سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 810362

  بازدید امروز : 244

  بازدید دیروز : 554

میاب دان بیر سس

 
هر کس مردمی را دوست بدارد [ در روز قیامت ] با آنان محشور خواهد شد. [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: چهارشنبه 93/9/19::: ساعت 3:14 عصر

شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق

به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی

سید محمد بهجت تبریزی، متخلّص به شهریار در سال 1285 ه.ش در شهر تبریز به دنیا آمد. دوران کودکی او مصادف با انقلاب تبریز(مشروطیّت) بود. پدرش که از وکلای معروف تبریز بود، برای آن‌که خانواده‌اش از صدمات جنگ به دور باشند شهریار را به روستایی دور در قره چمن فرستاد. بعد از آرام شدن تبریز شهریار بار دیگر به تبریز بازگشت و تحصیلات خود را پی گرفت. بعد از اتمام تحصیلات دبیرستان در رشته پزشکی به تحصیل پرداخت. امّا یک سال قبل از اتمام تحصیلاتش به دنبال یک ماجرای شورانگیز عشقی پزشکی را رها و به شعر و ادبیّات و شاعری روی آورد و اگر خود وی در این ضمینه ضرر کرده باشد، شعر و ادبیات ما ثمره‌ی زیادی برده است. شهریار به جای آن که طبیب بیمار و علیل باشد، طبیب روح‌های خسته و دل‌های آرزومند شد. شهریار با ادبیّات عرب و فرانسه آشنایی کامل داشت. شهریار در طول زندگی خود خدمات زیادی به ادب ایران کرده، به‌طوری‌که سال روز وفات او، که بیست و هفت شهریور می‌باشد، روز ملی شعر و ادب نامیده شده است. شهریار در سال هزار و سیصد و شصت و هفت درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی!

آثار شهریار:

سه جلد دیوان فارسی، یک جلد دیوان ترکی. دیوان اشعار او شامل غزلیّات، قصاید، قطعات و رباعی و مثنویّات و دوبیتی است.

در شعر نو نیز شهریار آثار ارزنده‌ای دارد، مانند: سلام به اینشتین و وای وای مادرم.

قسمت عمده‌ی شعر ترکی شهریار اختصاص به شاهکار ادبی او، حیدربابایه سلام، دارد. این شعر به اکثر زبان‌های دنیا ترجمه شده و از این حیث بی‌نظیر است.

ذیلاً یکی از شعرهای استاد به‌نام «شب و علی» که واقعاً زیباست را می خوانید:

شب و علی

علی آن شیر خدا شاه عرب

الفتی داشته با این دل شب

شب ز اسرار علی آگاه است

دل شب محرم سرّالله است

شب علی دید به نزدیکی دید

گرچه او نیز به تاریکی دید

شب شنفته‌ست مناجات علی

جوشش چشمه‌ی عشق ازلی

شاه را دیده به نوشینی خواب

روی بر سینه دیوار خراب

قلعه‌بانی که به قصر افلاک

سر دهد ناله زندانی خاک

اشک‌باری که چو شمع بی‌زار

می‌فشاند زر و می‌گرید زار

دردمندی که چو لب بگشاید

در و دیوار به زنهار آید

کلماتی چو در آویزه‌ی گوش

مسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه‌ی آفاق شکافت

چشم بیدار علی خفته نیافت

روزه‌داری که به مهر اسحار

بشکند نان جوینش افطار

ناشناسی که به تاریکی شب

می‌برد شام یتیمان عرب

پادشاهی که به شب برقع‌پوش

می‌کشد بار گدایان بر دوش

تا نشد پردگی آن سرّ جلی

نشد افشا که علی بود و علی

شاه بازی که به بال و پر راز

می‌کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیر

در دل شب بشکافد دل شیر

عشق بازی که هم آغوش خطر

خفت در خواب‌گه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تاثیر

حلقه در شد از او دامن گیر

دست در دامن مولا زد در

که علی بگذر و از ما مگذر

شال شه وا شد و دامن به گرو

زینبش دست به دامن که مرو

شال می‌بست و ندایی مبهم

که کمربند شهادت محکم

پیشوایی که ز شوق دیدار

می‌کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیّت حق

سر به محراب عبادت منشق

می‌زند پس لب او کاسه‌ی شیر

می‌کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوست

تو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهانی همه شور و همه شر

ها علیٌّ بشرٌ کیف بشر

کفن از گریه‌ی غسّال خجل

پیرهن از رخ وصّال خجل

شبروان مست ولای تو علی

جان عالم به فدای تو علی




طبقه بندی: استاد شهریار

 

تاریم منیم

سیزلاییر احوالیما صبحه قدر تاریم منیم

تکجه تاریم دیر قارا گونلرده غم‌خواریم منیم

چوخ وفالی دوستلاریم واردیر، یامان گون گلجه‌یین

تاردان اوزگه قالماییر یار وفاداریم منیم

یئر توتوب غمخانه ده، قیلدیم فراموش عالمی

من تارین غمخواری اولدوم، تار غم‌خواریم منیم

گوزلریمه هر تبسم سانجیلیر نئشتر کیمی

کیپریگی خنجردی، آه، اول بی وفا یاریم منیم

آسمان آلدی کناریمدان آی اوزلو یاریمی

یاش توکر اولدوز کیمی بو چشم خون‌باریم منیم

ای بو غملی کونلومون تاب و توانی، سویله بیر

عهد و پیمانین نه اولدو، نولدو ایلغاریم منیم

شهریارم گر چی من سوز مولکونون سلطانی‌یم

گوز یاشیمدان باشقا یوخدور در شهواریم منیم

استاد محمدحسین شهریار

 

پروانه وشمع

 

برق اولمادی، قیزیم گئجه یاندیردی لاله‌نی

پروانه‌نین، اودم ده باخیردیم اداسینه

گؤردوم طواف کعبه ده یاندیقجا یالواریر

سؤیلور: «دؤزوم نه قدر بو عشقین جفاسینه؟

یا بو حجاب شیشه‌نی قالدیرکی ساورولوم

یا سوندوروب بو فتنه‌نی، باتما عزاسینه!»

باخدیم کی شمع سؤیله دی: «ای عشقه مدعی !

عاشق هاچان اولوب یئته اؤز مدعا سینه؟

بیر یار مه لقادی بیزی بئیله یاندیران

صبر ائیله یاندیران دا چاتار اؤز جزاسینه»

اما بو عشقی آتشی عرشی‌دی، جاندا دیر

قوی یاندیریب خودینی یئتیرسین خدا سینه

محمدحسین شهریار



یار قاصدی

سن یاریمین قاصیدی سن

اگلش سنه چاى دئمیشم

خیالینى گوندره‌یب دیر

بس کى من آخ- واى دئمیشم

آخ! گئجه‌لر یاتمامیشام

من سنه لاى- لاى دئمیشم

سن یاتالى، من گؤزومه

اولدوزلاری سای دئمیشم

هر کس سنه اولدوز دئیه

اؤزوم سنه آى دئمیشم

سندن سونرا، حیاته من

شیرین دیسه، زاى دئمیشم

هر گوزه‌لدن بیرگول آلیب

سن گؤزه‌له پاى دئمیشم

سنین گون تک باتماغیوى

آی باتانا تای دنمیشم

ایندى یایا قیش دئییرم

سابق قیشا یاى دئمیشم

گاه طویووی یاده سالیب

من ده لى، ناى- نای دئمیشم

سونرا یئنه یاسه باتیب

آغلاری های هاى دئمیشم

اتک دولو دریا کیمى

گؤز یاشیما، چاى دئمیشم

عمره سوره‌ن من قره گون

آخ دئمیشم، وای دئمیشم

استاد شهریار

 


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک