بازدید امروز : 327
بازدید دیروز : 554
این روزها آسان ترین شیوه ی جلب قلوب پاک و بی آلایش، دست به دامن ریا و تزویر شدن است!
زمانی آدم های متظاهر را دو رو و ریاکار می خواندند و همه از آن ها برائت می جستند.
امّا چون بازارشان گرم شد و از نمد ریا کلاه سروری بردوختند، دورویی را به هزار رو افزایش دادند و نفاق به وفاق، پیشه ای سودآور یافتند!
حضرت مولانا تشت رسوایی اینچنین بوقلمون صفت ها را خوش از بام انداخته و در حکایتی مختصر به روباه شانی آنان پرداخته و...
دریغم آمد طنز ظریف و لطیف مولانا را از این طریق به اشتراک نگذارم!
آن شغالی رفت اندر خم رنگ
اندر آن خم کرد یک ساعت درنگ
پس بر آمد پوستش رنگین شده
که منم طاووس علیین شده
پشم رنگین رونق خوش یافته
آفتاب آن رنگها بر تافته
دید خود را سبز و سرخ و فور و زرد
خویشتن را بر شغالان عرضه کرد
جمله گفتند ای شغالک حال چیست؟
که ترا در سر نشاطی ملتویست
از نشاط از ما کرانه کردهای!
این تکبر از کجا آوردهای؟
یک شغالی پیش او شد کای فلان
شید کردی یا شدی از خوشدلان
شید کردی تا به منبر برجهی
تا ز لاف این خلق را حسرت دهی
بس بکوشیدی ندیدی گرمیی
پس ز شید آوردهای بیشرمیی
گرمی آن اولیا و انبیاست
باز بیشرمی پناه هر دغاست
که التفات خلق سوی خود کشند
که خوشیم و از درون بس ناخوشند! بردشت شد از وبلاگ آقای دلدار بناب با تشکر از ایشان
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک