سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 تعداد کل بازدید : 782363

  بازدید امروز : 56

  بازدید دیروز : 122

میاب دان بیر سس

 
سه چیز، دوستی به بار می آورد : دینداری، فروتنی و بخشش. [امام صادق علیه السلام]
 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:53 عصر
به گزارش فرهنگ نیوز، حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی‌(ره) که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است،در بیان خاطره ای زیبا از زندگی زاهدانه این عالم ربانی نقل کردند که یک شب آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت می‌شود و مهمانی طول می‌کشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه می‌شوند.

جوان با تحکم می‌گوید: شیخ از کجا می‌آیی؟

ایشان هم جریان را توضیح می‌دهند؛ جوان مست می‌گوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه می‌آورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و می‌گوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گرده من. پدرم می‌گفت؛ نشستم روی گرده این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانه‌هایش تکان می‌خورد و مرا هم تکان می‌داد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش می‌کند، روضه را خلاصه کردم.

گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خوب سردم شده … وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.
ابوی می‌فرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه‌(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت می‌آمد.


این جوان تا آخر عمر با ظاهری خاشع و متواضع در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند و پس از سالها زندگی به دیار باقی شتافت و در حضور انبوه و پرشور مردم به خاک سپرده شد.

 



مربوط به موضوع : » علما

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:50 عصر

 

مرعشی
به مناسبت رحلت آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله


 

سیره علمی و عملی حضرت آیت الله مرعشی نجفی رحمه الله

 

آیة اللّه مرعشی در بیست صفر 1315 ه. ق در شهر نجف اشرف در بیت تقوا و معرفت چشم به جهان گشود و در مهدِ پدری فاضل و فرزانه و نیز دایی خویش، علامه حاج سید حسین خویی، دوران کودکی را سپری نمود.

 

دوران تحصیلات

آیة اللّه مرعشی در بیست صفر 1315 ه. ق در شهر نجف اشرف در بیت تقوا و معرفت چشم به جهان گشود و در مهدِ پدری فاضل و فرزانه و نیز دایی خویش، علامه حاج سید حسین خویی، دوران کودکی را سپری نمود. در آغاز به تحصیل علوم جدید و بخشی از طب سنتی روی آورد و سپس به تحصیل علوم متداول حوزوی پرداخت. مقدمات ادبیات عرب را از محضر والد مکرّمش سید شمس الدین محمود مرعشی و عارف معروف شیخ مرتضی طالقانی آموخت. تجوید را از شیخ نورالدین شافعی بکتاشی، علم انساب را از مرحوم پدر و سید محمدرضا صائغ بحرانی و دیگران یاد گرفت. در علم تفسیر شاگرد شیخ محمد حسین شیرازی بود و فقه و اصول را نیز از وی و میرزا محمدعلی مدرسی چهاردهی رشتی، صاحب کتاب شرح القبله، آقا میرزا محمود شیرازی، آقا شیخ محمدحسین تهرانی و نیز مسائل استدلالی این دو رشته از دانش حوزه را از محضر آقا ضیاء الدین عراقی و آیة اللّه شیخ مهدی مازندرانی فرا گرفت و از دروس آیة اللّه سید حسن صدر در فقه، حدیث، رجال و درایه و از حوزه پرفیض شیخ مهدی خالصی در اصول فقه استفاده شایان توجهی نمود و بدین گونه، زیر بنای دانسته های خویش را استوار ساخت. او در علم کلام محضر محمد جواد بلاغی صاحب تفسیر «آلاء الرحمن» و شیخ محمد اسماعیل محلاتی را مغتنم شمرد و ریاضیات را از شیخ یاسین علیشاه هندی و میرزا محمود اهری آموخت. 1

آیة اللّه مرعشی در حالی که 27 بهار را پشت سر می نهاد به دلیل استعداد فوق العاده، حافظه کم نظیر، اشتیاق به دانش اندوزی و همت عالی و استفاده از محضر استادانی که بدان اشاره کردیم به درجه اجتهاد نائل آمد و در زمره عالمان و فقیهان معروف عصر خویش قرار گرفت. 2

 

مهاجرت به ایران و اقامت در قم

آیة اللّه مرعشی با کوله باری از دانش و اندیشه و خبرگی در غالب علوم و فنون رایج و دریافت اجازه از مشاهیر شیوخ خویش در 21 محرم الحرام سال 1342 ه. ق از عراق به ایران مهاجرت نمود و پس از دیدار با خویشاوندان و ملاقات با علمای اعلام و فقهای این سرزمین به آستان قدس رضوی عزیمت نمود و ضریح هشتمین فروغ امامت را در آغوش گرفت و پس از زیارت بارگاه آن فروغ ولایت از کتابخانه های مشهد مقدس بازدید نمود. در این فرصت کوتاه نیز بحثهایی با علمای این خطه داشت. سپس راهی تهران گردید و طی مدت چند ماه از محضر فرزانگان و بزرگان علم و فقه در این دیار استفاده نمود و پس از زیارت مرقد منوّر حضرت عبدالعظیم حسنی در شهر ری، در دوازدهم شعبان سال 1343 ه. ق به شهر قم هجرت نمود و بنا به تقاضای مؤکّد مؤسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری، در آن آشیانه اهل بیت علیهم السلام و شهر عالم پرور اقامت نمود و مدتی در جلسات درس ایشان و دروس حاج شیخ مهدی قمی، میر سید علی یثربی و حاج میرزا علی اکبر حکمی یزدی و دیگران شرکت نمود. 3

 

دفاع از ارزشها در کسوت مرجعیت

چنان که ملاحظه گردید سنین جوانی و بهترین ایام زندگی آیة اللّه مرعشی در راه تحصیل علم و تزکیه درون مصرف شده است؛ امّا آن بزرگ مرد اجتهاد و تقوا وقتی به قم آمد، با نهایت فروتنی و پارسایی و با کوششی وصف ناپذیر تمامی این تواناییها را برای صیانت از دیانت و رونق بخشیدن به مراکز دینی به کار گرفت.

ایشان در زمره افرادی بود که آیة اللّه بروجردی را برای زعامت حوزه، به قم دعوت کرد و در دوران پرتو افشانی آن فقیه بلند مرتبه، همکاری نزدیکی با ایشان داشت و در ضمن به تدریس خارج فقه و اصول و برخی علوم دیگر مبادرت نمود و نخستین رساله عملیه خویش را به طبع سپرد. پس از رحلت آیة اللّه بروجردی در سال 1380 ه. ق، آیة اللّه مرعشی در زمره معدود مجتهدانی بود که به عنوان مرجع شیعیان برگزیده شد و از آن پس به عنوان یکی از ارکان اصلی حوزه و جهان تشیع در آمد و به سهم خویش در اداره حوزه علمیه قم مشارکت نمود.

حوزه درس خارج آن نامدار عرصه فقاهت، از نادر حلقه های درسی بود که جمع بسیاری از علما، فضلا و طلاب در آن حضور می یافتند. بیان گرم، سخنان نافذ، گفتاری فصیح و ملیح و اجتناب از طرح زوائد و اُمور خسته کننده، درس ایشان را پرجاذبه ساخت. وی در این جلسات صرفا به بیان مطالب علمی و فقهی نپرداخت و در پی آن بود تا با مطرح نمودن مباحث اخلاقی، تربیتی و ادبی، شاگردانش به پرورشهای دینی آراسته شوند و با این دو بال علم و تقوا به پرتوافشانی در جامعه بپردازند و از باورهای دینی حمایت کنند.

وسعت نظر آیة اللّه مرعشی به اندازه ای بود که بسیاری از افراد حوزوی و دانشگاهی از جمله مشاهیری چون آیات گرامی شهید مصطفی خمینی، شهید مطهری، شهید صدوقی، شهید قاضی طباطبایی، سید محمود طالقانی، شهاب الدین اشراقی، مرتضی حائری، دکتر عباس زریاب خویی، دکتر محمد تقی دانش پژوه، دکتر علیرضا فیض، دکتر حسین کریمیان و... در درس ایشان حضور می یافتند. 4

آیة اللّه مرعشی در کنار امر تدریس، زعامت حوزه و مرجعیت، کارنامه علمی درخشانی از خود به یادگار نهاد. ایشان در طول زندگی با برکت خود موفق گردید بیش از یکصد و پنجاه جلد کتاب و رساله تألیف کند که برخی از آنها به زیور طبع آراسته گردیده و غالب آنها به صورت مخطوط در کتابخانه ارزشمندشان نگاهداری می شود. این آثار در موضوعاتی چون اصول فقه، فقه، تفسیر و علوم قرآنی، انساب، رجال، تراجم، ادعیه، زیارات،تاریخ، جغرافیا، کلام، منطق و مسائل متفرقه دیگر می باشد. 5

 

آیة اللّه مرعشی از بزرگ فقیهانی است که خود را در اسلام ذوب نمود و از حریم تشیع و اهداف مقدس ائمه هدی علیهم السلام دفاع نمود. هیچ گاه به مخالفان مذهب اهل بیت عصمت علیهم السلام اجازه نداد به ارزشهای شیعه آسیبی وارد نمایند.در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی

آیة اللّه مرعشی در بحبوحه حوادث سیاسی جهان اسلام و اندکی پس از مبارزات ضد استعماری آیة اللّه مجدّد میرزای شیرازی (متوفی در سال 1312 ه. ق) و قیام وی علیه استبداد ناصری و نهضت بیدارگرانه سید جمال الدین اسدآبادی (متوفی در سال 1314 ه. ق) در دنیای اسلام دیده به جهان گشود. نُه ساله بود که نهضت مشروطه خواهی در ایران ـ در سال 1324 ه. ق ـ به پیروزی رسید. در یازده سالگی شاهد به توپ بستن مجلس شورای ملی ایران توسط محمدعلی شاه قاجار بود. او از نزدیک با محافل علمی و فرهنگی نجف مرتبط بود و از تلاشهای سیاسی آخوند خراسانی احساس مباهات می نمود. هیجده سالش بود که جنگ جهانی اول (در سال 1333 ه. ق ـ 1914 م) آغاز شد و بسیاری از کشورهای اسلامی از جمله عراق و زادگاهش ـ نجف اشرف ـ میدان تاخت و تاز استعمار انگلیس و دیگر دول استکباری قرار گرفت.

او در مجلس درس کسانی چون آیة اللّه سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ الشریعه اصفهانی و آیة اللّه خالصی زانو بر زمین سایید که از پیشتازان مبارزات ضد استعماری بودند و در سنین نوجوانی و جوانی همراه پدر بزرگوار و دیگر استادانش در جهاد علما و ملت عراق علیه متجاوزان در نجف اشرف حضور یافت. وی سه سال بعد از کودتای رضاخان و دو سال بعد از شهادت میرزا کوچک خان جنگلی وارد ایران شد و ورود ایشان به این سرزمین مصادف با کشمکشهای شدید روس و انگلیس در ایران بود و از نزدیک در جریان مبارزات شهید آیة اللّه مدرّس قرار گرفت و با آن فقیه وارسته مأنوس گردید و از ایشان تجارب فراوانی کسب کرد.

در یادداشتهایی که از آیة اللّه مرعشی باقی مانده است، مشارالیه بارها رضاخان را عامل استعمار، دست نشانده بیگانگان و فردی فاسد که علیه روحانیت و اسلام کمر بسته است، یاد نموده و در مقابل نقشه های شوم و توطئه های وی به شدت مقاومت کرده است. 6

آیة اللّه مرعشی طی سخنانی خاطر نشان ساخت: «... [ان شاءاللّه] به برکت مرقد منور این بی بی (حضرت فاطمه معصومه) فرجی عنایت بفرماید، اسلام و قرآن و حامیان آن را تقویت [کند] ... خدایا خودت می دانی که ما علاقه مند به دیانت و حفظ مملکت هستیم... . » 7

آیة اللّه مرعشی مدام در جلسات درس و سخنرانیها و بیانات خویش این پیام را به استماع حاضران می رسانید که رژیم رضاخان می خواهد ریشه مذهب را در ایران برکند. به همین جهت، مهم ترین پایگاه و سنگر آن، یعنی حوزه علمیه را زیر شدیدترین فشارها و ضربات قرار داده تا این تشکیلات را از درون تهی سازد. به دلیل همین تنگناها و اختناق شدید، آیة اللّه مرعشی نگران از بین رفتن حوزه نوپای قم گردید و این روند موجب شد حتی شبها لحظه ای استراحت نکند و همواره طلاب را تشویق و ترغیب به ادامه تحصیل و پرحرارت نمودن حوزه نماید. ایشان بر این باور بود که اگر حوزه حفظ گردد و بحثهای علمی و معرفتی آن تداوم یابد، چون سیلی خروشان طومار استبداد و استکبار را در هم می پیچد. از آن سوی، مبارزات خود را هر روز گسترش می داد؛ به نحوی که با شهید سید مجتبی نواب صفوی و شهید سید عبدالحسین واحدی ارتباط برقرار کرد.

ایشان که دخالت در سیاست را وظیفه شرعی و تکلیف دینی خود تلقّی می کرد، در غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی از هنگامی که رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی رحمه الله، پرچم مبارزه را برافراشت، از آن روح قدسی حمایت نمود و در موارد مقتضی با صدور اعلامیه های مشترک یا احیانا مستقل نظر خویش را درباره مسائل کشور بیان کرد و موضع مناسبی اتخاذ نمود.

همراه با اوج گیری نهضت امام خمینی در 15 خرداد 1342 ش، ایشان نقش مؤثری ایفا نمود و چون سفاکان رژیم پهلوی رهبر قیام را دستگیر نمودند، به دفاع از امام پرداخت و با صدور اعلامیه های شدیداللحنی آزادی بی قید و شرط ایشان و سایر محبوسین را خواستار گردید. آن گاه که امام به ترکیه تبعید گردید از راههای گوناگون با مراجع نجف ارتباط برقرار کرد و از آنان خواست در این مورد اقدامی بنمایند و نفرت خویش را از این تصمیم طاغوت ابراز دارند.

در سال 1356 ش که عوامل دست نشانده دستگاه ستم در روزنامه اطلاعات مقاله ای توهین آمیز علیه امام خمینی رحمه الله انتشار دادند، آیة اللّه مرعشی همگام با سایر بزرگان در این باره موضع گیری سختی نمود. با بازگشت امام از پاریس، ایشان همگام با بنیان گذار نظام اسلامی ایران از هیچ گونه تلاشی دریغ نکرد.

فرازهایی از بیانات ایشان که در رجب سال 1384 ه. ق ایراد گردیده، مؤید این موضع گیریها می باشد:

«در این حوادث علمای اعلام، خطبای عظام و تمام دانشمندان... و اصناف چه رنجها دیدند و چه محنتها کشیدند و چه هتاکیها شنیدند. آنچه در وسعشان بود... در حمایت از قرآن و اسلام [انجام دادند] ... روحانیت اهداف مقدسی دارد که از جمله آن دو چیز است: حمایت از احکام الهی و حفظ نوامیس اسلامی، و حفظ استقلال و تمامیت این مملکت مد نظرشان بوده است و در این راه چه جانفشانی کرده اند، سینه ها را سپر نموده اند. همه علما با این هدف شریک اند. »

سپس خطاب به کارگزاران نظام طاغوتی می گوید: «مبارزه ما با این کانونهای فساد، تبلیغات سوء و مصوّبات نارواست. همین دیروز کسی، مُبلّغی (نشریاتی) از تبلیغات مسیحی را که در میان جوانهای تهران نشر شده آورده بود. آخر اگر مذهب جعفری رسمیت دارد، پس این تبلیغات سوء برای چیست! فِرَق ضاله از یک طرف، مسیحیها از سوی دیگر، پس روحانی هیچ نگوید و همین طور بنشیند. چقدر انسان صبر کند. تا حرف می زنی مجرمی. اندازه دارد بی انصافی. » 8

 

امر به معروف و نهی از منکر

تبلیغ و ارشاد و اصلاح جامعه از وظائف مسلّم علما و فقهای جهان اسلام بوده و می باشد. حضرت آیة اللّه مرعشی نیز در این راستا همیشه پیشتاز بود و رسالت خویش را در این عرصه به درستی و شایستگی انجام داد. وی آنچه را در روایات و احادیث می خواند و در بیانات و مباحث خویش مطرح می نمود، به عرصه عمل درآورد و کوشید با اخلاق عملی به اصلاح جامعه بپردازد و در حد توان مردم را از ورطه های هلاک کننده و باتلاقهای ضلالت برهاند.

یک روز جلو آب انبار سید عرب که هنوز هم هست یک افسر شهربانی (از عوامل رضاخان) آمده بود تا چادر زنی را از سرش باز کند، آن بانو هم از ترس متواری شد و روی پله های آب انبار افتاد و نزدیک بود تا انتها سقوط کند، امّا نجات یافت. آیة اللّه مرعشی وقتی این وضع اسفبار را مشاهده نمود، به شدت متغیر گردید و رگ غیرتش به جوش آمد. همان جا نام مبارک امام زمان علیه السلام را بر زبان آورد و از ساحت آن فروغ امامت استمداد طلبید و سیلی محکمی به گوش آن افسر نواخت و فرار کرد. چون به مدرسه آمد و برای دوستانش ماجرا را باز گفت، آنها هشدار دادند که به زودی از سوی مأموران رضاخان به شدت مجازات می شوی، امّا ایشان باتوکّل به خداوند نگرانی به خویش راه نداد و خاطر نشان ساخت کار شخصی نبود که بترسم، می خواستم نهی از منکر کنم و از دین و حرمت بانوان دفاع کنم. آن افسر شب بعد، موقع نظارت بر بازار از سوراخ سقف بازار قم سقوط نمود و به هلاکت رسید. 9

یک بار آیة اللّه مرعشی به محله جوی شور که آن زمان بیرون شهر بود، رفت تا خطبه عقدی را بخواند. در آن ایام از تاکسی خبری نبود و چون هوا به شدت سرد بود و به دلیل بارش برف درشکه هم نمی توانست حرکت کند، از این جهت، ایشان پیاده رفتند و چون تا پاسی از شب طول کشید، به تنهایی از همان کوچه های باریک به خانه برگشتند. خودشان برای فرزند ارشدشان، دکتر مرعشی نقل نموده اند: ناگهان از دور صدای عربده مستی را شنیدم. او جلو آمد و راه را بر من بست و گفت: سید کجا می روی؟ گفتم: منزل، گفت: کجا بودی؟ گفتم: برای کار خیر رفته بودم. پرسید: چه کاره ای؟ گفتم: آخوندم و روضه می خوانم. گفت: باید برای من روضه بخوانی! در جوابش گفتم: آخر روضه منبر می خواهد، جایی لازم دارد. در این سرما و برف نمی شود. گفت: من دولا می شوم، شما روی پشت من بنشین و روضه بخوان. من هم نشستم و در چند دقیقه روضه کوتاهی از مصائب امام حسین علیه السلام خواندم! در حین خواندن مشاهده نمودم او متأثر شده و گریه می کند و حتی از شدت ناراحتی شانه هایش می لرزد، بعد گفتم: باید بروم، گفت: نه نمی شود، صبر کن من می آیم و تا درب منزل همراهتان هستم که مبادا آدمی چون من، مزاحم شما شود و بعد آقا را تا رسیدن به منزل همراهی نمود.

دو سه هفته بعد آیة اللّه مرعشی در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام نشسته بود و قبل از نماز داشت دعا می خواند که کسی آمد و شروع کرد به گریستن و بوسیدن ایشان و افزود: امروز آمده ام شما را به جدّتان قسم بدهم که از حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام بخواهی خداوند گناهان مرا بیامرزد، من واقعا توبه کرده ام، شما هم مرا حلال کنید. آیة اللّه مرعشی می پرسد: شما چه کسی هستید؟ او پاسخ می دهد: من همان فردی هستم که آن شب شما را اذیت کردم. برخورد شما در آن شب همچون سیره جدت امیرمؤمنان علیه السلام بود و مرا واقعا از خواب غفلت بیدار کرد. چند مدّتی از واقعه مزبور گذشت تا آنکه مشاهده گردید آن مرد در هر سه نوبت صبح و ظهر و شب در نماز جماعت حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام شرکت می نمود، روزی هم که فوت کرد تشییع جنازه باشکوهی از وی به عمل آمد و آیة اللّه مرعشی هم در این مراسم حضور داشت. 10

 

جلوه های ارادت به خاندان طهارت

1. آیة اللّه مرعشی از بزرگ فقیهانی است که خود را در اسلام ذوب نمود و از حریم تشیع و اهداف مقدس ائمه هدی علیهم السلام دفاع نمود. هیچ گاه به مخالفان مذهب اهل بیت عصمت علیهم السلام اجازه نداد به ارزشهای شیعه آسیبی وارد نمایند. در مبانی علمی و روشهای فکری و مباحث حوزوی و تألیفات باارزش خود بر سیره اهل بیت علیهم السلام تأکید فراوان داشت و خاطر نشان می ساخت پیش قراولان علم و مشعل داران فضیلت باید خود را برای پذیرش بار امانت ثقلین مهیا کنند. در درسهایش وقتی نام اهل بیت علیهم السلام را بر زبان جاری می ساخت، تأثیرش بر قلوب حاضران عمیق بود؛ چرا که از لسان شیوایش ندای ولایت و از لحن او حماسه اولیا و صالحان به گوش می رسید. 11

2. عشق سرشارش به حضرت سیدالشهداء علیه السلام چنان در او شوری ایجاد می کرد که در مجالس و محافلی که به نام آن حضرت تشکیل می شد، سر از پا نمی شناخت. در سوگ آن خامس آل عبا با صدای بلند می گریست. در ایام محرم و صفر لباس کاملاً سیاه بر تن می نمود و همه ساله دهه عاشورا و سایر ایام ماتم در منزل خویش و در این اواخر در مدارس علمی و حسینیه خود مجالس سوگواری برگزار می کرد و خود از خدمت نمودن به عزاداران دریغ نمی کرد. این علاقه تا بدانجا رسید که خدمت افتخاری و خادمی روضه مُنوّر حرم امام حسین علیه السلام در کربلا را به خویش اختصاص داد و نیز مناصب سراسر مباهات نقیب الساداتی و تدریس در حرم حسینی و حضرت ابوالفضل علیه السلام را در برهه ای از زندگی خویش عهده دار گشت. 12

3. در وصیت نامه خویش نوشته است: «... و سفارش می کنم در کوشش در برگزاری شعائر الهی در حسینیه ای که در قم مقدس بنیان گذاری کرده ام... و سفارش می کنم دستمالی را که اشکهای زیادی در رثای جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرّم او ریخته و صورت خود را با آن پاک می کردم، بر روی سینه در کفنم بگذارند. » 13

4. ایشان خاطر نشان نموده اند: «از روزی که خود را شناختم و روی پای خود ایستادم همواره متوسل به خاندان طهارت بوده ام و هر گاه لباس نوی تهیه می کردم نخستین بار به حرمهای ائمه اطهار می بردم و با مالیدن به ضریح، آن را متبرّک می نمودم و سپس از آن استفاده می کردم. » 14

5. فرزند ایشان، دکتر سید محمود مرعشی بارها نقل نموده اند: «هر ساختمانی که زیر نظر ایشان احداث می گردید، مقداری از تربت سیدالشهداء علیه السلام را در پی های آن می ریخت و می گفت: با این تربت ساختمان را بیمه می کنم!»

6. آن زمان که حالش مساعد بود، به طور ناشناس در میان جمعیتها و هیئتهای عزادار می رفت و به سینه زنی می پرداخت و می گفت: این عزاداری مرا بیمه می نماید.

7. می فرمود: «در ایام اقامت در قم هرگاه مشکلی داشتم، می رفتم حرم مطهرحضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام و چند ساعت در آنجا دخیل می شدم و معمولاً گره گشایی می شد. » 15

8. بخش مهمی از آثار آیة اللّه مرعشی با شوق به خاندان نبی اکرم صلی الله علیه و آله تألیف شده و در خصوص زیارات، شرح احوال امامان و امامزادگان و مزارات علویین و پژوهش در نسب سادات تألیف گردیده اند.

9. بیست و پنج بار از نجف به کربلا به قصد زیارت سالار شهیدان رفته اند که در این سفرها آیات عظام حکیم، شاهرودی و خویی نیز با ایشان همراه بوده اند. 16

10. آیة اللّه مرعشی در یکی از یادداشتهای خود می نویسد: «هنگامی که در قم سکونت اختیار نمودم، صبحها در حرم حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام اقامه جماعت نمی شد و من این سنت را رواج دادم تا این مراسم باشکوه در چنین مکانی برپا شود. » ایشان می افزایند: «نماز جماعت را در این حرم آغاز کردم و تا امروز که شصت سال از آن تاریخ می گذرد، ادامه دارد. و از آن پس روزی سه بار در مسجد بالاسر حرم و صحن شریف نماز می خواندم. »

 

مکاتبه و اهدای کتاب


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:44 عصر


بنده خیال می کنم فضیلت بکاء بر سید الشهدا(ع)بالاتر از نماز شب باشد زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست بلکه کارقلبی است ولی حزن و اندوه و بکاء عمل قلبی است به حدی که بکاء و دمعه از علایم قبولی نماز وتر است. 
بکاء بر مصائب اهل بیت(ع) و به خصوص حضرت سیدالشهدا(ع) شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که مستحبی افضل از آن نیست. بکاء من خشیة الله ، گریه از ترس خداوند ، آن هم همینجور است شاید افضل از آن نباشد. 

مربوط به موضوع : مذهبی

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:36 عصر
با چراغ عقل و نقل راه رسیدن به کمال را تشخیص بدهید
با چراغ عقل و نقل راه رسیدن به کمال را تشخیص بدهید
به گزارش خبرنگار اسراءنیوز: حضرت آیت الله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق هفتگی خود که در محل نمازخانه بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء برگزار شد با اشاره به جایگاه عقل و نقل در رسیدن انسان به کمال، اظهار داشتند: 
انسان کمالی دارد و راهی برای رسیدن به آن کمال. خدای سبحان هم راه رسیدن انسان به کمال را و هم راهنما را و هم همراهان انسان در این مسیر را مشخص کرده است. 

ایشان در تبیین جایگاه عقل در رسیدن انسان به کمال فرمودند: 
خداوند دو چراغ به انسان داد: یکی چراغ عقل و یکی چراغ نقل که به وسیله آنها راه رسیدن به کمال را ببینیم. ما باید بین سراج و صراط فرق بگذاریم. عقل، راه نیست بلکه عقل، چراغ راهی است که ذات اقدس الهی آن راه را ترسیم می‌کند. مبادا کسی ـ خدای ناکرده ـ به عقل خودش اکتفا کند و بگوید ـ معاذ الله ـ ما از وحی بی‌نیازیم. چراغ هرگز کارِ راه را انجام نمی‌دهد؛ لذا ذات اقدس الهی فرمود من صراطی دارم و به وسیله انبیا این صراط را به شما نشان می‌دهم و شما با چراغ عقل و نقل راه رسیدن به کمال را تشخیص بدهید. 

معظم له راه رسیدن به کمال را راهی سخت و پرفراز و نشیب دانستند و اذعان داشتند: 
راه رسیدن به کمال گرچه مستقیم است یعنی انحرافی در آن نیست و کسی که وارد این مسیر بشود یقیناً به مقصد می‌رسد اما این راه فراز و نشیبی دارد و پیمودن این راه این کار دشواری است برای اینکه ما می‌خواهیم امّاره بالسوء را به امّاره بالحُسن تبدیل کنیم. 

حضرت آیت الله جوادی آملی در تفسیر آیه ?فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً ? إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً? بیان داشتند: 
خداوند در این آیه فرمود بعد از هر دشواری یک آسانی است، این دو جمله چند پیام دارد پیام اوّلش این است که آسانی در کنار دشواری است نه بعد از آن، پیام دیگرش هم این است که این عُسر دومی که الف و لام دارد عین همان عُسر اوّلی است که الف و لام دارد اما این یُسر دومی که الف و لام ندارد غیر از آن یُسر اوّلی است که الف و لام ندارد پس می‌شود دو یُسر و یک عُسر، هر جا یک دشواری باشد دو برابر آن آسانی هست. 

ایشان در ادامه اظهار داشتند: 
اگر کسی اینها را باور کرد در هر رشته‌ای کارآمد و موفق می‌شود، هم خودش به مقصد می‌رسد هم خیلی‌ها را به مقصد می‌رساند، اینکه به ما گفتند همّت‌تان بلند باشد از بیانات نورانی سیّدالشهداء(سلام الله علیه) است، خدای سبحان همّت‌های بلند، فکرهای بلند، طرح‌های نو و بلند و اندیشه‌های بلند را دوست دارد فکرهای نازل و فرومایه و پَست را دوست ندارد.

 



مربوط به موضوع : » علما

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:32 عصر

. گناه و ظلم به نفس

آثار و تبعات گناه فقط گریبانگیر شخص گنه کار است، نه غیر از او. «وَ مَنْ یکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یکْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» (1)و هر که گناهى کند، آن گناه را به زیان خود کرده است، و خدا دانا و حکیم است‏.

یکی از آثار و تبعات گناه، عارض شدن مصائب دنیوی به شخص گنهکار است. عبّاس بن هلال شامى غلام حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام مى‏گوید: از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: هر گاه بندگان، گناهان جدیدى را بیاورند که قبلا از آن آگاهى نداشتند، خداوند بلاهاى جدیدى را براى آنان مى‏آورد که قبلا از آن آگاه نبودند

 2. منشأ نقمت، گناه و منشأ نعمت، ایمان و عمل صالح (آثار خارجی گناهان)

به طور کل تمام اجزای عالم، با واسطه و یا بی واسطه، مؤثر در یگدیگرند، ومیان آنها اتصال و ارتباط برقرار است، انحراف و لغزش یکی تأثیر گذار در دیگری خواهد بود و این جریان ادامه دارد.« ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ» (2)در خشکى و دریا به زشتى افعال بد مردم فساد نمودار شد، تا خدا سزاى بعضى عمل‏ها را که کرده‏اند به ایشان بچشاند تا شاید بازگشت کنند.

 

3. مبتلا شدن به مصائب دنیوی

یکی از آثار و تبعات گناه، عارض شدن مصائب دنیوی به شخص گنهکار است. عبّاس بن هلال شامى غلام حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام مى‏گوید: از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: هر گاه بندگان، گناهان جدیدى را بیاورند که قبلا از آن آگاهى نداشتند، خداوند بلاهاى جدیدى را براى آنان مى‏آورد که قبلا از آن آگاه نبودند.(3) وقتى آیه« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیدِیکُمْ وَ یعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ» (4)نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم فرمود: به آن خدایى که جانم به دست او است هیچ خراشى از چوبى بر بدن شما نمى‏افتد، و هیچ رگى از جاى خود نمى‏جنبد و هیچ ضربتى از سنگ وارد نمى‏شود، و هیچ پایى نمى‏لغزد مگر به خاطر گناهى از گناهان. و آنچه از گناهان که خدا عفو مى‏کند بیشتر است.(5)

 

خودارضایی: گناه یا بیماری
4. کشیده شدن به گناهان دیگر

هر یک از گناهان، آدمى را به سوى گناه دیگرى مى‏کشاند.« إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا...»(6) از میان شما آنان که در روز مقابله آن دو گروه بگریختند، به سبب پاره‏اى از اعمالشان شیطان آنها را به خطا افکنده بود. اینک خداوند عفوشان کرد که او آمرزنده و بردبار است.

 

5. تیره و تار کردن جلای نفس و درک انسان

اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تیره کرده به آن نقش و صورتى مى‏دهند که از درک حق مانع مى‏گردد، در قرآن آمده که: «بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ...» یعنى گناهان مانند زنگى و غبارى شد که روى جلاى دلهاشان را گرفت، و آن دلها را از تشخیص خیر و شر کور کرد.(7)

 

6. ولایت شیطان بر آدمیان

ولایت شیطان بر آدمیان در ظلم و گناه و ولایت ملائکه بر آدمیان در اطاعت و عبادت‏: قرآن کریم نظیر این ولایتى را که شیطان در گناه و ظلم بر آدمیان دارد براى ملائکه در اطاعت و عبادت اثبات نموده، مى‏فرماید: « إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا...» (8) البته این دو نوع ولایت منافاتى با ولایت مطلق پروردگار که آیه ی « ...ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِی وَ لا شَفِیعٍ...» (9) آن را اثبات مى‏کند ندارد.

هر یک از گناهان، آدمى را به سوى گناه دیگرى مى‏کشاند. « إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا...» (6)از میان شما آنان که در روز مقابله آن دو گروه بگریختند، به سبب پاره‏اى از اعمالشان شیطان آنها را به خطا افکنده بود. اینک خداوند عفوشان کرد که او آمرزنده و بردبار است

7. مرگ ناگهانی و زود هنگام

یکی از آثار گناه که کمتر کسی متوجه آن است و آنرا امری طبیعی می بیند، مرگ ناگهانی و زود هنگام است. از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: شمار کسانى که در اثر گناه مى‏میرند بیش از کسانى است که در اثر پایانِ عمر مى‏میرند، و شمار کسانى که در اثر نیکوکارى زنده مى‏مانند بیش از کسانى است که بخاطر عمرشان زنده مى‏مانند. (10) 

 

8. محروم شدن از توفیق در عبادات

از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند: آدمى گاهى مرتکب گناه مى‏شود و در اثر آن از نماز شب محروم مى‏گردد. تأثیر کار زشت در انسان سریعتر از تأثیر کارد در گوشت است. (11)کتاب معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اینکه علل و اسباب در کار ما مؤثرند) معناى اینکه خداى تعالى در یک جا (از قول شعیب حکایت کرده که گفت:)،« وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ» (12)و در جایى دیگر خودش فرموده: « إِنْ ینْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی ینْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ» (13)چیست؟ امام علیه السّلام در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه که خدا به وى امر کرده اطاعت کند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدین جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتیم کارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بین او و آن گناه حایل گردد و در نتیجه بنده آن گناه را مرتکب نشود ترک گناهش به توفیق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان که او را به حال خود بگذارد و بین او و معصیت حایل نشود و در نتیجه مرتکب گناه گردد در آن صورت خدا او را یارى نکرده و موفق ننموده است، (چون کارش موافق دستور خدا انجام نشده).(14)

 

ناراحت گناه دریا
9. پست شدن مقام انسان بر اثر ارتکاب گناه، هم در دنیا و هم در آخرت

از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: هر که نافرمانى خدا کند مقامش پست و خوار گردد. (15)هم چنین از ایشان علیه السّلام نقل شده است: هر که به سبب نافرمانیهاى خدا لذّت ببرد خوارى بدست آورده است. (16) «وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیئاتِ جَزَاءُ سَیئَةٍ بِمِثلِهَا وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ مَا لَهُم مِن اللهِ مِن عَاصِمٍ...» (17). و کسانی که مرتکب بدی ها شده اند، [بدانند که] جزای [هر] بدی مانند آن است، و خواری آنان را فرو می گیرد؛ در مقابل خدا، هیچ حمایتگری برای ایشان نیست... .

 

10. حبط اعمال

و خداوند می فرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ‏» (18) ای کسانیکه ایمان آوردید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نکنید.

 

11. داخل شدن بر آتش جایگاه گناهکار آتش است

از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: کسى که مرتکب گناه مى‏شود جایگاهش آتش است.(19)از جعفر بن محمّد علیه السّلام از پدرش نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر کس گناهى مرتکب شود و بخندد، گریان وارد آتش خواهد شد.(20)«بَلَی مَن کَسَبَ سَیئَةً وَ أَحَاطَت بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُلئِکَ أَصحَابُ النَّارِ هُم فِیهَا خالِدُون» (21) آری کسی که بدی به دست آورد، و گناهش او را در میان گیرد، پس چنین کسانی اهل آتش اند، و در آن ماندگار خواهند بود.

 

پی نوشت ها

1.نساء /111

2.روم /41

3.ثقة الاسلام کلینی. الکافی. نشر اسلامیه. ج2 ص 275

4.شوری /30

5.جلال الدین سیوطی. الدر المنثور. کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی. ج 6، ص 10

6.آل عمران /155

7.راغب الاصفهانی . مفردات راغب، ماده« رین

8.فصلت آیات 30 و 31

9.سجده /4

10.ورّام بن ابی فراس. مجموعة ورام. نشر مکتبه فقیه. ج2 ص 87

11.شیخ ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد بن علی برقی. المحاسن ج1 ص 1157

12.هود آیه 88

13.اگر خدا یاریتان کند کسى نمى‏تواند بر شما غالب آید و اگر یاریتان نکند کیست که بعد از او شما را یارى کند؟. سوره آل عمران آیه 160

14.شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین .معانى الاخبار.نشر جامعه مدرسین، باب معنى الهدى و الضلال ج 1 ص 20

15.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص619

16.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص68

17.یونس /27

18.محمّد /33

87.محمد /9

20.علی بن حسن بن فضل بن حسن طبرسی. مشکاة الانوار فی غررالاخبار. نشر حیدریه.ص 157

21.بقره /81

 



مربوط به موضوع : >>>> کلام جاودان <<<<
نویسنده یا لثارات الحسین در چهارشنبه هجدهم اردیبهشت 1392 |

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:29 عصر


شیطان به حضور حضرت موسی آمد و گفت : آیا می خواهی به تو هزار و سه پند بیاموزم . 

موسی گفت:آنچه تو می دانی من بیشتر می دانم و نیازی به پند تو ندارم. در همین حال 

جبرئیل وارد شد و گفت :ای موسی خداوند می فرماید هزار پند او فریب است اما سه پند او را 

بشنو.

موسی هم به شیطان گفت : سه پند از هزار و سه پندت را بگو.

شیطان گفت:

 

1: چنانچه در خاطرت انجام دادن کار نیکی را گذراندی برای انجام آن شتاب کن وگرنه تو را پشیمان می کنم .

2: اگر با زنان بیگانه و نامحرم نشستی غافل از من مباش که تو را به گمراهی وادار می کنم.

3: چون خشم و غضب بر تو مستولی شد جای خود را عوض کن وگرنه فتنه به پا می کنم.

 



 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:14 عصر

  وسواس و نکوهش آن در آیات و روایات

وسواس نوعی بیماری روانی است که از نظر خداوند نامقدس و در نظر وسواسی مقدس است. وسواس مرضی است که اشخاص متدین به آن مبتلا می‌شوند و اشکال مختلف دارد: گاهی در نیت نماز واقع می‌شود و گاه در مخارج حروف و گاه در صحت وضو و غسل و گاه در عدد رکعات نماز و گاه در طهارت و نجاست.
وسواس از نظر مکتب اسلام امری مقبوح و ناپسند شمرده می‌شود. در اسلام تأکید شده است نسبت به آن بی‌اعتنایی شود. در فقه بابی تحت عنوان کثیرالشک وجود دارد و طبق ادله فقهی شک وسواسی ارزش ندارد و فرموده شده که کثیرالشک (وسواسی) به شکش اعتنا نکند.
در قرآن کریم می‌فرماید: مِن شَرِّ الوَسوَاسِِ الخَنَّاس. (13)
مفسران در تفسیر وسواس عنوان کرده‌اند:
ِمنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ: الوسواس، اگر بمعنای مصدر یا اسم مصدر باشد، اضافه به الخناس، برای نسبت و نشاندادن منشأ است. و اگر بمعنای وصفی و مبالغه باشد، اضافه بیانیه است، بهر صورت این وزن (مانند زلزال) دلالت بر تکرار دارد و همچنین وزن و معنای الخناس،: آن وسوسه‌گری که پی در پی القاء می‌نماید و همی پیش می‌آید و پس می‌رود و پنهان می‌شود و آشکار می‌گردد. اگر محیط درونی انسان با نور معرفت و ایمان روشن باشد و در پناه ربوبیت رب و تصرف او و وقایه تقوا درآید و قوا و فرشتگان الهام‌بخش به خیر و صلاح راه‌های نفوذ و وسوسه‌های شرانگیز را ببندند، آن وسوسه‌گر خناس به عقب برمیگردد و در کمین می‌ماند تا بچه صورتی و از چه مجرایی و با چگونه سموم وسوسه‌ای پیش آید و در انتظار آنست که انگیزه‌های هواها و شهوات و کبر و حسد و دیگر خویهای پست محیط درونی را تاریک و مشوش گردانند تا سر برآورد و بر قوا و انگیزه‌های خیر بتازد و عقل را تیره سازد و فرمان اراده را بدست گیرد. (14)
الوسواس به فتح الواو اسم مصدر به معنی الوسوسة، و هو الصوت الخفی الذی لا یحس، و بکسر الواو مصدر، و الفرق بین المصدر و اسم المصدر ان الأول ینظر الیه نسبة الفعل الی فاعل، و اسم المصدر لا ینظر الی الفاعل بل الی الفعل فقط و بصرف النظر عن الفاعل، و علی أیة حال فإن المراد بالوسوسة هنا ما یحاک فی النفس من الأفکار السوداء التی تصد عن الحق و سبیله (15)
در علم کلام نیز برای وسواس تعاریفی ذکر شده که در اینجا به گزیده‌ای اشاره می‌شود.
الف: دو دلی و تردید و شکی که در ضمیر انسان پدید می‌آید.
ب: شک و شبهه در عبادات و احکام مذهبی، خصوصا در طهارت و نجاست.
ج: آنچه شیطان در دل انسان افکند و او را به کار بد انگیزد.
در مذمت و نکوهش وسواس و وسواسی روایات مختلفی ذکر شده که عمل وسواسی را از القائات شیطان دانسته‌اند:
محدث کلینی از عبدالله بن نسیان روایت کرده که گفت:
در محضر امام صادق (گفتگو از مردی شد که وسواس در انجام وضو داشت، گفتم: او مردی است عاقل حضرت فرمود: چگونه عاقل است و حال آنکه پیرو شیطان است عرض کردم: چگونه پیرو شیطان است؟
فرمود: از خودش سؤال کن. به تو خواهد گفت: این‌ها از عمل شیطان است. (16)

در روایت دیگر که از زراره و ابی بصیر روایت شده است که گفتند: خدمت حضرت عرض کردیم: مردی که در نماز زیاد شک می‌کند و نمی‌داند که چقدر از نماز را خوانده و چقدر از آن باقی است چه کند؟ فرمود: دوباره نماز را بخواند. عرض کردیم: هرچه بخواند باز شک می‌کند. فرمود: اعتنایی نکند. سپس فرمود: شیطان را به خود راه ندهید تا در شکستن نمازتان طمع نکند. شیطان خبیث است. عادت می‌کند اگر او را دنبال کنید، نماز را زیاد نشکنید و آن را تمام کنید چند بار که چنین کردید شک برنمی‌گردد. (17)

____________________________

13- ناس/4
14- سید محمود طالقانی، پرتویی از قرآن، ج 4، ص 313
15- محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج 7، ص 627
16- کلینی، کافی، ج 1، ص 12
17- کلینی، کافی، ج 3، ص 33

____________________________

 



مربوط به موضوع : مذهبی

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:11 عصر

تکبّر و استکبار 

بسم الله الرحمن الرحیم
  « تکبّر و استکبار »
وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا ِلآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلیسَ أَبى‏ وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ(بقره– 34)
 ترجمه:
و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند؛ جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد.
خلاصه تفسیر:
آیات قرآن مجید مملوّ است از بیان مفاسد استکبار و بدبختى‏هاى ناشى از تکبّر و مشکلاتى که در طول تاریخ بشر از این صفت مذموم در جوامع انسانى به وجود آمده است. 
در این آیه سخن از ابلیس و داستان معروف او به میان آمده، در آن هنگام که خداوند به همه فرشتگان دستور داد که به خاطر عظمت آفرینش آدم علیه السلام سجده کنند- و ابلیس در آن زمان به خاطر مقام والایش در صف فرشتگان جاى گرفته بود- همگى سجده کردند جز ابلیس که در برابر این فرمان خدا سرپیچى کرد و استکبار ورزید و از کافران شد، (وَ اذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا الّا ابْلِیْسَ ابَى وَاسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِیْنَ ... ) و به دنبال این سرپیچى صریح و آشکار و حتّى آمیخته به اعتراض نسبت به اصل فرمان، خداوند فرمود از آن مقام و مرتبت فرود آى! تو حق ندارى در آن جایگاه تکبّر کنى! بیرون رو که از افراد پست و حقیر خواهى بود. 

در حقیقت این نخستین گناهى است که در جهان به وقوع پیوست، گناهى که سبب شد فردى همچون ابلیس که سالیان دراز- و به تعبیر امیر مؤمنان على علیه السلام در خطبه قاصعه شش هزار سال- خدا را عبادت کرده بود به خاطر تکبّر یک ساعت تمام اعمال و عبادات او بر باد رفت.
در این داستان عبرت‏انگیز نکات بسیار مهمّى درباره خطرات تکبّر نهفته شده و از آن به خوبى استفاده مى‏شود که این صفت رذیله ممکن است سرانجام به کفر و بى‏ایمانى منتهى گردد، چنانکه در آیات بالا آمده بود ابَى وَاسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِیْنَ.
همچنین این داستان نشان مى‏دهد که ابلیس به خاطر حجاب خطرناک کبر و غرور از واضح‏ترین مسائل بى‏خبر ماند، چرا که هنگامى که زبان به اعتراض در برابر خداوند سبحان گشود عرض کرد: قَالَ لَمْ اکُنْ لِاسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَأٍ مَسنُونٍ؛ «گفت: من هرگز براى بشرى که او را از گل خشکیده‏اى که از گل بد بویى گرفته شده است آفریده‏اى، سجده نخواهم کرد »! 
در حالى که پر واضح است که شرف آدم به خاطر آفرینش از گل بدبو نبود، بلکه به خاطر همان روح الهى بود که قرآن در آیات قبل از آیه فوق به آن اشاره کرده است.
اضافه بر این، بسیارى از افراد هستند که گرفتار لغزش و خطا مى‏شوند، ولى هنگامى که به اشتباه خود پى بردند باز مى‏گردند و توبه و اصلاح مى‏کنند، ولى تکبّر و استکبار، از امورى است که حتّى اجازه بازگشت بعد از بیدارى را نیز به انسان نمى‏دهد، به همین دلیل شیطان هنگامى که متوجّه خطاى خود شد توبه نکرد، زیرا کبر و غرور به او اجازه نداد سر تسلیم و تعظیم در برابر پدیده بزرگ آفرینش (انسان) فرود آورد، بلکه بر لجاجت‏ خود افزود و سوگند یاد کرد که همه انسانها را- جز عباد مخلصین خداوند- گمراه سازد و به این نیز بسنده نکرد، از خدا عمر جاویدان خواست تا این برنامه زشت و انحرافى را تا پایان جهان ادامه دهد!
به این ترتیب کبر و خودخواهى و خود برتر بینى مایه لجاجت، حسد، کفر، ناسپاسى در برابر حق و ویرانگرى و فساد خلق خدا شد.


 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:10 عصر
« لجاجت و بهانه جویی »

« لجاجت و بهانه¬جویی » )قالَ رَبّ‏ِ إِنّی دَعَوْتُ قَوْمی لَیْلاً وَ نَهارًا* فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائی إِلاّ فِرارًا* وَ إِنّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْبارًا( (نوح آیات 5 الی 7) ترجمه: (نوح) گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (بسوى تو) دعوت کردم، * امّا دعوت من چیزى جز فرار از حقّ بر آنان نیفزود! * و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، انگشتان خویش را در گوشهایشان قرار داده و لباسهایشان را بر خود پیچیدند، و در مخالفت اصرار ورزیدند و به شدّت استکبار کردند! خلاصه تفسیر: بهانه‌جویی و لجاجت را می‌توان از مهمترین موانع درک حقیقت دانست ؛ زیرا این امر سبب می‌شود که انسان به حق نرسد بلکه در باطل راسخ‌ترین گردد. منظور از بهانه‌جویی و لجاجت این نیست که انسان برای کشف حقیقت پافشاری کند بلکه منظور این است که بعد از آشکار شدن حق بازهم بر سخن باطل یا عمل نادرست خود پای بفشارد. درآیه مورد بحث سخن از لجاجت قوم نوح علیه السلام در برابر پیامبر بسیار مهربان و دلسوز است که شب و روز براى هدایت آن‏ها تلاش و کوشش مى‏کرد. نوح علیه السلام از آنها به درگاه خدا شکایت برد، و گفت: «پروردگارا! من قوم خود را شب و روز (به سوى تو) دعوت کردم اما دعوت من جز فرار از (حق) بر آنها نیفزود، و من هر زمان آنها را دعوت کردم که (ایمان بیاورند و) تو آنها را بیامرزى، آنها انگشتان خویش را در گوشها قرار داده، و لباسهایشان را بر خود پیچیدند و در مخالفت اصرار و لجاجت ورزیدند، و شدیداً استکبار کردند». (قالَ رَبّ انِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلًا وَ نَهارَاً فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِى الّا فِراراً وَ انِّى کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَلَهُمْ جَعَلُوا اصابِعَهُمْ فِى آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوا ثِیابَهُمْ وَ اصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً). این چه تعصب و لجاجتى است که انسان براى آن که حرف حق را نشنود، انگشت در گوش خود بگذارد و براى این که چهره حق طلبان را نبیند لباسش را بر خود بپیچد، و همچون کبک سر به زیر برف کند، و از حق بگریزد. حق گریزى و حق ستیزى نیز حسابى دارد و آنها بى‏حساب در این راه مى‏دویدند و عاملى جز لجاجت و تعصّب و استبداد نداشتند. در میان پیامبران الهى هیچ کس به اندازه نوح علیه السلام قوم خود را دعوت نکرد، نهصدو پنجاه سال گفت و گفت و اصرار و تأکید کرد، و لیل و نهار که ممکن است اشاره به حضور در جلسات خصوصى آن‏ها در شبها و درجلسات عمومى آن‏ها در روزها باشد، دعوت روشنگرانه خود را ادامه داد، ولى جز گروه اندکى ایمان نیاوردند و به گفته بعضى به طور متوسط هر دوازده سال تنها یک نفر ایمان آورد. تعبیر به «وَجَعَلُوا اصابِعَهُمْ فِى آذانِهِمْ؛ انگشت‏هایشان را در گوششان گذاشتند» با این که انسان نوک انگشت را براى نشنیدن در گوش مى‏گذارد شاید اشاره به شدّت‏ حق‏گریزى آنها است، گویى مى‏خواستند تمام انگشت را در گوش کنند تا سخن حق را نشنوند. تعبیر به «فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائى الّا فِراراً؛ دعوت من جز فرار بر آنها نیفزود» نشان مى‏دهد که دعوت نوح علیه السلام در آنها نتیجه معکوس داشت، آرى افراد لجوج و عنود و مستکبر هنگامى که صداى حق طلبان را مى‏شنوند، بر لجاجت خود مى‏افزایند، همچون مزبله‏اى که آب باران در آن فرو ریزد که عفونت آن گسترده‏تر مى‏شود.

 



مربوط به موضوع : قرآن

 
نویسنده: ابوالفضل روزی طلب ::: یکشنبه 93/9/30::: ساعت 8:8 عصر

 

غلام شاه پسندی (محافظ امام خامنه ای) نقل می کند:

درباره ی قرآن خواندن ایشان به ما توصیه می کردند و می گفتند:

« بچه ها قرآن را زیاد بخوانید. قرآن نور است. قرآن را خیلی مطالعه کنید. من در جوانی هر سه روز یک دور قرآن می خواندم. یعنی روزی ده جزء. الآن دیگر حوصله اش نیست، پیر شده ام، از نظر سن و سال، وضعیت، شغل، گرفتاری های کاری، این همه مسائل واقعاً نمی توانم قرآن بخوانم. خیلی دور شده ام. نُه روز، ده روز طول می کشد من یک دور قرآن را بخوانم.»

الآن که دور شده اند، روزی سه جزء می خوانند! ما اگر توی ماه مبارک رمضان خدا عنایت کند یک بار قرآن بخوانیم، فکر می کنیم اعجاز کرده ایم! کلی خدا را مؤاخذه می کنیم که آخر ما یک دور قرآن را خواندیم هیچ اتفاقی نیافتاد! قرآن خواندن را ما نیاز داریم، نه خدا..
نشریه ی امتداد- شماره64]

 



مربوط به موضوع : ولایت فقیه و رهبری
نویسنده امیری حسین ونعم الامیر در جمعه نوزدهم اردیبهشت 1393 | آرشیو نظرات
بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است .

                                                               سوره زمر , آیه 53

 



مربوط به موضوع : قرآن
برچسب ها : خداوند متعالقرآن
نویسنده یا مهدی (عج) در دوشنبه سی ام دی 1392 | آرشیو نظرات
ای فرزندان آدم جملگی گمراهید مگر آنها که من هدایت کرده باشم، و همگی تنگ دستید مگر آنها که من ثروتمند کرده باشم، و همگی در هلاکت هستید مگر آنانکه من نجات داده باشم.پس از من بخواهید تا شما را هدایت کنم و راه رشد و کمال شما را کفایت کنم.گروهی از بندگانم را فقط فقر و تنگدستی اصلاح می کند که اگر آنها را ثروتمند سازم فاسد و تباه می گردند.و صلاح گروهی از بندگانم در صحت و سلامتی است که اگر بیمارشان سازم فاسد می شوند.

 



مربوط به موضوع : قرآن
نویسنده یا مهدی (عج) در شنبه بیست و هشتم دی 1392 | آرشیو نظرات
هر کس که طالب لقای پروردگارش می باشد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت پروردگارش هیچ کس را شریک نگرداند.

                                                                    سوره کهف آیه 110


مربوط به موضوع : قرآن
برچسب ها : خداوند متعالقرآن
نویسنده یا مهدی (عج) در شنبه بیست و هشتم دی 1392 | آرشیو نظرات

51967238126912828619.jpg



مربوط به موضوع : قرآن
برچسب ها : قرانghoran
نویسنده یا مهدی (عج) در پنجشنبه بیست و ششم دی 1392 | آرشیو نظرات

اندر فضیلت تلاوت دو سوره

 


امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که مرضی به او برسد سوره حمد را در گریبانش هفت مرتبه بخواند پس اگر مرض از بین رفت چه بهتر، و گرنه هفتاد بار بخواند و من ضمانت می کنم که سلامتی یابد. (تفسیرالبرهان ج 1 ص 107)

 


حمد

در این مقاله به فضیلت های قرائت دو سوره از قرآن کریم اشاره خواهیم کرد:

فضیلت تلاوت سوره مبارکه حمد:

**پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: فضیلت سوره حمد مانند فضیلت حاملان عرش است، هر کس آن را قرائت کند، ثوابی مانند ثواب حاملان عرش به او داده می شود.(مستدرک الوسائل ج 4 ص 330)

**رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هرکس سوره حمد را قرائت کند خداوند به عدد خواندن تمام کتابهایی که از آسمان نازل شده به او ثواب و پاداش عنایت می فرماید. (الاختصاص ص 39)

**ابن عباس از پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله وسلم» نقل کرده است که: سوره حمد...

لطفا به ادامه مطلب بروید...



مربوط به موضوع : قرآن
نویسنده یا لثارات الحسین در چهارشنبه بیست و هفتم آذر 1392 | آرشیو نظرات

اندر فضیلت تلاوت دو سوره


 
<      1   2   3   4      >
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

لوگوی دوستان

 

درباره خودم


میاب دان بیر سس

ابوالفضل روزی طلب
اینجانب ابوالفضل روزی طلب در 13شهریور سال 1342 در روستای میاب از توابع شهرستان مرند متولد شده ام. از کودکی عاشق شعر و ادبیات و معارف دینی و قرآنی می باشم، امیدوارم به لطف الهی بتوانم خدمتی هر چند ناقابل به هموطنانم انجام داده باشم.
 

حضور و غیاب

 

اشتراک