با عرض سلام
روستای میاب راه اندازی شد .
امیدوارم که ما را در پر بار کردن سایت روستایمان
یاری دهید.
بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 237
با عرض سلام
روستای میاب راه اندازی شد .
امیدوارم که ما را در پر بار کردن سایت روستایمان
یاری دهید.
فرم اطلاعات مربوط به شهدا |
||
الف) اطلاعات فردی |
|
ب) عکس شهید |
1- نام و نام خانوادگی شهید |
عسگر یوسفی |
|
2- وضعیت تأهل |
مجرد |
|
3- تاریخ تولد |
|
|
4- محل تولد(شهر – استان) |
|
|
5- تحصیلات |
|
|
6- مدت حضور در جبهه |
|
|
7- شرکت در عملیات ها |
|
|
8- دفعات جانبازی |
|
|
9- مسئولیت های قبل از شهادت |
|
|
10- آخرین مسئولیت شهید |
|
|
11- محل شهادت |
خرمشهر |
|
12- نام آخرین عملیات |
بیت المقدس |
|
13- تاریخ شهادت |
10/2/1361 |
|
14- علت شهادت |
رزم در جبهه |
|
15- مزار شهید |
|
|
16- شغل و صنف |
|
|
ج) وصیت نامه شهید: بسم الله الرحمن الرحیم فلیقاتل فی سبیل الله الذین یسرون الحیوة الدنیا بالاخرة و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما مومنان باید در راه خدا با آنانکه حیوة مادی دنیا را بر آخرت گزیدند جهاد کنند و هر کس در جهاد براه خدا کشته شد یا فاتح گردید زود باشد که او را (بهشت ابدی ) اجر عظیم دهیم. حضور شریف فرزند گرامی اسلام، برادر عزیزم محمد سلام و درود ما و من بر خانواده و مومنان باد. ای محمد امید است که به مانند نام پاکت از تبار پاکان باشی هر چند که اطمینان دارم هستی و امیدوارم بیشتر از این باشی و دست و دلت یکی باشد که شرط اخلاص مومنین چنین است برادرم از اینکه بدون اطلاع شما را ترک کرده و آبادان آمدم و در این مدت نیز نتوانستم حضور مبارکتان نامه بنویسم و از احوال شریفتان و خانواده با خبر شوم عذر و پوزش می خواهم برادرم از طرف من به تمام بچه ها سلام برسان و روی تک تک شان ببوس و به زن داداش نیز سلام مخصوص سلام برسان. برادر عزیزم از اینکه به شما در آمدن به آبادان متوسل به دروغ شدم خیلی معذرت می خواهم چون چاره ای نبود و دشمن به پیشروی و یا لااقل در خاک ما نفوذ کرده بود و باید جلودارش می بود برادرم روحیه بسیار بسیار ضعیف می باشد و چون بی ایمان است فقط تیراندازی بلد جز آن هیچ چیز دیگر را نمی داند ولی به هرحال جنگ جنگ است و دشمن دشمن است و باید با آن مبارزه کرد برادرم از من اصلا نگران نباشید من روی تانگ کار می کنم و مشغول مبارزه هستیم یکی هم که با ماشین بزرگ مهمات حمل می کنم. اصلا نگران نباشید باورکنید که خداوند نگهبان همه مومنان و مبارزان است برادرم باور کنید که دشمن چیزی نیست و دفع کردنش نیز آسان است اما نمی دانم چه دستهایی در کار است که دشمن تا اینجا یعنی تا 7 تا 8 آبادان آمده ولی نیرو نرسیده است. الحمدالله الان نیرو زیاده داریم جای نگرانی اصلا نیست. حدود چهار پنج ماه پیش دشمن خودش تا آبادان رسانده بود ولی حالا 7 تا 8 کیلومتر عقب نشینی کرده و ضعیف و خار شده است به لطف پروردگار متعال. باوری برادرم بزودی می آئیم و دیداری تازه می کنیم یکی هم اینکه اصلا حرفهای رادیو بغداد باور نکنید بیشرفها خیلی خیلی دروغ می گویند به خدا قسم 99/99 در صد حرفهایش دروغ می باشد. برادرم به همکارانت از قول من سلام برسان و به آنها بگو که بابا زیاد از روحانیت انتقاد نکنید دم از مبارزه با امپریالیسم نزنید اگر براستی مرد میدان هستید بفرمائید که به خدا قسم امپریالیسم با تمام قدرتش در اینجا هست و در مقابل آن تجهیزاتی که دارد هیچ نمی داند چه کار کند چون ما بالاترین قدرت ها را داریم و آن هم خداست. بگو آخر چرا این همه جر زدن چه کاری برای این کشور کرده اید که عملا ما هم شما را تحسین کنیم. آخر انسان باید انصاف داشته باشد اگر ایمان هم نداشته باشد لااقل بقول امام حسین آزادمرد باشد دیگر چقدر انتقاد پول ملت را گرفتن و کار کردن با آنهمه انتقاد کردن و خیانت کردن و کم کاری کردن انصاف نیست باور کنید که خیانت است و آب به آسیاب دشمن ریختن است چه نفعی این گروهکها برای ما داشته اند جز به آتش کشیدن کردستان جز فتنه و فساد بر پا کردن – جز ستون پنجمی در همین شهر آبادان آخر چکار کرده اید که این همه ناراضی هستید یعنی شما این قدر بینش ندارید که بفهمید اگر نفت که آمریکا به زور می برد اگر به آمریکا ندهید بالاجبار با دست صدام کافر پالایشگاه به آتش می کشد خوب این چیزی ست که ثابت شده است و باید در مقابل آن مقاومت باید کرد زیاده عرض ندارم برادرم خواهش می کنم که به همکارانت بگو که خوشبین باشید و امید به خداوند داشته باشید به همه احوالپرسان به خصوص مریم و عابدین و خانواده و عمه خانم و میرزا علی عمو سلام ما را برسان و احوالپرسی کن بیش از این مزاحم نمی شوم انشاء الله اول فروردین می آئیم. خداحافظ شما باد – پیروز باد امت مسلمان ایران
|
||
د) زندگینامه باسمه تعالی شهید عسگر یوسفی در پاییز سال 1338 در یک خانواده مذهبی واقع در روستای میاب 45 کیلومتری مرند دیده به جهان گشود دوران ابتدایی را در همان روستا و دوران راهنمایی و متوسطه را به علت شغل پدر به ترتیب در تهران و مرند سپری کرد وی دوران کودکی بسیار شیرینی داشت و پس از این دوران وارد دبستان در همان روستا شد و دوره ابتدایی را به خوبی پشت سر گذراند و به علت شغل پدر دوره راهنمایی را در تهران با موفقیت به پایان رسانید و باز به علت شغل پدر به همراه خانواده به مرند آمده و در دبیرستان سیدزاده تحصیلات دوره متوسطه را هم به پایان رساند. چون پایان تحصیلات ایشان همراه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود و ایشان نقش مهمی در دبیرستان و هدایت گروههای مبارز داشت و از طرف دیگر دانشگاههای کشور تعطیل بودند بنابراین ایشان تصمیم گرفتند وارد تربیت معلم شوند و آن دینی که نسبت به جامعه داشت ادا کند و پس از فارغ التحصیلی از تربیت معلم به زادگاه خود برگشت و ادامه خدمت به روستائیان نمود و چون ایشان دفاع از خاک و ناموس را یک وظیفه انسانی و دینی و ملی می دانستند افتخاری اعزام به جبهه های جنگ گردید و پس از سه ماه حضور در جبهه مجروح شده و مجددا به همان شغل ادامه داد و مجددا در اسفند ماه 1361 به جبهه اعزام گردید و در جبهه شلمچه خرمشهر حضور فعال داشت و در تاریخ 25/2/61 بر اثر اصابت ترکش خمپاره و قطع پای راست به پشت جبهه اعزام و در تاریخ 26/2/61 بعلت خونریزی شربت شهادت نوشید. روح بلندش شاد
|
||
ه) نحوه شهادت:
بسم ربّ الشهداء و الصدیقین سلام بر جبهه سلام بر یادگاران سالهای دفاع مقدس سلام بر قتلگاه شلمچه،سلام بر اذان خط شلمچه،سلام بر چفیه های معطر،سلام بر خون مطهر،سلام بر کربلا های مکرر،سلام بر ویلچرهای خستگی ناپذیر،سلام بر بجا ماندگان سر به زیر،سلام بر وصیّت نامه ها،سلام بر نصیحت نامه ها و سلام و سلام بر بچه های پایگاه،کاشکی می شد شهدا را دوباره زنده کرد و از آنان از حال و هوای جبهه پرسید. نمی دانم شاید این چیزها امروز قدیمی شده،شاید امروز باید بیشتر فکر زندگی بود،شاید این چیزها کهنه شده اما راستی ما نباید بدانیم میراث خوار چه کسانی هستیم؟ ما نباید بدانیم این تابوتهای چوبی که هنوز فوج فوج به پرچم سه رنگ می پیچند از کجا می آیند؟ نباید بدانیم آنها برای چه رفته اند و ما چرا مانده ایم. به خواهرم می گویم که باید افتخار کنند که یکی از اعضاء خانواده شان در این را کشته می شود. پیروزی از آن ماست چون حق با ماست. (از وصیت نامه شهید اسرافیل مختاری میاب) باری پدرم از شما باز معذرت می خواهم که بدون اطلاع شما به آبادان آمدم تا در خدمت اسلام و در خدمت وطن باشم.پدرم هر شب قرآن را بخوانید،مخصوصاً سوره نساء و توبه را بخوانید و معنی و تفسیرهای آیت ا... طالقانی را از کتابخانه ام در بیاورید و مطالعه کنید. (از وصیت نامه معلم شهید عسگر یوسفی میاب)
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
پیوندهای روزانه
فهرست موضوعی یادداشت ها
بایگانی
اشتراک