت، خداوند متعال به دلم انداخت که همان جا بمانم و من حدود شانزده سال آن جا اقامت گزیدم، یعنی از سال 1344 هـ . ق. (1304 شمسی) تا سال 1360 هـ . ق. (1319 شمسی) که در اولین روز ورودم با علامه طباطبایی و الهی طباطبائی آشنا شدم و با آنها هم حجره گشتم.»[3]

آیت الله مرندی در استفاده از درس‌های رسمی حوزه نیز جدّیت و پشتکار وصف ناپذیری داشت. استادان خارج فقه و اصول او در حوزه‌ علمیّه نجف عبارتند از: 1? آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی 2? آیت الله محمد حسینی نائینی 3? آیت الله شیخ علی ایروانی. 4? آیت الله آقا ضیاء الدین عراقی. 5? علامه محمد حسین کمپانی. 6? علامه بادکوبه‌ای.[4]

وی در درس اخلاق آیت الله میرزا ابوالفضل زاهدی قمی نیز شرکت می‌کرد.[5]

در کنار آیت الله خویی (ره) : آیت الله مرندی با آیت الله خویی هم دوره بود. الفت و ارادت خاص بین آن دو زبانزد خاص وعام بود. مشهور است که آیت الله مرندی سبب آشنایی و ارتباط آیت الله خویی با آیت الله آقا میرزا علی قاضی بوده است. امام جمعه محترم شهرستان مراغه می‌گوید: من در این مورد، از خود آیت الله مرندی سؤال کردم. ایشان فرمود: من این ارتباط را بین آن دو بزرگوار برقرار ساختم.[6]

مراجعت به وطن:  آیت الله مرندی در سطح بسیار عالی به مراتب علمی و عرفانی دست یافته بود. او علاقه وافری به نجف داشت. خودش در این باره می‌گوید: «بعضی شبها در عالم رؤیا می‌دیدم که از نجف اشرف به زادگاه خود برگشته‌ام، ناگاه سراسیمه از خواب می‌پریدم و وقتی متوجه می‌شدم که این بیش از یک خواب و رؤیا نبوده است و من هم چنان در نجف هستم، سر به سجده شکر می‌گذاردم.» پس از مدتی، این خواب‌ها تعبیر شد و پزشکان تأکید کردند به خاطر کسالتی که ایشان داشت، باید از نجف اشرف بیرون برود. توصیه دوستان و استادان هم که نگران وضعیت جسمانی ایشان بودند، او را مصمم ساخت که به وطن بازگردد. بالاخره او علی رغم میل شدید به حضور در نجف، مجبور شد سال 1320 به آذربایجان برگردد. وی مدتی در حوزه علمیه تبریز به تدریس پرداخت، ولی وقتی دید شهرت و آوازه پیدا کرده است، آن جا را ترک کرد و در شهرستان مرند اقامت گزید.[7]

توطئه توده‌ای‌ها : در دورانی که آذربایجان به دست ارتش سرخ شوروی اشغال شده بود، و حزب توده و حزب دمکرات با تبلیغات گسترده به تخریب و تضعیف اعتقادات دینی مردم پرداخته بودند، آیت الله میرزا علی اکبر مرندی در مقابل آنها قد علم کرد و به افشاگری پرداخت. آنان وی را تحت تعقیب قرار دادند و در صدد کشتن او برآمدند، امّا خوشبختانه آیت الله مرندی توسط یکی از ارادتمندان خود، از موضوع مطلع شد و با اصرار آنها به تهران رفت و سرانجام بعد از شکست توده‌ای‌ها، به مرند بازگشت.[8]

یاور نهضت امام خمینی : آیت الله مرندی از سال 1342 همراه و همگام با نهضت امام خمینی ـ قدس سره ـ بود. او هنگام تبعید امام به ترکیه، طی اعلامیه‌ای از ایشان دفاع کرد. افرادی که در این راستا تلاش می‌کردند، همیشه مورد حمایت ایشان قرار می‌گرفتند. حجت الاسلام رحمتی می‌گوید: « … یکی از دوستان ما مرحوم حاج اسرافیل رزّاقی بود که آیت الله مرندی به شوخی به ایشان امّ الاخبار می‌گفتند و ایشان اطلاعات گسترده‌ای از اوضاع و احوال تحولات سیاسی داشت و به طور مرتب اخبار مهم سیاسی و اعلامیه‌های علما به خصوص حضرت امام راحل را خدمت آقا می‌رساند و ایشان نیز مورد علاقه و حمایت آقا بود.»[9]

با اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1356 و پیروزی آن در 22 بهمن ماه 1357 آیت الله مرندی نقش اساسی در به صحنه کشاندن مردم و حمایت از تشکیل و تثبیت حکومت اسلامی داشت. پسر بزرگ ایشان می‌گوید: «در حرکت‌هایی که در شهر انجام می‌گرفت، مردم همین که می‌فهمیدند آقا اطلاعیه داده‌اند، جمعیت به طور گسترده از اطراف به مرند سرازیر می‌شدند و در تظاهرات شرکت می‌کردند.»[10]

آیت الله مرندی همواره از انقلاب اسلامی حمایت می‌کرد. متأسّفانه‌ اعلامیه‌های ایشان در حمایت از انقلاب اسلامی در دست نیست، تنها در دو اعلامیه، که در تاریخ 2/7/1342 صادر شده است و علمای بزرگی چون آیت الله حسن الحسینی انگجی، سید محمد بادکوبه‌ای و … آن را امضا کرده‌اند و یکی هم درباره مجلس شورای ملی و مجلس سنا است، که هر دو اعلامیه موجود است، امضای آیت الله مرندی نیز در اعلامیه‌ها وجود دارد. در اعلامیه اخیر طی تلگرافی به محضر مراجع تقلید آن روز (آیت الله میلانی، امام خمینی و آیت الله مرعشی نجفی) مراتب تنفر و انزجارخود را از اظهار و عدم صلاحیت مجلس شورای ملی و مجلس سنا و اشخاصی که به نام نمایندگی بر مردم تحمیل شده‌اند، را اکیداً اعلام داشته‌اند.[11]

وفات : «چند روز بعد از عید نوروز بود، در کنار آقا نشسته بودم، هیچ حال نداشتند. به من فرمود: جواد! من سه چهار روز میهمان شما هستم!» آقا ترسشان خیلی زیاد بود. ترس از خدا، همیشه در تفکر بودند؛ دائماً در حال ذکر بودند. اواخر عمرشان این دعا و ذکر جلوه بیشتری پیدا کرده بود. اکثراً ذکرشان کلمه طیبه «لا اله الا الله» بود. امّا این اواخر متوجه شدم که آهسته ذکرهایی می‌گویند. من شبانه روز در محضرشان بودم. دیدم آقا استغفار می‌کنند. یک روز دیدم آرام زمزمه می‌کند: «ظلمت نفسی فاغفرلی!» این حالات ادامه داشت تا این که در ساعت 3 بامداد روز سه شنبه نهم فروردین ماه 1373 (که همیشه در آن موقع برای نماز شب بر می‌خاست) روح بلندش از عالم ناسوت به عالم ملکوت برخاست و برای همیشه این عالم خاکی را ترک گفت و به لقاء الله رسید.[12]

 

میرزا علی اکبر مرندی و طباطبائی

[1] . عارف ناشناخته، صادق حسن زاده، ص 19 ـ 20?

 

[2] . عارف ناشناخته، ص 19 ـ 20?

 

[3] . همان.

 

[4] . همان، ص 31 ـ 32? [5] . همان.

 

[6] . همان، ص 38?

 

[7] . همان، ص 40 ـ 41?

 

[8] . همان، ص 41?

 

[9] . عارف ناشناخته، ص 42 ـ 43?

 

[10] . همان.

 

[11] . متن این دو اعلامیه در جلد سوم «اسناد انقلاب اسلامی»، صفحات 103 و 107 آمده است.

 

[12] . همان، ص 45? منبع: اندیشه قم و وب سایت هادیران

 

تعداد امتیازات: (0) Article Rating 


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 8:11 عصر

بانی وواقف این مسجد کسی نیست جز مرحوم سرهنگ ابولقاسم خان زرگری مرندی.

سرهنگ زرگری از سرهنگان قورخانه ای مظفرالدین شاه بوده است که مسجدرا در حدود 1286 درمساحتی نزدیک 500 مترمربع احداث می کند. (قسمی  از فضای مسجد در احداث خیابان ایستگاه در اواخر حکومت پهلوی اول تخریب و به شارع خیابان اختصاص می یابدومساحت فعلی مسجدحدود 300مترمربع است.

سرهنگ زرگری درشرق مسجد نیزچشمه ای احداث می کند که برای نظافت ووضوی مؤمنین کاربرد داشته است . این چشمه که به قیرخ آیاق معروف بوده احتمالن به قنات جان آقا به قنبرچشمه مربوط می شده است که سرهنگ درپای مسجد راهی به قنات باز کرده تا دسترسی به آب زیر زمین آسانترباشد.

سرهنگ دراوائل حکومت رضاشاه وفات یافته ولی پسر ایشان محمود آقا گه مقیم تهران است دررسیدگی به امورات مسجد راه پدررا ادامه داد ه است. مسجدسرهنگ درسال 1350 درهم کوبیده شد تا با همیاری اهالی مرند بخصوص اهالی قنبرچشمه بازسازی شود. دراین بازسازی نیز آقای محمود زرگری مرندی فرزند مرحوم سرهنگ ابولقاسم زرگری مرندی  نقش اساسی داشته است.

تخریب ساختمان قدیمی مسجدسرهنگ برای بازسازی در1350

افتتاح ساختمان جدید مسجدسرهنگ(ساختمان فعلی)1350

مسجدسرهنگ مرند    نوشته ی : سیدمرندی

سرهنگ ابوالقاسم زرگری مرندی واقف مسجدسرهنگ

سعدیا !مرد نکونام نمیرد هرگز     مرده آنست که نامش به نکوئی نبرند باتشکر از یاشیل وطن مرند


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 7:52 عصر
خانه / آخرین اخبار / رحلت عالم ربانی آیت ‏اللَّه “زین‏ العابدین مرندی”/ 16 تیرماه

رحلت عالم ربانی آیت ‏اللَّه “زین‏ العابدین مرندی”/ 16 تیرماه

آیت ‏اللَّه شیخ زین‏ العابدین بن اسماعیل مرندی، در سال 1229ش (1266ق) در مرند در آذربایجان شرقی به دنیا آمد و مقدمات علوم و معارف اسلامی را در زادگاهش سپری نمود. وی پس از آن راهینجف گردید و از محضر عالمان نام‏آوری همچون میرزای بزرگ شیرازی و میرزا حبیب‏ اللَّه رشتی بهره‏ مند شد.

ایشان حضرت آیت الله حاج شیخ زین العابدین مرندی ( که در برخی منابع به اشتباه تبریزی نوشته شده است) بعد ازسید یزدی در نجف اشرف مرجعیت داشت و صاحب رساله عملیه منهاج العباد می باشند. .

حضرت آیه الله حاج شیخ ابوالقاسم غروی تبریزی نوه ایشان ( فرزند عارف و عالم کامل حضرت آیه الله حاج شیخ هدایت غروی) نوشته اند که:  ایشان سه جور شهریه داشتند یکی، 2 فاضل از مدرسه انتخاب می‌کرد تا آنها در مدرسه پخش بکنند چرا تا طلاب بفهمند که فاضلیت امتیاز دارد تا اینها هم درس بخوانند و فاضل شوند مدارس این طوری بود.
اما علمای محله را حاج شیخ مهدی  عموی ما متکفل بود شهریه‌ها را به آنها می‌دادو می‌فرمود پسرم این شهریه‌ها را که می‌برید خانه علما اولا در تاریکی بروید که خیلی روبرو و چشم به چشم نیافتد که خجالت بکشد 2? و اگر اسرار کرد که به خانه بروید نروید زیادتر خجالت می‌کشند و سپرده بودند که یک افرادی که خیلی فاضل هستند در هنگام شهریه دادن دست‌شان را ببوسید بعد بدهید لذا عرفایی مثل شیخ ضیاء لذا آیت الله غروی کمپانی در عراق پیدا می‌شود که می گوید: نان حاج شیخ را خوردیم به اینجا رسیدیم   .

در واقع ایشان یاد می‌دهد که آیا شخصیت یک طلبه و مومن را خورد کردن چقدر ثواب دارد و چه مقدار عقاب
یک شهریه دیگر همکه نوع سوم بود مخصوص افرادی بود که خودشان هم نمی‌دانستند کهشهریه می‌گیرند و توسط شخصی به آنها پرداخت می‌شد چون شخصیت آنها در حدی بوده که ناراحت نباشند از شهریه گرفتن پرسیدم از پدرم که اگر هیچ کس نمی‌دانست حتی خودش و فقط شهریه دهنده و حاج آقا می‌دانست شما از کجا مطلع شدید از این شهریه فرمودند که روزی که درس می‌رفتم در راه یک فردی را دیدم که رو کرد به من و فرمود که پدرت شهریه را به افراد دیگر می‌دهد و به ما نمی‌دهد. به خانه که آمدم این را گفتم به پدر، پدرم حاج زین العابدین فرمودند اشکالی ندارد. روز دوم هم، همین قضیه پیش آمد باز به پدرم گفتم فرمود اشکالی ندارد و بار سوم هم که باز ایشان همان حرف را زد و من به پدر باز گفتم، پدرم فرمود که پسرم از مومن رفع تهمت واجب است ببینید از کجا وارد شد در بار اول هم می‌توانست اما آبروی فرد را حفظ کرد. فرمود پسرمرفع تهمت از مومن واجب است بار دیگر که ایشان گفتبگویید پدرم سلام رساندند و گفتند حاج شیخ آن پولی کهفلان نانوا در دوم هر ماه به شما می‌دهد آیا می‌دانیاین پول از کجا می‌آید؟ از قضا بار چهارم هم که ایشان را دیدم ایشان مطلب قبلی را تکرار کرد و من هم گفتم که حاج شیخ پدرم سلام رساندندو فرمودند که آیا می‌دانی فلان نانوا که در دوم هرماه برای شما پول می‌آورد، از کجا این پول می‌آید؟ دیدم که حاج شیخسرش را پایین انداخت و رفت یک چنین شخصیتی بود حاجزین العابدین.

آیت الله سید عبدالکریم کشمیری دراهمیت و ارزش شهر مقدس نجف فرموده اند: “آنقدر نجف مهم است که مانند مرحومشیخ زین العابدین مرندی که مجتهدی مسلم و با تقوا بود، گاهی می آمد جلو درب صحن امیرالمؤمنین (ع)، آنجا که گداها می نشستند، می نشست، می گفتند: آقا اینجا خوب نیست؟ ! می فرمود: اینجا جایی است که امام زمان (عج) و حضرت خضر به طرف حرم می روند، من هم نشسته ام تا شاید توجهی به من کنند” .

همچنین آیت الله کشمیری در جای دیگری درباره شیخ زین العابدین مرندی می فرمود:
او مجتهد بود و زهدش واقعی بود. وقتی پسرش هادی به پدر عرضکرد قبایم پاره و کوتاه شده و خجالت می کشمبا این لباس با طلاب مباحثه کنم!
ایشان به نانوا گفت: از فردا به پسرم نان نده، چون اگر شکماو گرسنه باشد سراغ لباس را نمی گیرد.
وقتی پول برایش می آوردند می رفت دنبال بچه سیدهای ختنهنشده، تا در این راه مصرف شود.
روزی عیالش از کمی مال در زندگی شِکوه کرد. ایشان به همسرشفرمود: کلاه مرا آب بگیر. چون این کار راکرد چرکهای کلاه درون ظرف جمع شد، فرمود: ای زن توبمن می گوئی این چرکها را بخورم؟!
وقتی دیوار خانه اش خراب شد از سهم امام خرج نکرد، حصیر رویدیوار انداخت.
روزی پسرش تقاضای پول بیشتر کرد، فرمود: بروید برای طلاب ازچاه آب بکشید و مزد بگیرید من چیزی نمی دهم.     منبع : یاشیل وطن مرند


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 7:46 عصر
خانه / آخرین اخبار / آرامگاه حضرت یونس در زنوز + تصویر

آرامگاه حضرت یونس در زنوز + تصویر

آرامگاه احتمالی حضرت یونس

به گزارش یاشیل وطن  مقبره موجود در محله دیـبیـن زنوز  شهرستان مرند متعلق به حضرت یونس  (ع) می باشد. مردم محله در گفتگو با خبرنگار یاشیل وطن گفتند که این مکان تا حدود بیست سال پیش و قبل از احداث خیابان دارای چندین واحد ساختمان کنار هم بوده است که در زمان احداث خیابان این ساختمان از بین رفته و تنها قبری که حدود نیم متر از سطح زمین مرتفع تر بود باقی ماند. طی سالهای گذشته بارگاه کوچکی در حدود 4 متر مربع بر روی این مقبره ساخته شده است. به گفته اهالی، مردم منطقه  در مناسبتهای مختلف در کنار این مقبره حاضر شده و ادای احترام می کنند. پخش نذورات نیز در این مکان صورت می گیرد. یکی از بانوان همسایه مقبره به یاشیل وطن گفت: هیچ نذری از سوی این مکان شریف رد نمیشود.

حضرت یونس را تمام دینداران می شناسند. پیامبری که سالها در شکم ماهی زندگی کرد. هرچند زندگی و احوالات بسیاری از پیامبران و به خصوص حضرت یونس پر از شگفتی و عجایب گوناگون است اما شگفت انگیزتر این است که آرامگاه این پیامبر ماجراجو احتمالا در ایران است. هرچند به جز ایران ، مقبره هایی در لبنان و عراق نیز منتسب به این پیامبر است.

آرامگاه احتمالی حضرت یونس پیامبر درمحله «دیبین» و قبرستان «میلان» شهر زنوز واقع است. هرچند برای اثبات این مسئله جز به بعضی مطالب منقول و روایات سینه به سینه مردم اشاره نشده اما کسی هم آن را رد نکرده است.تنها مدرک مکتوبی که در این مورد وجود دارد کتاب”احسن التقاسیم” اثر مورخ معروف ابن مقدسی است که در سده سوم هجری نگاشته شده است. در این کتاب راههای جدا شده از مرند دو جاده عنوان شده که یکی به شهرستان خوی و دیگری به قلعه و آرامگاه حضرت یونس در منطقه زنوز ختم می شود.

در کتاب زنوز هم که مرحوم ابراهیم شهیدی آن را نگاشته است اشاراتی به این قبر شده است. به طوری که در این کتاب سابقه وجود آن تا 500 سال گذشته به تفصیل توضیح داده شده است. در حاضر آرامگاه حدود نیم متر بلندتر از سطح زمین آجرکاری شده و درکنار خیابان قرار دارد!

حجه الاسلام سید جلیل حسینی نماینده ولایت فقیه در این شهر نیز روایت‌هایی را مبنی بر این که ممکن است این مقبره مربوط به حضرت یونس باشد تایید می کند.وی می گوید:روایت است که یک بار در سالهای نه جندان دور به دلیل تخریب جوی آبی که در کنار این مقبره قرار دارد گوشه‌ای از قبر فروریخت.به گواه تمام مردانی که آن لحظه در آنجا حضور داشتند جسد موجود در گور به شکل عجیبی تازه بود .هرچند این مسئله جای تفحص دارد اما آن زمان به دستور شخصیت مذهبی زنوز سریعا روی قبر پوشانده می شود.

به اعتقاد وی نبش مجدد قبر و مطالعات کارشناسی بر روی جسد احتمالی و گور می‌تواند سند محکمی بر تائید یا رد این روایت باشد.

در مورد گورستان میلان که آرامگاه حضرت یونس در آن واقع است مردم محلی و حتی مسئولان دولتی آنجا معتقدند محل دفن یک میلیون انسانی است که در یکی از جنگهای هنگام عقب‌نشینی کشته شده‌اند و همگی در آنجا دفن هستند. نام میلان نیز برگرفته از میلیون است.

در این شهر و روستاهای همجوار آن مانند زنوزق و درق آرامگاه اشخاص شناخته شده دیگری نیز وجود دارد که تا به حال هیچ فعالیتی برای شناساندن آنها انجام نشده است. مقبره میزا حسن فانی زنوزی، جد مادری آیت‌الله خامنه ای، مقبره سید هاشم ابن سید حسن، مقبره شیخ زین العابدین زنوزی معروف به شیخ،پیر عثمانلی، مقبره آقا میر علی اکبر، پیر اویو قلی، پیر درویش قیزی.

دره پیری و سلطان سنجر از جمله شخصیتهای معروف در عرفان اسلامی هستند که نام آنها در تمام کتابهای عرفانی آمده است.

در مورد مرند و شهرهای اطراف آن مانند زنوز روایات بسیاری وجود دارد اما آنچه که در مورد سابقه شهر مرند قابل استنادتر است سفرنامه شاردن، سفرنامه مادام دیولافوا و سفرنامه تاورنیه است. طبق نوشته این کتابها بطلمیوس جغرافی‌دان یونانی که قبل از میلاد می‌زیسته از این شهر به نام ماندگار نام می‌برد و آن را یکی از آبادترین شهرها در تاریخ می‌خواند. همچنین در روایات باستانی ارامنه آمده است که حضرت نوح در مرند دفن شده و کلمه مرند از یک لغت ارمنی به معنای تدفین برداشت شده است. اما بعضی دیگر از ارامنه معتقدند نوح بعد از طوفان در نخجوان فرود آمده و در این شهر نیز مدفون شده اما قبر همسرش در مرند است.

مطابق نوشته‌های تورات مادر حضرت نوح در مسجد بازار مرند مدفون است. مردم این شهر نیز با استناد به شنیده‌های سینه به سینه که به آنها رسیده است بر این باورند که قبر مادر حضرت نوح در این مسجد است.

نصرالله چمران معاون بقاع و اماکن متبرکه سازمان اوقاف و امور خیریه در این مورد می گوید:هرچند تا به حال چنین چیزی به طور جدی مطرح نشده است اما به طور جدی نیز رد نشده است.

شهرستان مرند یکی از تاریخی‌ترین شهرهای آذربایجان شرقی و ایران است. شهری سرسبز و محصور در بین باغهای عظیم و سپیدارهای بلند که علی رغم تاریخ کهن و دارا بودن جاذبه های منحصربه‌فرد از نظر گردشگری جایگاه مناسبی ندارد. شهرستانی در 60 کیلومتری شمال تبریز.

 

 آرامگاه احتمالی حضرت یونس، جاذبه‌ نهان زنوز

http://s3.picofile.com/file/7853374080/IMG_0054.jpg

باتشکر فراوان از یاشیل وطن مرند


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 7:33 عصر

انتشار کلیات دیوان فارسی شاعر مرندی نصیر پایه گذار

به گزارش یاشیل وطن جلد دوم “کلیات دیوان فارسی ” شاعر مرندی و اهل دیار زیبای زنوز در 308 صفحه توسط انتشارات مولی علی در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.

ImageHandler (24)نصیر پایگذار در یازدهم بهمن 1311 در روستای زنوز در نزدیکی مرند متولد شد. پدرش «مهدی» سوزن‌بان (آچارچی) راه آهن تبریز بود. سپس به ایستگاه راه‌آهن مرند منتقل شد. نصیر پایگذار دوره‌یِ ابتدائی و سیکل اول دبیرستان (کلاس هفتم تا نهم) را در مدرسه‌یِ خاقانی شهر مرند خواند. در مدرسه‌یِ خاقانی معلمی بنام «احمد شایا» ادبیات تدریس می‌کرد. به راهنمایی «شایا» دانش‌آموزان روزنامه‌یِ دیواری درست می‌کردند. کار نقاشی و نوشتن شعرهای روزنامه را نصیر پایگذار انجام می‌داد. احمد شایا در هدایت نصیر پایگذار به سمتِ سرودنِ شعر نقش بنیادین داشت. در سال 1328 کلاس نهم بالاترین سطح تحصیلات در مرند بود. نصیر پایگذار از دانش‌آموزان ممتاز مدرسه‌یِ خاقانی بود. نصیر در امتحان ورودی دانش‌سرای مقدماتی تبریز شرکت کرد و قبول شد. از سال 1329 تا 1332 در دانشسرای مقدماتی تبریز درس خواند. در بیست‌و یکم آذر سال 1329 عبدالعلی کارنگ، دبیر ادبیات فارسی دانشسرا، در مراسمی شعری خواند که در هر بیتش «جناس» داشت:

گل ای تئل‌لری تَر کیمی                 منی قیلما بیر دفعه‌لیک تَرکیمی

گل ای عاشیقین آتشه یاندوران       منی یانه یانه قویوب یان‌دوران

اگر بوی وصلین گتیرسه نسیم         اونا نقد جان موژده وئررم، نه سیم

کاربرد «جناس» در شعر خوانده‌شده برای نصیر پایگذار شوق‌انگیز شد و او نخستین شعر جناس خود را به زبان فارسی نوشت:

جان فدای شمع رخسار تو چون پروانه کردم                 سوختی بال و پرم را من پروا نکردم

با نگاهی کشتی و درمان نمودی با نگاهی               جز به سویت، ماه من، سویِ دگر پر وانکردم

پس از این شعر و تشویق کارنگ، نصیر پایگذار کشف «جناس» در واژگان را هدف شعر خود قرار داد.

نصیر پایگذار در سال 1332 درس خواندن در دانشسرای‌مقدماتی را تمام کرد. در مهر 1332 در مدرسه‌ِ «روستای دیزج» مرند آموزگار شد. از سال 1334 تا 1337 پایگذار آموزگار مدرسه‌های خاقانی و انوشیروان مرند بود. در سال تحصیلی 1337-1338 دبیر ورزش دو دبیرستان مرند شد. پایگذار در سال 1338 تا 1339 رئیس تربیت بدنی مرند شد. در همان سال تیم ژیمناستیک شهر مرند به مربی‌گری نصیر پایگذار قهرمان مسابقات استان آذربایجان شد. در آن زمان فردی بنام «صحتی» رئیس تربیت بدنی تبریز بود. به درخواست صحتی، نصیر پایگذار به تبریز منتقل شد.

پایگذار برای ادامه‌یِ تحصیل در سال 1339 وارد دانشکده‌یِ ادبیات دانشگاه تبریز شد و تحصیل در رشته‌یِ زبان فرانسه را در دوره‌یِ شبانه آغاز کرد. فعالیت‌های ورزشیِ پایگذار در دانشکده ادبیات بیشتر شد و همراه تیم ژیمناستیک دانشکده ادبیات قهرمان دانشگاه تبریز شد. پایگذار در سال 1342 از دانشکده ادبیات تبریز در رشته‌یِ زبان و ادبیات فرانسه لیسانس گرفت. سپس به تدریس در دبیرستان‌های تبریز، انستیتو بازرگانی، انستیتو تکنولوژی، مرکز مربی کودک، دانش‌سراهای مقدماتی و راهنمائی تحصیلی به تدریس تربیت بدنی و گاهی زبان فرانسه پرداخت. نصیر پایگذار درسال 1361 از آموزش و پرورش تبریز بازنشسته شد.

نصیر پایگذار از سال 1372 تا 1382 به عنوان کارمند اداری در دانشگاه آزاد تبریز کار کرد. در این مدت، پایگذار «انجمن شعر شهریار» دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تبریز را هم اداره می‌کرد.

در سال 1369 اولین کتاب شعر نصیر پایگذار با عنوان «تاریمین تئللری» چاپ شد. در سال 1379 پایگذار کتابهای «جلوه‌های جناس در شعر فارسی» ( تک‌بیتی و دو بیتی‌های‌جناس)، «باللی بایاتیلار» و «ایپک خیاللاری» را به چاپ رساند.

کتاب «اشک اسب» نصیر پایگذار در سال 1382 از طرف سازمان ملی جوانان ایران اثر برگزیده انتخاب شد و پایگذار لوح تقدیر دریافت کرد. کتابِ «اشک اسب» گزارشی از رویدادهایِ واقعی است که به شکل داستان برای نوجوانان و جوانان بیان شده‌است. انتشاراتِ فروغ آزادی تبریز کتابِ «اشک اسب» را تا پایان سال 1390 چاپ خواهد کرد.

نصیر پایگذار در سال 1356 با خانم غزال اکبری ازدواج کرد. خانم اکبری درحادثه‌ای زندگی را بدرود گفت. خواسته‌یِ عاطفی خانم غزال اکبری را همسرش چنین به شعر سروده است:

زنم میــگفت دارم آرزویی                کنم صد سال عیش و زندگانی

ولی وقتی اجل آید سراغم                   بمیرم در کمـــال نوجـــوانی

ایشان شعری در مورد علمدار کربلا حضرت ابوالفضل (ع) نیز دارند که بسیار زیباست:

ابوالفضل العباس تا آب رفت                ورا دید چون آب هم آب رفت

بدیدند دونان چو شمشیر شیر              همه دست یا پایشان خواب رفت

شنیدند تا نعره شیر دل                  دوباره ز چشمانشان خواب رفت

…..      باتشکر از سایت یاشیل وطن مرند

در ضمن اینجانب ابوالفضل روزی طلب مدیر وبلاگ « میاب دان بیر سس »  بارها توفیق حضور در محضر استاد گرامی داشته ام و علاوه بر لذت بردن از اشعار بسیار شیرین استاد ، ازحسن خلق استاد  بیشتر لذت برده ام . خوشا به سعادت استاد عزیز که با حسن خلق خود دلها را تسخیر می کند، بقول حافظ : به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر        به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را        با احترام ابوالفضل روزی طلب


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 7:15 عصر
ImageHandler (9)

به گزارش یاشیل وطن، درخت سنجد در برخی از مناطق کشور از جمله استان آذربایجانشرقی و اغلب در حاشیه خانه / آخرین اخبار / دولت آباد مرند سرزمین سنجدها

دولت آباد مرند سرزمین سنجدها

به گزارش یاشیل وطن، درخت سنجد در برخی از مناطق کشور از جمله استان آذربایجانشرقی و اغلب در حاشیه جاده های قدیمی یا حاشیه باغها بعنوان حصار یافت می شود. در شهرستان مرند این درخت و میوه خوشمزه آن در دهستان دولت آباد بوفور وجود دارد.  تا چند سال پیش این میوه از لحاظ قیمت  حرفی برای گفتن نداشت اما با افزایش قیمتها در مورد انواع کالاها این محصول نیز در قالب خشکبار وارد بازار شد و در برخی موراد کیلویی تا ده هزار تومان نیز بفروش میرسد. میوه سنجد یکی از خوراکی های مهم در سالیان گذشته بوده است که با توجه به اینکه در اوایل پاییز برداشت میشود بعنوان خوراکی و یکی از تنقلات شبهای دراز زمستان مورد استفاده قرار می گرفت.

روستای فرهنگی تاریخی دولت آباد بزرگترین روستای شهرستان مرند در شمال شرقی شهر مرند و در فاصله 5 کیلومتری آن واقع شده است و درختان سنجد در جاده های عمومی و حاشیه راهها نظاره گر و میزبان رهگذران می باشد.

درخت سنجد در اروپا و آسیای شمالی رشد کرده و تا هیمالیا انتشار دارد. درخت سنجد دارای ساقه ای به ارتفاع 2 تا 5 متر، خار دار و یا فاقد آن می باشد. برگهائی بیضوی دراز و نوک تیز با دمبرگ کوتاه دارد رنگ پهنک آن در سطح فوقانی سبز مایل به خاکستری ولی در سطح تحتانی به رنگ سفید نقره ای است. گلهای آن کوچک به شکل زنگ به رنگ زرد در سطح داخل و به رنگ نقره ای در سطح خارجی پوشش گل است. عطر قوی گلهای آن نیز غالباً ایجاد ناراحتی و حساسیت می کند.

درخت سنجد را درکتب مختلف به نام های غبیده بادام ، چوب دانه ، نقد ، بل، صرع الکلبه ذکر کرده اند ولی نام عمومی آن سنجد است.
خواص درخت سنجد در تمام اندامهای آن منتشر شده است و ریشه، چوب، پوست و میوه آن دارای خواص دارویی و صنعتی متفاوتی است
اگر آرد و هسته‌ میوه سنجد با هم آسیاب شود مصرف خوراکی آن بیماری آرتروز را درمان می‌کند. مصرف سنجد براى درمان و جلوگیرى از عوارضى مثل «قى»، اسهال صفراوى، زخم روده، سرفه‌هاى حاد گرم، سردرد و اثر رطوبت نافع است. سنجد مقوى قلب و برطرف کننده تب و لرزهاى سرد در بیماریهاى سینه مثل تنگى نفس، زخم ریه و عوارض دماغى محسوب مى شود.

سنجد براى درمان بیمارى هاى کبدى مانند زردى و یرقان مفید است و سنجد پخته شده به طور کامل (پوست – گوشت – هسته) در روغن زیتون به صورت خوراکى جهت درد مفاصل، خارش پوست و رشد مو توصیه شده است.

از امام صادق علیه السلام درباره سنجد شنیدم که مى فرمودند: گوشت سنجد براى گوشت، هسته آن براى استخوان و پوست آن براى پوست مفید است و در عین حال کلیه ها را گرم، معده را ضدعفونى کرده و بازدارنده از بواسیر و تسلسل بول است. ساق پا را تقویت و جذام را از بدن ریشه کن مى کند. جاده های قدیمی یا حاشیه باغها بعنوان حصار یافت می شود. در شهرستان مرند این درخت و میوه خوشمزه آن در ...     با تشکر از سایت یاشیل وطن مرند


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 7:2 عصر

تب “وایبر”در مرند خیلی سریع بالا گرفته است/ هشدار به مدیران گروه ها

 

 طی ماههای گذشته گروههای وایبری در مناطق مختلف و مابین برخی اقشار راه اندازی شده است که شهرستان مرند نیز جزء شهرهایی است که گروههای مختلف در شبکه های اجتماعی حضور دارند

هدف از نگارش این گزارش بحث پیرامون مضرات این شبکه های اجتماعی نیست و در این باره سخن به فراوانی نوشته میشود و مضرات و آسیب های فردی و اجتماعی آن روز به روز قربانیان بیشتری میگیرد و طبق آخرین گزارش الکسا، بیشترین کاربران وایبر در سطح جهان را ایرانیان دارند.

بر کسی پوشیده نیست که تب «وایبر» خیلی سریع بالا گرفته و اکثر کاربران تلفن‌های همراه هوشمند را با خود همراه کرده است؛ موجی که به دلیل رایگان و جذاب بودن این نرم‌افزار ایجاد شده و توانسته در مدت کوتاهی، بخش زیادی از مردم را نیز به استفاده از این نرم‌افزار ترغیب کند.

از چند ماه پیش برخی گروه ها از جمله در وایبر تشکیل شده است که حتی برخی مسئولین رده بالای شهرستان نیز خواسته یا ناخواسته عضو این گروهها هستند و در مباحث شرکت میکنند  و چه بسا برخی ها نشانه های اعتیاد به این شبکه ها را در خود نشان می دهند و این در حالی است که بر اساس یک بررسی که اخیرا انجام پذیرفته است، در میان نرم افزارهای ارتباطی، وایبر بیشترین سطح دسترسی به اطلاعات شخصی تلفن های شخصی را در اختیار داشته است.

برخی مواقع انصافاً بحث هایی خوب و قابل تامل مشاهده میشود اما در کل خروجی این حرکات و مباحث اغلب با تلخی و رنجش برخی اعضا همراه می باشد و براساس تحلیل ها و تحقیقات، مضرات این عضویت ها و گروهها بیشتر از منافع آن است.

نکته قابل توجه در شهرستان مرند افزایش قارچ گونه گروههای وایبری در هفته های اخیر است که اکثرا نیز بوی سیاست و انتخابات می دهند و با توجه به اینکه حدود یکسال دیگر زمان انتخابات مجلس دهم فرا میرسد  با این روند به احتمال زیاد در هفته ها و ماههای آتی شاهد تشکیل گروههای دیگری نیز خواهیم بود.

درست است که انتخابات عرصه رقابت است اما هنوز زود است که برخی ها با راه اندازی چنین گروههایی و اغلب با کشاندن بدون اجازه دیگران به این پاتوق ها سعی در القاء افکار خود داشته باشند.

مطلبی که مدیران این گروهها باید خوب به خاطر داشته باشند این است که گروهها، نوشته ها و عکس العمل ها یقیناً توسط نهادهای ذیربط کنترل و رصد میشود و اگر روزی یکی از اعضا نوشته ای داشته باشد که خارج از چارچوب ها باشد و ارزشها و یا افراد شاخص را مورد هجمه قرار دهند، مطمئنا مدیر گروه نیز باید پاسخگو باشد و آنوقت دیگر راه گریزی نخواهد بود.

بعضا گروههایی نیز در صدد تخریب برخی چهره های حقیق و حقوقی یا انتشار افکار برخی جریانات هستند و البته افراد آگاه هرگز در کمین چنین دسیسه هایی گرفتار نخواهند شد.

گفتنی است، وایبر توسط یک تیم اسرائیلی طراحی و تولید شده که مدت ها در بخش های نظامی این کشور فعالیت داشته است. رهبر این تیم حرفه ای، “تالمون مارکو” هنوز هم مدیریت اجرایی شرکت Viber Media را در دست دارد. شبکه های اجتماعی اینترنتی iMesh و Bandoo که در گذشته موفقیت نسبی در جذب کاربران داشتند نیز توسط “تالمون مارکو” طراحی شدند.

پایان/        منبع: سایت یاشیل وطن مرند


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 6:57 عصر
خانه / آخرین اخبار / ابوالفضل جعفرلی: فریب گرگ دغلکار را نخوریم

ابوالفضل جعفرلی: فریب گرگ دغلکار را نخوریم

گزارشی که‌ در پی خواهد آمد، مصاحبه با یکی از فدائیان سابق فرقه دموکرات به نام ابوالفضل جعفرلی است. وی در2 اردیبهشت‌ 1299 هجری شمسی در شهرستان مرند در یک خانواده نعلبند به دنیا آمد. پدرش کاظم جعفرلی فرد عامی، بیسواد و زحمتکش و متدین بود. او در اثر زحمات طاقت‌فرسای شبانه‌روزی در شغلی که می‌توان گفت یکی از دشوارترین مشاغل قرون وسطی است، توانسته بود شرایط یک زندگی متوسط‌الحال را برای خانواده 9 نفره خود فراهم آورد. این خانواده به جز والدین 6 دختر و یک پسر بودند.
وی در این مصاحبه به شرح اقدامات خیانتکارانه این جریان تجزیه طلب می پردازد.
چه شد از فرقه دموکرات سر در آوردید؟

بعد از اتمام دوره متوسطه در شهرهای مرند و تبریز به امور باغداری و کشاورزی مشغول شدم. در آن ایام در اثر تبعیض علنی، وفور بی‌عدالتی و فساد، اکثریت مطلق جوانان بیکار و از به این در و آن در زدن‌های ممتد و بی‌نتیجه، خسته و مأیوس بودند. ‌سال 1324 هجری شمسی به اصطلاح پس از انقلاب پیشه‌وری که واقعاً ساخته و پرداخته بیگانگان با کمک و همکاری عده‌ای از خائنین محلی بود من نیز به عضویت فرقه دموکرات آذربایجان درآمدم. سپس به مدت 3 ماه در شهر تبریز آموزشگاه شهربانی را به پایان آوردم.

شما در خوی و در فرقه چه مسوولیتی داشتید و رفتارتان با مردم چگونه بود؟

من با درجه ستوانی به شهرستان خوی اعزام شدم و در آنجا به سمت رئیس زندان به انجام وظیفه پرداختم. مدت 6 ماهی که در شهرستان خوی بودم با عامه مردم بویژه با زندانیان با کمال احترام و فروتنی برخوردی انسانی داشتم در حالی‌ که بعضی از افسران از موقعیت خود سوءاستفاده کرده به اعمال زشت و ناپسند و ظالمانه دست می‌زدند و هرگز فکر نمی‌کردند که بعد امروز، فردایی نیز هست، آذر ‌ 1325 که حکومت پیشه‌وری فروپاشید آنهایی که در ایام مأموریت‌شان در شهر خوی مرتکب اعمال بد و نامشروع شده بودند توسط خود مردم بپاخاسته به سزای اعمال غیر عادلانه‌شان رسیدند.

یعنی توسط مردم به سزای اعمال خود رسیدند؟

بله.

رفتار مردم خوی با شما چگونه بود؟

مردم خوی بویژه دو برادر از اهالی آنجا با نام‌های عبدالله و اسدآقا تنومند با نهایت احترام ضمن نگارش طوماری بزرگ از عملکرد 6 ماهه من و رضایت مردم مرا به شهر مرند زادگاهم بدرقه کردند. آنها سماور کوچک مرا که در گاراژ مانده بود بعد از 2 هفته به آدرسم در مرند فرستادند و پدرم از شدت احساسات اشک شادی سرازیر کرد و بسیار خرسند شد و گفت پسرم با آن همه کشت و کشتار حتی یک سماور تو را هم فرستاده‌اند. من از تو راضی هستم خداوند هم‌ از تو راضی باشد.

پس به نظر شما مردم فقط کسانی را که به مردم ظلم و ستم کرده بودند مجازات کردند و از افرادی مثل شما رد اتهام شد و به قول شما حتی وسایلتان را هم پس فرستادند؟

بله. کاملا چنین بود.

شما به شوروی هم رفته‌اید. دراین مورد ‌ و تجربیات‌تان توضیح می دهید.

بالاخره اواخر خرداد‌ 1329 هجری شمسی پس از بوسیدن خاک پاک وطن از طریق در‌گز به چهچه که شهرک مرزی ترکمنستان بود به طور قاچاقی و بدون مجوز قانونی یا حزبی داخل شدیم. بعد از ورود، ما را محاکمه و به سه سال زندان محکوم کردند. پس از تحمل شرایط طاقت‌فرسای پانزده ماهه زندان شامل عفو شده و حدود 400 نفر از مهاجران ایرانی را به شهر استالین‌آباد آن زمان (دوشنبه حاضره) اعزام کردند.

من در مهاجرت در رشته‌های گوناگون 10 سال تمام به تحصیل پرداخته و تجارب تلخ و شیرین فراوانی به دست آوردم. حدود 41 سالی که در غربت بودم، لحظه‌ای میهن محبوب و اصالت خویش و بستگانم را فراموش نکرده و شناسنامه‌ام را مثل مردمک چشم نگاه داشتم و همانند برخی از مهاجرین انتحار و خودکشی را چاره درد نشمرده و تصمیم قاطع گرفتم که با اراده آهنین و عزمی راسخ تمام دشواری‌ها، نشیب و فرازها، محرومیت‌ها و غم و اندوه دوری از میهن و بستگانم، همه و همه را پشت سر نهاده و از این طوفان روزگار موفق و سربلند بیرون آمده و به میهن محبوبم بازگردم.

رسم و ره آزادی یا پیشه نباید کرد

یا آن که ز جان و سر اندیشه نباید کرد

البته سیاحت و جهانگردی در صورتی که بازگشتی در پیش باشد، خیلی مثبت و برای انسان‌ها مفید و منبع غنای فراوانی از حیث دانش، جهانبینی و هنر و تجربه می‌باشد امّا مهاجرت ما تقریباً لایتناهی و در اثر بیدادگری‌های حکّام رژیم پادشاهی از یک سو و سیاست‌های خشن و انعطاف‌ناپذیری زمامداران شوروی که پس از استالین‌زدایی هنوز هم ماهیتاً تغییر نیافته بود از سوی دیگر بی‌پایان می‌نمود.

به عنوان مردی 90 ساله با جوانان این مرز و بوم چه حرفی دارید؟

این وضع اسف‌انگیز و دردناک و متمادی در روحیه من تأثیر منفی و یأس فراوانی به جا گذاشته است و من سینه سوزان خود را که ده‌ها سال است می‌سوزد و احدی جز پروردگار جهانیان از آن مطلع نیست با قلم در میان نهاده و خامه را مصاحب قرار داده و خواستم ناله‌های آرام و بی‌سروصدای درونی را با تنظیم و نگارش اشعاری بیرون بدهم تا به این وسیله هم از سوزش سینه‌ام بکاهم و هم دوره مهاجرت طولانی را تنها با آه و ناله یا با عیش و نوش به پایان نبرده بلکه به مثابه برگ سبزی نوشته‌هایم در آتیه مثمر ثمر قرار بگیرد و خوانندگان و مطالعه‌کنندگان، در زندگی همانند من بسیار ساده‌دل و زودباور نباشند و گول بیگانگان و دایه‌های مهربان‌تر از مادر را نخورند و وطن خودشان را بیشتر از مردمک چشم دوست بدارند. همچنین با مسائل جاری و روزمره‌شان نیز خیلی دقیق‌تر و جدی‌تر برخورد نمایند تا حاصل کار و اقدام آنها پشیمانی و ندامت نباشد.

پشیمانی بعد فرد غافل

نیارد کمترین سودی به عامل

من خودم قربانی فریب و دروغ گرگ‌های درنده و ریاکاری گشته‌ام که در لباس میش رفته بودند. من سودای نجات ملت و میهن را داشتم و آنها به قصد بلعیدن کشور ما آمده بودند. غرامت این فریب تلخ و نیز ساده‌دلی خود را با چهل و یک سال زندگی مرارت‌بار به مثابه یک تبعیدی خودخواسته در دوران مهاجرت داده‌ام. اینک برای انتقال تجربیات تلخ و شیرین زندگی و ایام طولانی مهاجرت به جوانان نیرومند این مرز و بوم که خود را مدیون آنها می‌دانم، زیرا اینان کاری را انجام داده‌اند که من و هزاران چون من آرزویش را داشتیم؛ قلم به دست گرفته‌ام و تا آنجا که یادداشت‌ها و حافظه‌ام یاری کنند خاطرات خود را می‌نویسم.

بسیار خوشحال و مسرور خواهم شد اگر این دردنامه چون پرتوی از حقیقت چراغی باشد برای آن دسته از جوانان کشور عزیزمان ایران که در آستانه فریب گرگ دغلکار دیگری قرار گرفته‌اند و چشم امید به آن سوی ایران دوخته‌اند. برادران و فرزندان عزیزم نه در شرق و نه در غرب کسی دل به حال ما نمی‌سوزاند. هر چه هست همین‌جاست فریب نخورید.

منبع: جام جم آنلاین/ رحیم میرکوهی


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/10/3::: ساعت 1:35 عصر

تبریز شهر اولین ها

 

تبریز به عنوان شهر اولین ها ، نخستین چاپخانه در تبریز، دومین دانشگاه در تبریز ، نخستین رمان ایرانی در تبریز ، تبریز مبتکر روزنامه نگاری ملی ، نخستین روزنامه طنزتصویری  در تبریز ، تبریز گاهواره ادبیات کودکان ، تبریز نخستین شهر ایران که صاحب سینما شد ، نخستین نمایشنامه و تئاتر در تبریز ، رسام عرب زاده پدر فرش نوین ایران ، ، تبریز محل احداث نخستین کارخانه ها، و ، رشدیه تبریزی پدر آموزش و پرورش نوین ایران  و تبریز بدون گدا ، باغ  شهر قدیم ایران و آذربایجان قطب فرش ایران و تبریز قطب کیف و کفش و چرم ایران

شهر تبریز است کوی دلبران

اینجا شهر تبریز است شهر مشروطه

اینجا شهر تبریز است شهر علامه ها

گؤی مچید فیروزه جهان اسلام


 

ارک تبریز نماد آزربایجان

 

   برگی زخزان عمر تبریز است    **      هرخشت که از تنش آسمان باقی است

زخمی زده برغرور این ملت       **        هر تیر که سوی او رها کشته است

با اینمه در غرور هر پیکار         **       پرچم کش فتح خلق ما گشته

                        اندوخته افتخار بی پایان

ای ارک همیشه در امان باشی     **       تا دور زمین و آسمان باقی است

بس نغمه نثار والایت                **       تا شاعر و شعر در جهان باقیست

یاد تو همیشه در دل تبریز          **       تبریزقهرمان، قهرمان باقیست

 

                         ای کعبه افتخار ما ای ارک   

 

   



 
<   <<   11   12   13   14   15      >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک