بازدید امروز : 423
بازدید دیروز : 237
تصمیم سران کوفه
عـبدالرحمن بن شریح میگوید: جمعی از سران شیعه در خانه سعد بن ابی سعر حنفی، که از چهرههای برجسته شیعه بود، جلسهای تشکیل دادند.
عبدالرحمن، که از بزرگان کوفه بود، در آن جلسه چنین گفت: "مختار میخواهد قیام کند. و ما را بـه همکاری و یاری خویش دعوت نموده و ما هم بیعت او را پذیرفتهایم، ولی نمیدانیم که واقعا او از طرف ابن حنفیّه ماموریت دارد یا خودش این چنین تصمیم گرفته است." او پیشنهاد داد جـمـعـی از سـران شـیـعـه به حجاز بروند و با اهل بیت پیامبر و بازماندگان امام حسین(علیه السلام) به ویـژه مـحـمـد حـنـفـیـّه، دیـدار کـنند تا قضیّه روشن شود. آن جمع پیشنهاد را پذیرفتند و به حجاز رفتند و به ملاقات محمد حنفیّه رفتند.
مـحـمد عـلت آمـدن آنـان را جویا شد. عبدالرحمن گفت: مـخـتـار ثقفی به کوفه آمده و مدّعی است که از طرف شما ماموریت دارد و ما را به کتاب خدا و سـنـّت پـیـامبر و خونخواهی اهل بیت پیامبر و دفاع از مظلومان دعوت کرده است. میخواستیم نظر شما را بدانیم. اگر چنین باشد، با همه وجود، از او حمایت خواهیم کرد و اگر چنین نباشد، او را ترک خواهیم نمود.
محمد، فرزند امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از حمد و ثنای الهی گفت: گفتید کسی شما را برای خونخواهی ما دعوت کرده است. به خدا سوگند، دوست دارم خـدا بـه وسیله هر یک از بندگان خود که بخواهد انتقام خون ما را از دشمنانمان بگیرد. این نظر من است. (37)
عـلاّمـه مـجـلسی(ره) به نقل از فقیه بزرگوار علامه ابن نما مینویسد: محمد حنفیّه به سران شـیـعـه گـفـت: "درباره خونخواهی ما، برخیزید همه به نزد امام من و امام شما، علی بن الحـسـین (علیهماالسلام) برویم. آنان همراه محمد حنفیّه خدمت امام سجاد(علیه السلام) شرفیاب شدند و محمد ماجرا را بیان کرد. امام در پاسخ آنان فرمود:
عـمـوجـان، اگـر کسی به حمایت ما اهل بیت برخیزد، بر مردم واجب است او را یاری دهند. من تو را در این امر(قیام به خونخواهی) نماینده خود قرار دادم؛ هر طور که صلاح دیدی، اقدام کن .
پـاسـخ صـریـح و قـاطـع امـام، تـکـلیـف را روشن کرد و سران شیعه شاد شدند و با خود گفتند: امام و محمد حنفیّه به ما اجازه قیام دادند.(38) آنان به کوفه بازگشتند و به مـخـتـار بـشـارت دادنـد و او را از مـاجـرا آگـاه سـاخـتـند و مختار با شادی گفت: " الله اکبر، مرا ابـواسـحـاق گـویـنـد. بـرخـیـزیـد و دسـت بـه کـار شـویـد و شـیـعـیـان را آمـاده قـیـام کنید."(39)
شـعار یاران مختار، شهر کوفه را گرفت: "یا منصورُ اَمِت؛ ای پیروز، بمیران" و با شعار "یا لثارات الحسین" چهره کوفه منقلب گردید.(40)
شعار "یا منصـور امت" شعار یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) در جنگ بدر بود.(41) و در قیام زید بن علی بن الحسین(علیهماالسلام) نیز همین شعار داده شد.(42)
شهر کوفه چهره یک شهر جنگی به خود گرفت و این بار در تب خونخواهی امام حسین(علیه السلام) میسوخت و فریاد "یا لثارات الحسین" در شهر جوش و خروش افکند.
بـیـشتـر سـاکـنان عراق را ایرانیان تشکیل میدادند و جمعیّتی عظیم بودند که به آنان "جند الحمراء" یا "لشکر سرخ" میگفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونههایی سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـیپـوشـیـدند. عمده لشکر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـکـیـل مـیدادنـد. ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـستری حکومت حضرت علی(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت علی(علیه السلام) به شمار میآمدند.
نـیـروهایی که با مختار بیعت کرده بودند، فوج فوج وارد کوفه میشدند: ابوعثمان شهدی، از سـران قـبـایـل اطراف کوفه، با شعار گیا لثارات الحسین" وارد شهر شد، نیروهای مثنّی بـن مـخـربه نیز پس از درگیری با نیروهای ابن زبیر در بصره و شکستن محاصره شهر، به کوفه آمدند.
بـیـشتـر سـاکـنان عراق را ایرانیان تشکیل میدادند و جمعیّتی عظیم بودند که به آنان "جند الحمراء" یا "لشکر سرخ" میگفتند؛ زیرا نسبت به اعراب سیه چهره، گونههایی سرخ و سـفـیـد داشـتـنـد و یـا لبـاس سـرخ مـیپـوشـیـدند. عمده لشکر مختار را نیز ایرانیان یا "جند الحـمـراء" تـشـکـیـل مـیدادنـد. (43) ایـنـان بـه دلیـل عـدالت گـستری حکومت حضرت علی(علیه السلام) از طرفداران سرسخت خاندان پیامبر و فرزندان حضرت علی(علیه السلام) به شمار میآمدند.
قصر ابن زیاد به تصرف مختار در آمد، آنها شب را آنجا ماندند و صبح روز بعد بزرگان و سران قـبایل و مردم در مسجد و مقابل قصر تجمع کردند. مختار خود را برای ادای نماز و سخنرانی در مـسجد و اعلام رسمی پیروزی انقلاب، مهیّا کرد.(44) ظاهرا آن روز، جمعه بوده است. مـخـتـار شـخـصـا نـمـاز را اقـامـه نـمـود و در یک خطبه پرمحتوا و انقلابی، اهداف اصلی قیام را تشریح کرد.
فرازی از کلام مختار:
«ای مردم کوفه، من از جانب اهل بیت پیامبر ماموریت یافتهام تا به خونخواهی امام مظلوم، حـسـیـن بن علی(علیهماالسلام) و شهدای کربلا قیام کنم و انتقام آن عزیزان را بگیرم و تا آخرین نفس، با شدت هر چه بیشتر، این هدف مقدس را تعقیب خواهم کرد.»(45)
مـخـتـار سپس در خطبه دوم نماز، با تاکید و قسم یاد کردن، تصمیم خود را در ریشهکن نمودن عمّال ظلم و ستم و قاتلان امام حسین(علیه السلام) اعلام داشت. در نهایت مختار حکومت خود را تاسیس نمود و قاتلان شهدای کربلا را به سزای عمل خود رساند. که در مقالهای خاص به نحوه کشته شدن قاتلان امام حسین (علیه السلام) میپردازیم.
مزار و زیارت نامه مختار
مزار مختار در کوفه، از قدیم الایام جزو مشاهد مشرّفه محسوب میشود. قبر مختار در صحن مسلم بـن عـقـیـل، مـتصل به مسجد اعظم کوفه است.(46) گرچه بنای آن مندرس و قدیمی شـده، اما بـزرگـان شـیـعـه و مـردم قـدرشـنـاس از زیـارت او غافل نیستند.
علامه شیخ عبدالحسین طهرانی(ره) از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصی مرحوم امیرکبیر، وقـتـی بـرای تـشـرف بـه عتبات عالیات وارد عراق شده بود، نسبت به تعمیر و تجدید بنای مزار شریف مختار همت گماشت .
عـلامـه امـیـنـی بـه نـقـل از کـتـاب مـزار شـهـیـد، زیـارتنـامـهای جـالب بـرای مـخـتـار نـقـل مـیکـنـد و از ایـن زیـارتنـامـه، کـه شـهـیـد آن را نـقـل کـرده اسـت، معلوم میشود که قبر مختار از دیرزمان، مورد علاقه شیعیان و آزادمردان بوده و ابن بطوطه نیز در سفرنامه خود به آن اشاره کرده است.(47)
سخنی در باب انتقام مختار از دشمنان
مـخـتـار تـصـمـیـم گـرفـت با تمام قوا، همه مسبّبان حادثه عاشورا را مجازات کند و آنان را به سزای اعمال ننگین خود برساند. این هدف اصلی مختار بود و در این کار، تا حدی موفق گردید. او بـه نـیـروهـایـش دسـتـور داد در هر مکان و هر زمان، عاملان حادثه کربلا را یافتند؛ به جزای اعـمـالشـان بـرسانند و به هیچ وجه، به آنان رحم نکنند. این دستور اجرا شد و جمع کثیری از عـامـلان حـادثـه کـربـلا بـه دسـت عـدالت و انـتـقـام سـپـرده شـدنـد و بـه جـزای اعمال زشت خود رسیدند.
بـر خـلاف شایعات امویان و بعضی گزافهگوییها، در نهضت مختار، فقط قاتلان امام حسین (علیهالسلام) و عاملان حادثه کربلا کیفر دیدند و در تاریخ حتی یک مورد تعرض به زنان، کودکان و افراد بی گناه از سوی او مشاهده نشده است، بلکه آنچه از تاریخ به دست میآید این است که مختار و نیروهایش اصول انسانی و ارزشهای الهی را رعایت میکردند.
دیـنـوری، مـورخ مـشـهـور، نـقل میکند که پس از کشته شدن ابن زیاد در جنگ خازر، همسر او به اسـارت سـپـاه مـخـتـار درآمـد. ایـن زن اسـیـر نزد ابـراهـیـم (فـرمـانده لشکر مختار) آمد و گفت: امـوال او را بـه غـارت بـردهانـد، ابـراهـیـم گـفـت: چـه مـقـدار از امـوال تـو غارت شده است؟ گفت: پنجاه هزار درهم. دستور داد یکصدهزار درهم به او دادند و و او را همراه صد سوار به بصره نزد پدرش رساندند. (48)
البـتـه نـمـیتـوان گـفت تمام آنچه مختار و نیروهایش انجام دادند دقیقاً منطبق با موازین شرع و اعـتـقادات شیعه بوده است، اما آنچه مختار نسبت به عاملان فاجعه کربلا انجام داد، واکنش قهری دسـتـگـاه آفـریـنـش بـا سـتمگران، اجابت نفرین دلهای سوخته خاندان ستمدیده پیامبر(صلی الله علیه و آله) و جوشش طبیعی احساسات در جامعه مسلمانان بود.
توفیق اعلم، دانشمند معاصر، درباره انتقام مختار میگوید: تـنـهـا بـرخـورد قاطع و خونباری که در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده همین کار عادلانه مختار است.(49)
استاد سیدجعفر شهیدی(ره) نیز در این باره میگوید:
«... از نو قتلگاه، بلکه قتلگاههای دیگری به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاکان و عـزیزان خدا نبودند، دژخیمهایی بودند که دستهایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود.
امروز وقتی ما داستان کشتار مختار، پسر ابی عبیده ثقفی را میخوانیم، اگر سری به کتابهـای حـقـوقـی زده بـاشـیـم، مـمکن است چنان انتقامی را تا حدی خشن بدانیم و بگوییم: چرا چنان کردند؟
یکی را چون گوسفند سر بریدند و یکی را شکم پاره کردند و دیگری که تیری به فـرزنـدی از فرزندان حسین(علیه السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانی او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگری را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و پای آن یکی را بـه زمـیـن دوخـتـنـد و اسـبـان را روی آن گـذراندند، چنانکه نوشتهاند، تنها یکجا دویست و چـهـل و هـشـت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم اینگونه کیفرها چشاندند؛ ما ایـن داسـتـانهـا را مـیخـوانیم و در آن نوعی قساوت میبینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست.
شمر، عبیدالله بن زیاد، عمر سعد، حفص ـ پسر او ـ خولی، سنان و دهها تن از سران لشکر کـوفـه کیفرها دیدند، اما تاریخ به همین جا بسنده نکرد و این آخرین انقلاب و آخرین انتقام نبود.»(50)
ایـن، تـازه عذاب دنیوی آن نابکاران از خدا بی خبر بود و عذاب اخروی، که جلوهای کامل از قهر الهی را به نمایش میگذارد، بسیار افزونتر و کوبندهتر از اینها است .
«فَسیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»(51)
و به تعبیر امیرالمؤمنین (علیه السلام):
« یَومُ الْمَظْلُومِ عَلَی الظّالِم اَشَدُّ من یَوْمِ الظّالِم عَلَی الْمَظْلومِ » ؛
روز ستمدیده بر ستمکار سختتر است از، روز ستمکار بر ستمدیده.(52)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک