سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 784695

  بازدید امروز : 42

  بازدید دیروز : 289

میاب دان بیر سس

 
کسی که حکمتی را نشر داد، با آن یاد می شود [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: جمعه 94/5/23::: ساعت 1:22 صبح

مجاهد قفقازی مشهد اسماییل میابی که بود؟ برای شناخت این مرد بزرگ و انقلابی که نامش زینت بخش صفحات تاریخ آذربایجان است به کدام آثار تاریخی مراجعه کنیم.

................................................................................................................................

 

 

یکی از ترفندهای نیروهای سلطنت طلب دوران استبداد صغیر برای مبارزه با مجاهدین تبریز بستن راه های ارتباطی این شهر بود تا با کمبود آذوقه و کالاهای اساسی مشروطه خواهان تبریزی تضعیف گردند و تن به شکست دهند.در این بین راه تبریز – جلفا از اهمیت بسیار فراوان تری برخوردار بود و در صورت بسته شدن مردم تبریزازکمبود بسیاری ازکالاهای اساسی و ضروری رنج می بردند.ودرکل بنا بر گفته ژانت آفاری، مشروطه پژوهش برجسته ،این راه شریان حیاتی مقاومت تبریز بود و مواد غذایی ،مهمات و مبارزان داوطلب از قفقاز از طریق آن وارد تبریز می شدند(21 )


شکر الله خان شجاع نظام مرندی سرکرده بزرگ استبداد در مرند عامل اصلی بسته نگاه داشتن این راه بود و در غیاب وی فرزندانش راه پدر را ادامه می دهند و در مواقع لزوم راه تبریز – جلفا را می بندد.

بستن راه تبریز آنقدر به مشروطه و مشروطه خواه ضربه وارد می کرد که حتی باعث واکنش علمای سه گانه طرفدار مشروطیت نجف ، حضرات آخوندملا کاظم خراسانی وحاج شیخ عبدالله مازندرانی و حاجی میرزا حسین تهرانی ،گردید.فتواهای صادره این چنین بود :

  "رفتن بر سر تبریز "به منزله جنگ با امام زمان "و بستن راه خواربار برای آن شهر"در حکم بستن آب فرات به روی اصحاب سید الشهدا "می باشد ."(22)

اما سرکردگان محمد علی شاه و از آن جمله شجاع نظام مرندی به این فتاوا وقعی نمی نهادند و همچنان راه ها را بسته نگاه می داشتند و مردم مشرو طه خواه در تبریز را به مانند اصحاب سید الشهدا(ع) درتنگنا قرار می دادند.

مجاهدان قفقازی از جمله خطرناک ترین دشمنان سلطنت در ایران بودند. لذا بر سرکردگان دستگاه محمد علی شاه واجب بود تا از پیوستن آنها به نیروهای تبریز جلوگیری نمایند.

 ترس از برخورد با قوای شجاع نظام نیروهای مجاهد قفقازیه را وا می داشت تا از بیراهه خودرا به تبریز برسانند.زیرا بیراهه از نظر امنیت برای مشروطه طلبان بر راه تبریز- جلفا رجحان داشت.کسروی در این باره می نویسد:"...کمیته تفلیس صد تن کما بیش از گرجیان را آراسته روانه گردانید اینان تا مرز ایران با راه آهن آمدند ، و از رود ارس نهانی گذشته خود را به خاک ایران رسانیدند ،و چون از آنجا تا تبریز که هیجده فرسنگ راه است پر از هواخواهان دولت می بود ،آنان ناچار گردیدند پیاده از بیراهه روانه گردند و جای خشنودی بود که بی آنکه به زد و خوردی برخورند خود را به تبریز رسانیدند."(23)

تقنگ ،فشنگ ،بمب و دیگر سلاح های رایج در جنگهای آن زمان همواره کالاهایی استرتژیک برای طرفین درگیر در جنگ محسوب می شدند .گاه دولت و کنسولگری روس نیروهای طرفدار سلطنت را در تهیه این سلاح ها یاری می کرد و گاه آزادیخواهان قفقاز،مجاهدین مشروطه خواه تبریز را از نظر سلاح های گرم و مدرن آن زمان تامین می نمودند .

برای رساندن این سلاحها و مهمات نیز قوای شجاع نظام بر سر راه جلفا- تبریز  مشکل ساز بودند.کسروی در این خصوص آورده است :

"تبریز در این هنگام گذشته از پول و جنگجو به تفنگ و فشنگ نیز نیاز می داشت زیرا چنانکه از تلگرافهای رحیم خان و شجاع نظام نیز پیدا بود سواران دولتی بیش از همه تفنگ های پنج تیر روسی  می داشتند. در حالی که در برابر آنها در دست مجاهدان پنج تیر بسیار کم می بود ، و بیشتر تفنگ های اینها همان شاسپو می بود ...از این رو می بایست تا توانند تفنگهای پنج تیر به دست آورند ،و در این باره از یک سو باهماد "اجتماعیون و عامیون "یاوری می کرد، که کسانی از باشندگان آن از جان خود گذشته از بیراهه تفنگ به تبریز می رسانیدند ، و یکی از این باشندگان مشهدی اسماعیل میابی می بود که با اند بسیاری از تفنگ و بمب همراه دو تن دیگر به تبریز می آمد ، ودر میان راه با دست کسان شجاع نظام گرفتار گردید که به مرند برده به زندان انداختند و پس از دیرزمانی او را با شکنجه کشتند ،و بدینسان مرد دلیر جان خود را در راه آزادی از دست داد .از یک سو نیز برخی از بازرگانان قره باغی ، با انگیزش ستارخان ،به قفقاز رفته و تفنگ بسیار بار کرده با هر دشواری می بود به تبریز می رسانیدند ،و اینان اگرچه جز در پی بازرگانی خودشان نمی بودند ،چون به کار آزادیخواهان می خوردند ستارخان ارجشناسی و پشتیبانی از آنان دریغ نمی گفت ."(24)

اسماعیل امیرخیزی نیز در باره اهمیت این راه برای مبارزین مشروطه خواه تبریزی و ضررهای ناشی از بسته شدن آن می نویسد:"بسته شدن راه جلفا از جهات عدیده باعث نکث امور مشروطه خواهان می شد. عمده ترین آنها ،یکی بسته شدن راه تجارت بود که آن وقت ها مال التجاره اعم از آنکه از روسیه باشد یا سایر ممالک غالبا از آن راه به تبریز وارد می شدو دیگری آنکه بسته شدن راه جلفا در حقیقت بسته شدن راه اسلحه به تبریزیان بود.سال های درازی قبل از مشروطیت جمعی از مردم قره باغ از روسیه به طور قاچاق تفنگ و فشنگ آورده در ایران به فروش می رساندند و در مراجعت چای خریداری کرده به روسیه می بردند . این قاچاقچیان تا انقلاب آذربایجان از قره باغ به ارسبار گذشته و اسلحه خود را در قره داغ  و تبریز می فروختند ولی پس از انقلاب به واسطه بسته شدن راه قره داغ به تبریز  ناچار از رود ارس گذشته از طریق جلفا به تبریز می آمدند .لذا اگر راه جلفا بسته می شد ،مجاهدین را دسترس به تفنگ و فشنگ پنج تیر ممکن نمی شد و بایستی به هر نحو باشد نگذارند این راه که در حکم حیات و ممات ایشان بود بسته شود،اما باز کردن راه با وجود شجاع نظام در مرند ،امکان پذیر نبود . زیرا تصرف مرند و دستگیر کردن شجاع نظام منوط به تجهیزاردوی منظمی بود که در حکم آن روز برای تبریزیان غیر مقدور بود.چندی بدین منوال بگذشت و شجاع نظام شب و روز در مرند دست از آستین بیدادگری برآورده و هستی مردم را از آن خود می پنداشت و کاروانیان را لخت می کرد و اموال تجار را ضط می نمود"(25)

کسروی درباره اهمیت و برتری این راه نسبت به دیگر راه های منتهی به تبریز می نویسد :"در این دوره شجاع نظام پی در پی در مرند لشکرگاه می زد و این راه حیاتی را بر آزادیخواهان می بست . اما کار او در مقایسه با کار عین الدوله در باسمنج و رحیم خان در اهر گران به نظر می رسید .چه راه جلفا نزدیک ترین راه بازرگانی میانه اروپا و آذربایجان به شمار می رفته بستن آن زیان بزرگی به کارهای بازرگانی می داشت . از آن سوی از بستگی آن راه قند وشکر و نفت و کبریت و این گونه کالاها در تبریز نایاب می گردد و چنین آگاهی داده که هر که نیاید خانه اش را تاراج خواهد کرد از آن سوی هر کاروانی که از تبریز یا جلفا می رسید چارپا و کالاهمه را نگه می داشت .بازرگانان انگلیس و اتریشی به سراغ کالاهای خود می رفتند اما او از دادنش امتناع می ورزید و می گفت باید از دربار دستور بیاید"(26)

هر چند شجاع لشکر نسبت به پدر خود رفتار ملایم تری با مشروطه خواهان داشته و رگه هایی از تمایل به مشروطه در وجود وی مشاهده می شد اما او نیز درهنگام حضور پدر در جنگهای تبریز عهد استبداد صغیر، وظایف پدررا در خصوص بسته نگه داشتن راه تبریزبه نحو احسن انجام می داد.چنانچه حاجی محمد باقر ویجویه می نویسد:" و همین شجاع نظام مرندی بسیار به خون ملت تشنه بود و ساعتی آرام نداشت ،گاهی از بام اسلامیه و گاهی از مناره های مسجد صاحب الامر ،با تفنگ مخصوص ده تیر آلمانی ،گلوله به سر ملت می بارید. گاهی سواره می فرستاد از کنار ارس فشنگ می آوردند و گاهی سواره به غارت می فرستاد.اجمالا نه شب آرام بود نه روز . وملت بیچاره بسیار نفرین بر وی می کردند...وپسر بزرگش در مرند گاهی به آذوقه مانع بود .گاهی از مجاهدین قفقازیه و بعضی را می گرفت و حبس می نمود و پیاده و سواره عابرین را لوخت [= لخت ] می کرد و هرچه از دستش می آمد در باره ملت مضایقه نداشت ."(27)

بسته شدن راه جلفا توسط نیروهای شجاع نظام علاوه بر ضربه ای که بر بازرگانان داخلی وارد می نمود ، بسیاری از تجار خارجی را نیز متضرر می کرد که در این بین تجار روس و عثمانی بیشترین زیان ها را متحمل می شدند . این امر حتی باعث بهانه تراشی های برخی خارجیان می شد .و تبعات سیاسی نا مطلوبی را در پی داشت.روزنامه های روسی آرام ننشسته به بهانه تراشی می کوشیدند . گاهی از بسته بودن راه جلفا و از زیان آن به بازرگانی روس گفتار می نوشتند. بعد از پایان نخستین نبردهای مستبدان و آزادیخواهان در تبریز مجاهدین و انجمن تبریز برای ممانعت از این گونه بهانه ها به یک سری اقدامات دلگرم کننده و دلجویانه اقدام نمودند.برای مثال نامه هایی را به سفیران و نمایندگان بیگانه در تهران به صورت تلگرافی فرستادند. در تلگراف ارسالی به سفارت عثمانی دقیقا به موضوع اقدامات ناشایست نیروهای دولتی و متضرر گشتن بازرگانان این کشور اشاره شده است :" تهران. خدمت مستطاب اجل ارفع سفیر کبیر دولت علیه عثمانی دام اقباله العالی :در این مدت چهار ماه انقلابات تبریز که ملت در راه استیفای حقوق خود مشغول مجاهدت بود  به قدر امکان در باب وقایع و حفظ حقوق اتباع خارجه نیز لازمه دقت و اهتمام به عمل آمده و به شهادت عموم نمایندگان دول معظم اگر تعرض هم به حقوق اجانب شده باشد از طرف اشرار و آنهایی که مخل و مانع تجارت دنیا هستند بوده است و الآن چگونگی خیالات ایشان در نظر اعلیحضرت همایونی مکشوف و بحمدالله در سایه ثبات عزم ترقی خواهان ،داخل شهر از وجود اشرار و سواران قره داغی و سایر مفسدین پرداخته شده از طرف ملت به حفظ روابطی که من قبل در میان دولت ایران و دول کامله الوداد موجود بوده است رعایت خواهد شد و امید است که بعد از این در هر مقامی که قدرت ملی در آنجا نفوذ داشته باشد در باب جریان معاملات و محافظه حقوق اتباع و تجار خارجه موجبات سهولت فراهم وانشا الله این خادم ملت در طرفداری و ترویج منافع تجارتی عموم دول معظمه کوتاهی نخواهیم کرد .انجمن ایالتی آذربایجان."(28)

پس از شکست سپاه ماکو و پیروزی غرورآفرین مشروطه خواهان در برابر این قشون مهاجم ،نیروهای دولتی از جنگ نا امید گشته ،شیوه قدیمی مبارزه غیرمسلحانه خود یعنی بستن راه های منتهی به تبریز را تقویت می کنند تا از این طریق فشار بیشتری بر مجاهدین مشروطه طلب این شهر وارد سازند .

بدین ترتیب "عین الدوله و لشکر او راه هشترود و گرمرود و سراب ،و سالار ارفع راه سردرود و اسکو ،و پسر شجاع نظام راه مرند و جلفا را گرفته از آمد و شد کاروانیان جلو می گرقتند."(29)

مسدود ساختن راه ها توسط شجاع نظام ادامه داشت تا این که این سردار استبداد توسط نیروهای مشروطه خواه از میان برداشته می شود. با این همه پسر کوچکش موسی الرضا با همان عنوان شجاع نظامی پدر برا دیگر راه تبریز – جلفا را مسدود و ناامن می کند.اما شجاع نظام جوان هیچ گاه قدرت پدر را نداشت و به زودی فرار را بر قرار ترجیح می دهدوراه تبریز – جلفا به دست آزادیخواهان می افتد.با این وجود نیروهای استبداد بار دیگر نیز راه تبریز – جلفا را از دست مجاهدین خارج می کنند و این بارمسدود گشتن راه بهانه تهاجم روسها به کشورمان و پایان تمامی حوادث تبریز می گردد.

بخشی از مقاله شجاع نظام مرندی دشمن سرسخت مشروطه

نویسنده :سجاد حسینی

ارائه شده در همایش یک صدمین سالگرد مشروطه – تهران – مرداد 58 – مجلس شورای اسلامی

 

 .....................................................................................................................................................

برخی از بنیان­گذاران فرقة اجتماعیون عامیون چنین کسانی بودند: نریمان نریمانف ، میرزاجعفر زنجانی ، حاجی خان، مشهدی محمد علی­خان ، مشهدی اسماعیل میابی. در میان این افراد ، نریمانف قفقازی و عده‌­ای روسی  و بقیه ایرانیان مهاجر بودند. آنان در روزگار مشروطه به میهن خود بازگشتند و فعالانه درگیر مبارزة سیاسی و پیکار نظامی آذربایجان شدند.[48] با این اوضاع در ایران طبقة کارگر هنوز کوچک بود و به عنوان طبقه تحت سلطه در کنار شبان‌کارگان، دهقانان و کارگران روزمزد بازار قرار می­گرفت.[49] در ایران، سرمایه‌­داری به مفهوم دقیق کلمه وجود نداشت در ایران نه سرمایه‌­داری سازمان‌­یافته و نه طبقه کارگر مدرن توسعه‌­یافته موجود بود؛ تنها چیزی که رشد کرده بود فقط  سرمایه‌­ربوی و سرمایه تجاری بود.[50] در جنگ ارامنه و مسلمانان در باکو تعدادی از این کارگران بی­‌گناه کشته شدند و خون­‌هایشان از میان رفت، «زیان ناتوانی دولت ایران را آنان بیشتر درمی­‌یافتند و این بود چون آگاهی از جنبش مشروطه و برپا گردیدن دارالشورا به ایشان رسید بیش از دیگران شاد گردیدند و به یاد خانه و خویشان خود افتاده و به بازگشت امیدمند شدند».[51]طبقه­ی کوچک کارگران ایرانی با شور و شوق به انقلاب پیوست و از سال 1906م تا 1910م در اعتصاب­‌های پردامنه‌­ای شرکت کرد و نخستین اتحادیة کارگران ایران را تشکیل دادند.

ماهیگیران شرکت شیلات ایران متعلق به روس­ها، ملوانان و باراندازان بندر انزلی، کارگران چاپخانه‌­ها و تلگراف­خانه تهران و کارگران چرم­سازی تبریز اعتصاب­‌هایی به راه انداختند. لازم به ذکر است که دو گروه نخستین با افکار سوسیال دموکرات­‌های قفقاز روسیه آشنا بودند و کارگران چاپخانه­‌ها در محیط روزنامه از افکار رادیکال روشنفکری تأثیر می­پذیرفتند.[52] در بازگشت تعدادی از نمایندگان تبریز که از راه قفقاز عازم تهران بودند، کارگران قفقازی خواستار دیدار با نمایندگان شدند «آهنگ آنجا نمودند. پس از دیدن و اندوه خوردن دوباره بازگردیدند کسانی از آگاهان ایشان به دارالشوری فرستاده و خواستار شدند اگر بشود آنان نیز نمایندگانی از میان خود برگزینند و به دارالشوری فرستند.»[53] نخستین جنبش کارگری با ظهور انقلاب مشروطیت پدید آمد و با افول آن از میان رفت و در سال 1911­م به دنبال مداخلة روسیه درهم شکسته شد. می­توان چنین نتیجه­‌گیری کرد که طبقه کارگر در این دوره هنوز کوچک بود. به دلیل تعداد بسیار محدودشان، نقشی قاطع همانند پیشه­‌وران و روحانیون و بازرگانان در انقلاب مشروطه ایفا نکردند.[54] با سیاسی شدن کارگران مهاجر ایرانی به خصوص آن‌­دسته از کارگران که به طور فصلی در آنجا کار می­کردند و مدتی از سال را به ایران باز می­‌گشتند اقوام و آشنایان آنان نیز به تدریج با عقاید و افکار سیاسی از جمله تشکیل سازمان‌های کارگری برای دفاع از حقوقشان آشنا شدند. با توجه به اینکه تعداد ایرانیان روسیه، نیم میلیون نفر تخمین زده می­‌شود که یا مدتی در آن کشور مقیم می­‌شدند و یا در سفرهای سالانه شرکت می‌کردند،[55] مشکل بتوان فرد یا خانواده‌­ای آذربایجانی را تصور کرد که عوامل مهاجرت در آن سال­‌ها، زندگیش را تحت تأثیر قرار نداده باشد.


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک