بازدید امروز : 263
بازدید دیروز : 218
بیش از60رباعی و دوبیتی باموضوع کربلا و محرم(اشعار مذهبی) |
علیرضا قزوه
دلم دریاچه ی غم شد دوباره
قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور
بخون ای دل محرم شد دوباره***
بخون ای دل که دشتستون صدا شه
کمی فایز بخون دردم دوا شه
ملایک نوحه خوانان حسینند
بخون والله خدا هم از خداشهمرتضی شاهمندی
محرم آمد و دلها غمین شد غم و عشق وبلا با هم اجین شد
حسین آماده بهر جانفشانی است دوباره فاطمه قلبش حزین شد
مریم توفیقی
ضریح تو داره عطر گل یاس
نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه آقا پر میشه شاید.
شبا سقا خونه ات با مشک عباس ...
جلیل صفربیگی
ان روز حسین یک صدا زینب بود
آیینه ی غیرت خدا زینب بود
زینب زینب زینب زینب زینب
آن روز تمام کربلا زینب بود
***
آن روح زلال و صیقلی زینب بود
آیینه ی غیرت علی زینب بود
هر چند امام و مقتدا بود حسین
پیغمبر کربلا ولی زینب بود
محمد روحانی (نجوا کاشانی)
(هفتاد و دو گل)
جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید
هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید
بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی
خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید
***
( زمزمه )
تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست
جلیل صفر بیگی
انگار تمام شهر تسخیر شده
بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرمله ها آمده اند
بازار پر از نیزه و شمشیر شده
***
سجاده به دوش ها همه آمده اند
آن حلقه به گوش ها همه آمده اند
ذی الحجه و مکه و محرم نزدیک
شمشیر فروش ها همه آمده اند
***
فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر امان نامه خریدیم همه
جواد منفرد
چشمان زمین دوباره تر خواهد شد
ماه از سر شب بدون سر خواهد شد
تاریخ دوباره به خودش می لرزد
شق القمری بزرگتر خواهد شد
***
خورشید نشسته بر درت ای کوفه
غافل شدی از دور و برت ای کوفه
امروز فرات را به رویش بستی
ای خاک دو عالم به سرت ای کوفه
***
این نیزه مرا به عشقتان میدوزد
در عمق وجود شعله می افروزد
امسال اگرچه در زمستانم باز
از بردن اسم تو لبم می سوزد
سعید حدادیان
العطش
حرف دل آب را کجا می زد مشک
سرتا سر کربلا صدا می زد مشک
تیری آمد به قلب عباس (ع) نشست
چون طفل رباب دست و پا می زد مشک
جواد منفرد
یاد آور لحظه های دردند عمو
شبهای اسیری ام چه سردند عمو
دیشب سر نی فقط سرت را دیدم
آغوش تو را چه کار کردند عمو؟!
مریم حقیقت
زمین دشت شقایقهای پرپر
وچشم آسمان از رفتنش تر
برای وسعتش دنیا قفس بود
به سمت عاشقی پر زد کبوتر***
قلندر وار از درمان گذشتند
از آب وآتش وطوفان گذشتند
کبوترهای زخمی تشنه بودند
به نام عاشقی از جان گذشتند***
در حنجره ی زمانه تابید اصغر
هی گریه نکرد! هی ننالید اصغر
دیگر نگران نباش آرام بگیر
آسوده تر از همیشه خوابید اصغر***
زمین از اشتیاقش کم نمی کرد
غم نان گونه اش را نم نمی کرد
غم مشک وعلمدار آتشش زد
زمانه قامتش را خم نمی کردمحمدعلی مجاهدی
خورشید بر این تیره مغاک افتاده ست؟
یا بر سر نی ان سر پاک افتاده ست؟!
بر عرش نی از تلاوت او پیداست
هفتاد دو سوره روی خاک افتاده ست
منیره هاشمی
تدبیر خدا
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد
او ماند که در کنار زینب باشدسجّاد که سجّاده به او دل میبست
تدبیر خدا بود که در تب باشداسد اللّه خدّامى
آن دَم که فتاد دست پیغمبرِ آب
یک قطره عطش نبود در باور آب
گلهاى خدا زتشنگى پژمردند
اى خاک تمام کربلا بر سر آبسید حسن حسینی
عالم ، همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمانتا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید
همواره حسین ، مقتدا بایدمان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک