بازدید امروز : 266
بازدید دیروز : 218
پژوهشی در اربعین حسینی
نویسنده:محسن رنجبر
چکیده
حضور اهل بیت(علیهم السلام) در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت در کربلا از مسائلی است که در قرون اخیر برخی محققان شیعه درباره آن تشکیک کرده اند. در مقابل، برخی دیگر از اندیشمندان، درصدد رد این تشکیک و اثبات اربعین اول شده اند. این نوشتار ابتدا به دلایل منکران اربعین اول پرداخته و در ادامه به پاسخ گویی آن ها می پردازد، سپس با استفاده از قراین و شواهد دیگر، دیدگاه موافقان اربعین اول را تأیید می کند.
مقدمه
یکی از مباحث مهم تاریخ عاشورا که در این فصل درباره آن بحث و بررسی صورت گرفته، حضور اهل بیت(علیهم السلام)در کربلا در اولین اربعین شهادت امام حسین(علیه السلام) بر سر مزار آن حضرت و دیگر شهدای کربلاست. در میان شیعه، مشهور است که اربعین روزی است که جابر بن عبدالله انصاری، صحابی بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به زیارت قبر امام حسین(علیه السلام) نائل شد و در همان جا بود که اهل بیت(علیهم السلام) هنگام بازگشت از شام نیز به زیارت مزار امام(علیه السلام) آمده و جابر را ملاقات کردند. هم چنین در این روز سر امام حسین(علیه السلام) به بدن ملحق شده و دفن شد. اما در مقابل این شهرت، برخی اندیشمندان متقدم و معاصر شیعه، ورود اهل بیت (علیهم السلام) را در روز اربعین سال 61 ق انکار کرده اند که دیدگاه ها و دلایل انکار آنان و نیز ادله و قراینی که برخی محققان معاصر برای رد دلایل منکران اقامه کرده اند، بررسی و مطالعه خواهد شد. سپس در ادامه، قراین و شواهد تاریخی و روایی این موضوع را به منظور اثبات چنین شهرتی بیان خواهیم کرد.
«اربعین» در متون و نصوص دینی
واژه اربعین از اصطلاحاتی است که در متون دینی، حدیثی و تاریخی کاربرد زیادی دارد و بسیاری از امور، با این عدد و واژه، تعریف و تحدید شده اند. مثلاً کمال عقل در چهل سالگی، آثار چهل روز اخلاص، آثار حفظ چهل حدیث، دعای چهل نفر، دعای برای چهل مؤمن، قرائت دعا عهد در چهل صبح، عدم پذیرش نماز شراب خوار تا چهل روز، گریه چهل روز زمین، آسمان و فرشتگان بر امام حسین(علیه السلام)، استحباب زیارت اربعین و ... از جمله مواردی است که جایگاه و ارزش والای این واژه و عدد را در معارف اسلامی بیان می دارد.2
با این همه، در احادیث، تنها استحباب زیارت اربعین درباره امام حسین(علیه السلام) وارد شده است و چنین سفارشی درباره هیچ یک از معصومان(علیهم السلام) پیش و پس از سیدالشهدا(علیه السلام)وجود ندارد. بنابراین از نظر تاریخی و حدیثی، هیچ پیشینه ای را نمی توان برای اربعین و اعمال مربوط به این روز تا پیش از حادثه عاشورا تصور کرد و این ویژگی و امتیاز، تنها از آنِ امام حسین(علیه السلام)است.
استحباب زیارت اربعین در روایات و گزارش های تاریخی
مهم ترین دلیل بزرگداشت اربعین سیدالشهدا(علیه السلام) روایت مرسله ای از امام عسکری(علیه السلام)است که فرموده است: نشانه های مؤمن، پنج چیز است که یکی از آن ها زیارت اربعین است.3 افزون بر این، امام صادق(علیه السلام)زیارت اربعین را به صفوان بن مهران جمّال تعلیم داده است که در آن به بزرگداشت اربعین تصریح شده است.4
اما درباره منشأ اهمیت اربعین در منابع کهن شیعه، باید گفت که به این روز از دو جهت توجه شده است. یکی از جهت بازگشت اسرا از شام به مدینه و دیگری به سبب زیارت قبر سیدالشهدا(علیه السلام) توسط جابر بن عبدالله انصاری، یکی از اصحاب برجسته رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و امیرالمؤمنین(علیه السلام).
شیخ مفید، شیخ طوسی و علامة حلّی(قدس سره) در این باره می نویسند:
روز بیستم صفر روزی است که حرم امام حسین(علیه السلام) از شام به سوی مدینه بازگشتند. هم چنین در این روز، جابر بن عبدالله انصاری، صحابی رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای زیارت امام حسین(علیه السلام) از مدینه به کربلا آمد و او اولین کسی بود که قبر امام حسین(علیه السلام) را زیارت کرد.5
جابر بن عبدالله انصاری; نخستین زائر قبر امام حسین(علیه السلام)
منابع تاریخی زیارت قبر امام حسین (علیه السلام)6 را توسط جابر دو گونه، گزارش کرده اند. گزارش نخست از طبری شیعی است که زیارت جابر را همراه با عطیه عوفی، به طور مسند و با تفصیل گزارش کرده ، اما در آن، سخنی از ملاقات وی با اهل بیت امام حسین(علیه السلام)به میان نیاورده است. گزارش دوم از سید ابن طاووس است که زیارت جابر را بدون همراهی عطیه و به اختصار ، بیان کرده و به دنبال آن ، ملاقات جابر را با اسرای اهل بیت(علیهم السلام) که از شام بازگشته اند، آورده است. ابتدا گزارش طبری و سپس گزارش ابن طاووس را بررسی می کنیم.
عماد الدین طبری (متوفای 525 ق) در بشارة المصطفی به سندش از عطیة بن سعد بن جناده کوفی جدلی7 نقل کرده که گفت: با جابر بن عبدالله به قصد زیارت امام حسین(علیه السلام)حرکت کردیم ، چون به کربلا رسیدیم جابر به سوی فرات رفت و غسل کرد، سپس پارچه ای به کمر بست و پارچه ای به دوش انداخت و عطر زد ، سپس ذکرگویان به سوی قبر امام(علیه السلام) رفت. وقتی نزدیک قبر شد ، گفت: دستم را بگیر و روی قبر بگذار. من دستش را روی قبر گذاشتم. جابر خود را به روی قبر انداخت و آن قدر گریه کرد که بی هوش شد. بر او آب پاشیدم تا به هوش آمد. آن گاه سه بار گفت: ای حسین! سپس گفت: دوست پاسخ دوستش را نمی دهد. بعد ادامه داد: تو چگونه جواب دهی در حالی که رگ های گردنت را بریدند و بین سر و بدنت جدایی انداختند. گواهی می دهم که تو فرزند خاتم پیامبران و پسر سرور مؤمنان و هم پیمان تقوا و از نسل هدایت و پنجمین نفر از اصحاب کسایی ; فرزند سرور نقیبان و پسر فاطمه (علیها السلام) سرور زنانی و چرا چنین نباشی که سالار پیامبران با دست خویش غذایت داده و در دامان متقین تربیت شده ای و از سینه ایمان ، شیر خورده ای و از دامان اسلام برآمده ای. خوشا به حالت در حیات و ممات. اما دل مؤمنان در فراق تو ناخرسند است و شک ندارد که آن چه بر تو گذشت، خیر بوده است. سلام و خشنودی خدا بر تو باد. شهادت می دهم که تو همان راهی را رفتی که برادرت یحیی بن زکریا پیمود.
آن گاه نگاهی به اطراف قبر افکند و گفت: سلام بر شما ای جان های پاک که در آستان حسین(علیه السلام) فرود آمدید. گواهی می دهم که شما نماز را بر پا داشته و زکات پرداختید ، امر به معروف و نهی از منکر کردید و با ملحدان جهاد نمودید و خدا را پرستیدید تا آن که مرگ شما را فرا رسید. سوگند به خدایی که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق فرستاد ، ما در راهی که رفتید ، شریک شماییم.
عطیه گفت: به جابر گفتم: چگونه با آنان شریکیم در حالی که نه [با آنان] دشتی پیمودیم و نه از بلندی و کوه بالا رفتیم و نه شمشیر زدیم، اما اینان سر از پیکرهای شان جدا شد، فرزندان شان یتیم گشتند و همسران شان بیوه شدند؟
جابر گفت: ای عطیه! از حبیبم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) شنیدم که می فرمود: هر کس گروهی را دوست دارد در عمل آنان شریک است. سوگند به آن که محمد(صلی الله علیه وآله) را به حق به پیامبری فرستاد نیت من و نیت یارانم همان است که حسین(علیه السلام) و اصحابش داشتند. مرا به سوی خانه های کوفیان ببر. چون مقداری راه رفتیم، به من گفت: ای عطیه! به تو وصیتی بکنم؟ گمان نکنم پس از این سفر ، دیگر تو را ببینم. دوست دار خاندان محمد (صلی الله علیه وآله) را دوست بدار تا وقتی در دوستی باقی است ، دشمن خاندان محمد(صلی الله علیه وآله) را تا زمانی که دشمن است، دشمن بدار، هر چند اهل نماز و روزة بسیار باشد. با دوست دار آل محمد(علیهم السلام) مدارا کن; او هر چند به سبب گناهانش بلغزد، اما گام دیگرش با محبت این خاندان ثابت می ماند. دوست دار آل محمد(علیهم السلام)به بهشت می رود و دشمنان شان به دوزخ.8
اما سید ابن طاووس جریان زیارت جابر را این گونه، گزارش کرده است:
چون اهل بیت حسین(علیهم السلام) از شام به عراق آمدند، به راهنمای کاروان گفتند که ما را از کربلا عبور بده. آنان چون به قتل گاه رسیدند، جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از بنی هاشم و مردان خاندان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را ملاقات کردند که برای زیارت قبر حسین(علیه السلام)آمده بودند. همه شروع به گریه و ناله نمودند و بر صورت های شان سیلی می زدند و به گونه ای عزاداری و نوحه سرایی می کردند که جگرها را آتش می زد. زنان منطقه عراق نیز نزد اهل بیت(علیهم السلام) آمده و آنان نیز چند روزی عزاداری کردند.9
آیا اهل بیت(علیهم السلام) روز اربعین در کربلا حضور داشته اند؟
یکی از مسائل مبهم و پیچیده در تاریخ عاشورا تعیین زمان حضور اهل بیت امام حسین(علیه السلام) در کربلا بعد از شهادت ایشان است، زیرا اغلب منابع حدیثی و تاریخی در این باره به صراحت گزارش نکرده اند که آیا این حادثه، روز بیستم صفر سال 61 اتفاق افتاده است یا پس از آن؟ آن چه بسیاری از منابع کهن از آن سخن گفته اند، این است که در این روز، سرِ امام حسین(علیه السلام) به بدنش ملحق شده است که در ادامه نوشتار به این گزارش ها خواهیم پرداخت. هم چنین گزارش شده است که بیستم صفر روزی است که خاندان امام حسین(علیه السلام) از شام به مدینه بازگشتند. اما در این باره، قول دیگری است که اربعین را روز ورود اسرا از شام به کربلا دانسته است. سید ابن طاووس(رحمه الله) در این باره می نویسد:
در غیر کتاب مصباح آمده است که اهل بیت(علیهم السلام) روز بیستم صفر از شام به کربلا رسیدند.10
این ابهام و پیچیدگی در این حادثه، سبب شده است که در قرون متأخر، در میان اندیشمندان شیعه دو نظر عمده در این باره، بهوجود آید : 1ـ دیدگاه منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام)به کربلا در اربعین اول، 2ـ دیدگاه موافقان این امر. پیش از پرداختن به شناسایی و معرفی طرفداران دو دیدگاه و نقد و بررسی دلایل آنان، لازم است دو موضوع، روشن شود: یکی، تاریخ ورود اسرا به شام و دیگری، مدت اقامت شان در شام.
تاریخ ورود اسرا به شام
درباره تاریخ ورود اسرا به دمشق، منابع تاریخی چند گونه گزارش کرده اند:
اول: برخی منابع همراهی اسرا را با سر امام(علیه السلام) در ورود به شام گزارش کرده اند. ابن حبّان (متوفای 354 ق) در این باره نوشته است:
... سپس عبیدالله بن زیاد، سر حسین بن علی (علیهما السلام) را همراه با زنان و کودکان اسیر از خاندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به شام روانه کرد.11
شیخ صدوق(رحمه الله) (متوفای 381 ق) نیز نگاشته است:
ثم امر [عبیدالله] بالسبایا و رأس الحسین(علیه السلام) فحملوا الی الشام.12
به گزارش خوارزمی در جریان ملاقات سهل بن سعد با سکینه، دختر امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود اهل بیت (علیهم السلام) به شام، وقتی سهل از سکینه می خواهد که هر تقاضایی دارد اجابت می کند، سکینه به سهل می گوید که از حمل کنندة سر امام(علیه السلام) بخواهد تا سر را جلوتر از اهل بیت(علیهم السلام) حمل کنند تا نگاه شامیان به سر معطوف شود و از توجه و نگاه به اهل بیت (علیهم السلام) منصرف شوند.13 این جریان حاکی از همراهی سر امام(علیه السلام) با اهل بیت(علیهم السلام)در ورود به شام است.
ابوحنیفه دینوری (متوفای 382 ق)، ابن اثیر و سبط ابن جوزی نیز بر این باورند که اسرا به همراه سرِ امام(علیه السلام) به شام رفته اند.14
سید ابن طاووس به نقل از امام سجاد(علیه السلام) نوشته است:
مرا بر شتری حمل کردند که ناهموار راه می رفت در حالی که سرِ حسین(علیه السلام) بر نیزه و زنان خاندان ما پشت سر من سوار بر استرهای استخوانی می آمدند و بچه های کوچک و بزرگ پشت سرِ ما و گرداگرد ما نیزه ها بود.15
وی در جای دیگر درباره پاسخ یزید به نامه عبیدالله مبنی بر کسب تکلیف وی درباره اسرا ، نوشته است: یزید در پاسخ نامه عبیدالله بن زیاد ، امر کرد که سر حسین (علیه السلام) و کسانی را که با وی کشته شده اند ، همراه با زنان و خاندان حسین(علیه السلام) نزد وی بفرستد.16
دوم: این که سرِ امام(علیه السلام) پیش از رسیدن اسرا به دمشق، به آن جا رسید. ابن اعثم و خوارزمی این قول را بیان کرده اند.17
سوم: اهل بیت(علیهم السلام) بعد از مدتی از فرستادن سرِ امام(علیه السلام) به شام، رهسپار شدند، اما هنگام ورود به شام، به
حمل کنندة سر، ملحق شدند. این قول از شیخ مفید و طبرسی است.18
البته احتمال دارد که اهل بیت(علیهم السلام) همراه با سر امام (علیه السلام) وارد دمشق شده باشند، اما سرِ امام(علیه السلام) زودتر به دربار یزید برده شده باشد که این احتمال، همان قول اول است و قول دوم نیز بر آن حمل می شود.
از آن چه نوشته شد می توان نتیجه گرفت که اگرچه برخی گفته ها حاکی از همراه نبودن اهل بیت(علیهم السلام) با سرِ امام(علیه السلام)در ورود به شام است، اما قوت قول اول، یعنی همراهی سرِ امام(علیه السلام) با اهل بیت در ورود به دمشق با توجه به تعدد ناقلان آن، بیشتر است. اکنون باید دید که اهل بیت و سرِ امام(علیه السلام) چه روزی وارد دمشق، شده اند؟
ابوریحان بیرونی در رخدادهای ماه صفر نوشته است:
فی الیوم الأوّل، ادخل رأس الحسین(علیه السلام) مدینة دمشق; روز اول ماه صفر، سرِ حسین(علیه السلام) وارد دمشق شد.19
قزوینی (متوفای 682 ق) نگاشته است:
روز اول ماه صفر، عید بنی امیه است، چون در آن روز، سر حسین(علیه السلام) را به دمشق وارد ساختند.20
کفعمی (متوفای 905 ق) نیز می گوید: روز اولِ صفر، سرِ حسین(علیه السلام) به دمشق وارد شد.21
اما در برابر این گزارش ها، نقل عماد الدین طبری است. او شانزدهم ربیع الاول (66 روز پس از عاشورا) را روز ورود اهل بیت امام حسین(علیه السلام) به دمشق می داند.22
گزارش ابوریحان با توجه به تقدم زمانی وی بر طبری از یک سو و دقت وی در ثبت گزارش های تاریخی از سوی دیگر، بر نقل طبری مقدم است، علاوه، براین، گزارش قزوینی و کفعمی نیز مؤید این قول است.
مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) در شام
گزارش های تاریخی درباره مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) یا مدت عزاداری آنان در شام ، متفق نیست. برخی همانند ابن اعثم، شیخ مفید و به پیروی او ، شیخ طبرسی ، با تعبیر عامی از مدت زمان اقامت اسرای کربلا سخن گفته اند: «و اقامو ایّاما»23 یا «فَاَقامُوا اَیّاماً24; چند روز اقامت داشتند» ، اما برخی دیگر، به مدت اقامت یا عزاداری اهل بیت(علیهم السلام)در شام تصریح کرده اند:
محمد بن جریر طبری (متوفای 310 ق) ، خوارزمی (به نقل از ابومخنف) ، ابن عساکر و ابن کثیر مدت برپاداشتن عزاداری را در شام توسط اهل بیت (علیهم السلام) و زنان خاندان معاویه، سه روز می دانند.25
قاضی نعمان مغربی (متوفای 363 ق) مدت اقامت اهل بیت (علیهم السلام) را در شام یک ماه و نیم نوشته است.26
سبط ابن جوزی (متوفای 654 ق) می نویسد: همسران یزید برای حسین (علیه السلام) سه روز عزاداری کردند.27
سید ابن طاووس (متوفای 664 ق) مدت اقامت اهل بیت(علیهم السلام) را در زندان دمشق به مدت یک ماه پذیرفته است.28
عماد الدین طبری (زنده تا 701 ق) می نویسد : اهل بیت(علیهم السلام) هفت روز عزاداری کردند.29
مجلسی می نگارد که اهل بیت (علیهم السلام) هفت روز عزاداری کردند و روز هشتم یزید آنان را خواست و بعد از استمالت و دل جویی از آنان ، ترتیب بازگشت شان را به مدینه فراهم کرد.30 وی در جای دیگر نوشته است که زنان خاندان ابوسفیان برای اهل بیت(علیهم السلام) سه روز عزاداری کردند.31
صرف نظر از قول قاضی نعمان که تنها قائل به اقامت یک ماه و نیم اسرا در شام است و هیچ کس پیش و پس از او ، چنین دیدگاهی را بیان نکرده و هم چنین دیدگاه ابن طاووس که قول به یک ماه ماندن اهل بیت (علیهم السلام) را در شام با تعبیر «قیل» بیان کرده است ، گزارش های دیگر حاکی از آن است که خاندان امام(علیه السلام) پس از آزادی ، از سه روز تا یک هفته بیشتر در شام اقامت نداشته اند ، به ویژه با توجه به این امر که اقامت بیشتر آنان ، نه تنها به هیچ رو به سود یزید نبود، بلکه سبب بروز انقلاب و شورش مردم بر ضد دستگاه حاکم می شد، از این رو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دل جویی از اهل بیت(علیهم السلام) برآمده، آنان را رهسپار مدینه کرد. بنابراین، باید پذیرفت که اقامت اهل بیت(علیهم السلام) در شام، حداکثر بیش از ده روز نبوده است.
منکران ورود اهل بیت(علیهم السلام) در اربعین اول
با توجه به آن چه درباره زمان ورود اهل بیت(علیهم السلام) به دمشق و مدت اقامت آنان در شام نوشته شد، برخی از اندیشمندان نتوانسته اند ورود اهل بیت(علیهم السلام) را به کربلا در اربعین اول بپذیرند و به دلایلی، آن را بعید یا حتی محال دانسته اند که در ذیل، دیدگاه آنان مطرح می شود:
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک