به گزارش یاشیل وطن جلد دوم “کلیات دیوان فارسی ” شاعر مرندی و اهل دیار زیبای زنوز در 308 صفحه توسط انتشارات مولی علی در اختیار علاقه مندان قرار گرفت.
نصیر پایگذار در یازدهم بهمن 1311 در روستای زنوز در نزدیکی مرند متولد شد. پدرش «مهدی» سوزنبان (آچارچی) راه آهن تبریز بود. سپس به ایستگاه راهآهن مرند منتقل شد. نصیر پایگذار دورهیِ ابتدائی و سیکل اول دبیرستان (کلاس هفتم تا نهم) را در مدرسهیِ خاقانی شهر مرند خواند. در مدرسهیِ خاقانی معلمی بنام «احمد شایا» ادبیات تدریس میکرد. به راهنمایی «شایا» دانشآموزان روزنامهیِ دیواری درست میکردند. کار نقاشی و نوشتن شعرهای روزنامه را نصیر پایگذار انجام میداد. احمد شایا در هدایت نصیر پایگذار به سمتِ سرودنِ شعر نقش بنیادین داشت. در سال 1328 کلاس نهم بالاترین سطح تحصیلات در مرند بود. نصیر پایگذار از دانشآموزان ممتاز مدرسهیِ خاقانی بود. نصیر در امتحان ورودی دانشسرای مقدماتی تبریز شرکت کرد و قبول شد. از سال 1329 تا 1332 در دانشسرای مقدماتی تبریز درس خواند. در بیستو یکم آذر سال 1329 عبدالعلی کارنگ، دبیر ادبیات فارسی دانشسرا، در مراسمی شعری خواند که در هر بیتش «جناس» داشت:
گل ای تئللری تَر کیمی منی قیلما بیر دفعهلیک تَرکیمی
گل ای عاشیقین آتشه یاندوران منی یانه یانه قویوب یاندوران
اگر بوی وصلین گتیرسه نسیم اونا نقد جان موژده وئررم، نه سیم
کاربرد «جناس» در شعر خواندهشده برای نصیر پایگذار شوقانگیز شد و او نخستین شعر جناس خود را به زبان فارسی نوشت:
جان فدای شمع رخسار تو چون پروانه کردم سوختی بال و پرم را من پروا نکردم
با نگاهی کشتی و درمان نمودی با نگاهی جز به سویت، ماه من، سویِ دگر پر وانکردم
پس از این شعر و تشویق کارنگ، نصیر پایگذار کشف «جناس» در واژگان را هدف شعر خود قرار داد.
نصیر پایگذار در سال 1332 درس خواندن در دانشسرایمقدماتی را تمام کرد. در مهر 1332 در مدرسهِ «روستای دیزج» مرند آموزگار شد. از سال 1334 تا 1337 پایگذار آموزگار مدرسههای خاقانی و انوشیروان مرند بود. در سال تحصیلی 1337-1338 دبیر ورزش دو دبیرستان مرند شد. پایگذار در سال 1338 تا 1339 رئیس تربیت بدنی مرند شد. در همان سال تیم ژیمناستیک شهر مرند به مربیگری نصیر پایگذار قهرمان مسابقات استان آذربایجان شد. در آن زمان فردی بنام «صحتی» رئیس تربیت بدنی تبریز بود. به درخواست صحتی، نصیر پایگذار به تبریز منتقل شد.
پایگذار برای ادامهیِ تحصیل در سال 1339 وارد دانشکدهیِ ادبیات دانشگاه تبریز شد و تحصیل در رشتهیِ زبان فرانسه را در دورهیِ شبانه آغاز کرد. فعالیتهای ورزشیِ پایگذار در دانشکده ادبیات بیشتر شد و همراه تیم ژیمناستیک دانشکده ادبیات قهرمان دانشگاه تبریز شد. پایگذار در سال 1342 از دانشکده ادبیات تبریز در رشتهیِ زبان و ادبیات فرانسه لیسانس گرفت. سپس به تدریس در دبیرستانهای تبریز، انستیتو بازرگانی، انستیتو تکنولوژی، مرکز مربی کودک، دانشسراهای مقدماتی و راهنمائی تحصیلی به تدریس تربیت بدنی و گاهی زبان فرانسه پرداخت. نصیر پایگذار درسال 1361 از آموزش و پرورش تبریز بازنشسته شد.
نصیر پایگذار از سال 1372 تا 1382 به عنوان کارمند اداری در دانشگاه آزاد تبریز کار کرد. در این مدت، پایگذار «انجمن شعر شهریار» دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی تبریز را هم اداره میکرد.
در سال 1369 اولین کتاب شعر نصیر پایگذار با عنوان «تاریمین تئللری» چاپ شد. در سال 1379 پایگذار کتابهای «جلوههای جناس در شعر فارسی» ( تکبیتی و دو بیتیهایجناس)، «باللی بایاتیلار» و «ایپک خیاللاری» را به چاپ رساند.
کتاب «اشک اسب» نصیر پایگذار در سال 1382 از طرف سازمان ملی جوانان ایران اثر برگزیده انتخاب شد و پایگذار لوح تقدیر دریافت کرد. کتابِ «اشک اسب» گزارشی از رویدادهایِ واقعی است که به شکل داستان برای نوجوانان و جوانان بیان شدهاست. انتشاراتِ فروغ آزادی تبریز کتابِ «اشک اسب» را تا پایان سال 1390 چاپ خواهد کرد.
نصیر پایگذار در سال 1356 با خانم غزال اکبری ازدواج کرد. خانم اکبری درحادثهای زندگی را بدرود گفت. خواستهیِ عاطفی خانم غزال اکبری را همسرش چنین به شعر سروده است:
زنم میــگفت دارم آرزویی کنم صد سال عیش و زندگانی
ولی وقتی اجل آید سراغم بمیرم در کمـــال نوجـــوانی
ایشان شعری در مورد علمدار کربلا حضرت ابوالفضل (ع) نیز دارند که بسیار زیباست:
ابوالفضل العباس تا آب رفت ورا دید چون آب هم آب رفت
بدیدند دونان چو شمشیر شیر همه دست یا پایشان خواب رفت
شنیدند تا نعره شیر دل دوباره ز چشمانشان خواب رفت
….. باتشکر از سایت یاشیل وطن مرند
در ضمن اینجانب ابوالفضل روزی طلب مدیر وبلاگ « میاب دان بیر سس » بارها توفیق حضور در محضر استاد گرامی داشته ام و علاوه بر لذت بردن از اشعار بسیار شیرین استاد ، ازحسن خلق استاد بیشتر لذت برده ام . خوشا به سعادت استاد عزیز که با حسن خلق خود دلها را تسخیر می کند، بقول حافظ : به حسن خلق توان کرد صید اهل نظر به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را با احترام ابوالفضل روزی طلب