همه از فقیر و غنی دارند زیر آسمان یک شهر بنام تبریز نفس میکشند...
این تصویر متعلق به بچه های همین شهر تبریز است...
این تصویر متعلق به بچه های همین شهر تبریز است...
«بچه پولدارهای تبریز» با ایجاد صفحهای اعلام موجودیت کردهاند و با استناد به گفته خودشان معتقدند: «بذار یه دنیا ببینه که تبریز در چه سطحی داره نفس میکشه.»
اگر مال حلال پدرت است نوش جانت بخور و بخواب و نفس بکش مثل من مثل اون مثل بقیه... داشتن عینک گران، ماشین و کاخ عیب نیست و از قدیم میگویند دارندگی و برازندگی، عیب شاید در نگرش ها از همان عینک دودی است که به این دنیای کوچک نگاه میکنیم...
دیوار و فاصله پنجره فقر و ثروت روبروز بیشتر میشود
بچه پولدارهای تبریز نگاهی کنید به گوشه گوشه های شهرتان که همه در همین شهر چگونه نفس میکشند و چطور روز خود را شب و شب خود را به صبحگاه میرسانند...
اما شهر من تبریز اگر به تیپ و ماشین و کاخ های شما افتخار کند صد برابر از آن بیشتر به مردان و زنان سالخورده و جوان با شرف و زحمتکشی که در یخبندان تبریز برای یک لقمه نان حلال برای خود و بچه های بی پول شهر بدون گدای تبریز تلاش میکند...
جوانی در شهرم که نان بازو که نه نان پاهایش را حلال میخورد
این صحنه در شهرم تبریز با اینکه انسان را ناراحت میکند باعث خوشحالی است که پیر مردی در سرما دست به گدایی نمیزند
زن و مرد با غیرت در شهرم که صبح را شب میکنند با فروختن یک جوراب اینها افتخار واقعی شهر من تبریز هستند...
افتخار شهر من اولینهای فرهنگ و هنر و بی گدا بودن و تمیز و عاری بودن اجتماع از فساد و اعتیاد و نیز یکدست و همدل بودن مردم آن است نه ساعث مچی و بنز میلیونی آن که فقط ظاهری درخشنده دارند...
عینک دودیت را بردار بچه پولدار تبریز زمانه خوبی نیست حقایق جامعه و زندگی شهری عمیق تر از آن است که در اینستا یا وایبر و فیس بوک مجازی و در گرمای لباس های مارکدار آن را احساس میکنی..! شهرم تبریز را بدون فاصله میان دلهای آن دوست دارم...
مردان بی ادعای جامعه در کنار پیاده روها
کودکان بی ادعای این شهر در حال بازی بدون وایبر و چت و موبایل و ساعت مچی و...
حاشیه های شهر تبریز
مردمان مهربان تبریز
روزنامه فروش شهرم تبریز که در خیابانهای تبریز با عزت از دنیا رفت
کاش که این دیوار خراب شه منو تو باهم بمیریم تو یه دنیای دیگه دستای همو بگیریم شاید اونجا توی دلها درد بیزای نباشه میون پنجره هاشون دیگه دیواری (فاصله ای) نباشه
در کنار همان ولیعصر بالا شهر، بارنج پایین شهر است و در کنار همان شهرک رشدیه و لاله پارک مدرن آن همان ایده لو و ارم پر از فقر و حسرت یک دوچرخه برای کودکان آن است.
بهانه را گردن مسئولان نیاندازیم این فاصله ها را، از نگاه عینک دور بین تو چنین فاصله های طبقات شهر دور گشته و دلها سرد و جدا شده است. به بچه های پولدار تهران خندیدیم که چرا عقده های درونی خود را با جاه طلبی و خودپسندی و خود نمایانی نشان دادند و آه آنها دامن گیر خودمان شد!
ابوالفضل روزی طلب اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.